آخرین اخبارتحلیلجهانسیاست

آغاز رسمی جنگِ سرد امریکا و چین

از آنجایی که امریکایی‌ها می‌دانند ظرفیت باز پس‌گیری سهم اقتصادی خود از چین را ندارند قصد دارند با ایجاد محدودیت‌های اقتصادی بر روی این قدرت تازه ظهور کرده، شرکت‌های بین‌المللی را مجاب کنند که هرچه سریع تر شعبات خود در سرزمین اژدها را تعطیل کرده و دیگر به افزایش قدرت چین کمک نکنند

نویسنده: مجید بیرانوند
شاید در چند روز اخیر بارها در اخبار شنیده باشید که رییس جمهور فرانسه به دلیل کنار گذاشته شدن از قرارداد توسعه زیردریایی‌های اتومی استرالیا و واگذاری این پروژه به امریکا و انگلیس به شدت ناراحت شده و مواضع تندی را علیه هم پیمانان دیرینه‌اش(مخصوصاً امریکا) ابراز داشته و این حرکت را همانند خنجری از پشت از جانب دوستان قدیمی عنوان کرده است.
اما براستی جریان چیست؟
همه این ماجراها به چین ختم می‎شود.
چند سال پیش که اوبامای دموکرات و گلوبالیست رییس جمهور اسبق امریکا تلاش کرد با کمک هم پیمانان غربی‌اش از جمله فرانسه و آلمان و… جلو پیشرفت فزاینده چینی‌ها را بگیرد به هیچ وجه از جانب هم پیمانان دیرینه‌اش حمایت نشد و خروجی این عدم حمایت، خودرا در ظهور پدیده‌ای به نام ترامپِ جمهوری خواه با شعار «اول امریکا» نشان داد که با سیاست‌های سخت گیرانه اقتصادی‌اش علاوه بر اینکه ضربه‌های محکمی بر پیکره اقتصاد اژدهای زرد وارد کرد اندکی هم رفقای غربی را مورد نوازشِ سخت گیری‌هایش قرار داد.
کار به جایی رسید که هم پیمانان قدیمی امریکا آرزوی بازگشت رفقای دموکراتشان به قدرت را داشتند.
برخی‌ها می‌گویند که چین ویروس کرونا را برای زمین زدن ترامپ در جهان پخش کرد و از آنجایی که امریکا بیشترین حجم رفت و آمد با انواع ملل را داشت قطعاً این انتشار این ویروس امریکا را بیش از سایرین اذیت می‌کرد.
بگذریم، هرچه که بود دوران ترامپ یک دوره‌ای شد و از قدرت کنار رفت و جای خود را به پیرمرد خسته و کهنه کاری به نام جو بایدن داد تا رفقای اروپایی به گمان این که بازهم دوستان جهانی گرای شان به قدرت بازگشته‌اند نفس راحتی بکشند.
اما ظاهراً تصورات قدرت‌های اروپایی اشتباه از آب درآمد و امریکایی‌ها اینبار رفتار جدیدی را از خود بروز دادند.
امریکا که در ٢ دهه گذشته بخش اعظمی از سهم خود در اقتصاد جهان را در دست چینی‌ها می‌دید و خطر از دست دادن رتبه اول جهان را بیش از هر زمان دیگری نزدیک می‌دید اینبار طرحی نو درانداخت.
در گام اول با خروج از کشورهایی مثل افغانستان و عراق نشان داد که دیگر قصد سرمایه گذاری در خاورمیانه را ندارد و می‌خواهد با استراتژی «یا با من! یا بر من!» دوستان پیدا و پنهان خود در این منطقه را به هر شکلی که شده در کنار هم (یا شاید در مقابل هم) قرار دهد و آن هایی را که قصد همکاری با این کشور را ندارند با فشار حداکثری روبرو کند.
این یعنی اینکه دیگر استراتژی اول امریکا در خاورمیانه فروش سلاح‌های گران قیمتش نیست و از این پس شاهد پایان جنگ‌های زرگری ساخته شده توسط ایالات متحده در منطقه خواهیم بود. به نظر می‌رسد که می‌توان صلح اعراب با اسراییل را از زیر مجموعه‌های همین استراتژی جدید دانست.
اما از خاورمیانه پر آشوب که خارج شویم متوجه می‌شویم که امریکایی‌ها به جای اتکا به همپیمانانی همچون فرانسه و آلمان قصد دارند با تشکیل محور نژادیِ «آنگلوساکسون» و اتحاد با همنژادان بریتانیایی خود به جنگ اژدهای بیدار شده شرقی بروند چراکه گمان می‌کنند رفقایی نظیر آلمان فرانسه و… فقط منفعت خود را می‌بینند و برای شان فرقی نمی‌کند که مبادلات اقتصادی شان با چین چه ضربات مهلکی به پیکره دوست قدیمی شان می‌زند و از همین رو امریکایی‌ها ظاهراً می‌خواهند با تکیه بر محور اشتراکات نژادی محور جدید مقابله با چین را ایجاد کنند.
در گام بعدی ظاهراً از آنجایی که امریکایی‌ها می‌دانند ظرفیت باز پس‌گیری سهم اقتصادی خود از چین را ندارند قصد دارند با ایجاد محدودیت‌های اقتصادی بر روی این قدرت تازه ظهور کرده، شرکت‌های بین‌المللی را مجاب کنند که هرچه سریع تر شعبات خود در سرزمین اژدها را تعطیل کرده و دیگر به افزایش قدرت چین کمک نکنند.
ظاهراً تئوریسن‌های امریکایی برای جبران خلاء به وجود آمده ناشی از کنار زدن منابع عظیم و ارزانِ انسانیِ چینی قصد دارند با سرمایه گذاری بر روی رقبای پرجمعیت چینی‌ها نظیر هندوستان و اندونیزیا و استفاده از ظرفیت جاپان و کوریای جنوبی سهم چین از اقتصاد را به کم ترین حد ممکن برسانند. و این یعنی اینکه امریکا حالا که می‌داند نمی‌تواند سهم خود در اقتصاد جهان را بیشتر کند قصد دارد سهم چینی ها را تکه تکه کرده و این تکه‌های تاز به دست ٱمده را به متحدان قابل اعتمادشان بدهد.
به زبان ساده تر، امریکا قصد دارد با انجام تعویض و نشاندن قدرت‌های اروپایی بر روی نیمکت ذخیره و بازی دادن به کشورهای با انگیزه و حرف گوش کنی همچون کشورهای مذکور ورق رابه نفع خود برگرداند.
اما اینکه چقدر در این بازی جدید موفق خواهد شد، قطعاً گذر زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا