آيا ازبيكان از جنبش عبور خواهند كرد؟
نکته قابل مکث و تاثرآور در اظهارات آقای تهینچ، درست همین ملاقات رهبری جنبش با اشرف غنی است. کسی که تمام صلاحیتهای معاونیت اول را سلب و جنرال را برای بیشتر از دوسال از کشور تبعید نمود.
همزمان با اعلام موجوديت تكت «ثبات و همگرايی»، آقای تهینچ سخنگوی حزب جنبش، درصفحه فیسبوک خود، از تلاشهای اخیر رهبری حزب جنبش برای به دست آوردن کرسی معاونیت اول ریاست جمهوری در انتخابات پیش رو پرده برداشته و از رد درخواست آن حزب توسط اشرف غنی نیز با تفصیل سخن گفت.
نکته قابل مکث و تاثرآور در اظهارات آقای تهینچ، درست همین ملاقات رهبری جنبش با اشرف غنی است. کسی که تمام صلاحیتهای معاونیت اول را سلب و جنرال را برای بیشتر از دوسال از کشور تبعید نمود. حال سوال این جاست که رفتن در تکت انتخاباتی این شخص به حیث معاون اول چه دردی از هزاران درد ملت ترک را درمان میكرد كه جنبش در تلاش آن بود؟
توهین، تحقیر و دستگیری نظامالدین قیصاری از فرماندهان ضدطالب و مربوط جنبش وهمراهان وی به هدایت اشرف غنی چقدر زود از حافظه رهبری و حواریون جنبش پاک گردیده که باز خواب معاونیت اول را درکنار غنی ديدند؛ خوابی كه اما تعبير نشد.
آیا رهبری جنبش گاهی دراین مورد فکر کرده که حافظه مردم ازبیک شستشو نشده و شاید در آیندهای نزدیک مورد محاکمه این خلق و نسلهای بعدی قرار بگیرند؟
آیا گاهی هم دراین مورد که معاونیت اول در جریان پنچ سال تا چه اندازه آرزو و خواستهای قوم ازبیک و ترکمن را برآورده ساخته، فکر نمودهاند؟ به چه تعداد جوانان و کدرهای این قوم به دوایر دولتی و پُستهای مهم راه یافتهاند؟ ازبعد امنیتی و اجتماعی چه اقداماتی در محلات و مناطق این مردم صورت گرفته؟ مطمئن هستم كه پاسخ همه اين پرسشها منفي است.
پس در این مورد بگذاریم خواننده خود به قضاوت بنشیند.
اما درمورد رفتن جنبش با تیم عبدالله بايد گفت این سناریو از قبل شکست خورده است. چون جبن و عدم شجاعت سياسي عبدالله در زمان تصدی پُست ریاست اجرایی بر کسی پوشیده نیست. او بیشترین اوقات خویش را درسالونهای آرایش پاریس و دبی سپری نمود و نتوانست از حق پنجاه فیصد اقتدار و قدرت سیاسی به نفع تیم و طرفداران خویش استفاده نماید. درمقابل غنی حالت جبن، در برابر سفارتهای خارجی اطاعت پذیری و در مقابل دوستان خویش حالت دو رویی و مکارگی را پیشه نمود. تا این که همه به شخصیت واقعی او پی بردند که عبدالله کسی نیست که بتواند از حقوق و داعیه شان درکشاکش سیاست پیچیده کشور دفاع نماید. او حتی پنجشیر جایگاه مشروعیت سیاسی خویش را فراموش نمود.
اگر رفتارها و کنشهای سیاسی عبدالله از زمان وزارت خارجه تا به امروز در مقابل ترکتباران را داوری نماییم، باز حسن نيتي ديده نميشود. داکترعبدالله که حتی چای دارباشیهای خانه خود را بحیث دیپلمات و سفیر درخارج مقرر کرد حاضر نبود که یک ازبیک تحصل کرده را به حیث مامور در وزارت بپذیرد. آیا همین عبدالله نبود که با انتخاب عمدی تپه تاریخی زمان بابر، تپه شهر آرا، برای دفن دوباره پیکر امیرحبیبالله، ازبیک و تاجیک را به جان هم انداخت؟ حال میخواهد با آرای ترکتباران به سکوی ریاست جمهوری تکیه بزند. صلاحالدین خان که به حیث میانجی، جنرال را به طرف تیم عبدالله کشاند، لطف نموده بفرمایند و بگویند در زمان تصدی وزارت خارجه، به چه تعداد ازبیک و ترکمن را در وزارت استخدام نموده است؟ چند رییس، چند جنرال کنسول و چند سفیر از این مردم در تشکیل وزارت خارجه دارد؟ تعداد جوانان جذب شده در زمان وزارت شان، تنها از ولسوالی یفتل بدخشان بالاتر از حضور تمام ازبیکها و ترکمنها در این وزارت است.
آقای فرهمند شاید لیستهای ارسالی جوانان جنبش را به یاد داشته باشد که در کشورهای میز سکرتر وزیر صاحب خارجه کهنه شد و لیستهای که قبلاً ارسال شده بود را موريانه خورد.
متاسفانه در زمان تصدی داکتر عبدالله و صلاحالدین خان در وزارت خارجه وضعیت و حضور برادران هزاره نیز مانند ترکتباران، اسفناک است. اما نباید فراموش کنیم که کتلهای بزرگ از ترکتباران اززمان جهاد و حيات شهید استاد ربانی عضویت حزب جمعیت را داشته و به خاطر آرمانهای جمعیت جانهای خود را ازدست دادهاند. متاسفانه دیدگاه عبدالله و صلاحالدین خان از سطح قریه و فامیل بالاتر نبوده که بتوانند با سینهای فراخ برادران ترکتبار خویش را درآغوش گرفته و در کنار خود داشته باشند. از سه سفیر ازبیک، دو تن آن به سفارش استاد عطا محمد نور مقرر گردیده که نشان دهنده آینده سنجی و سعه صدر این شخصیت است.
کوتاه سخن این که رفتن با تیم عبدالله نیز ازنگاه استراتژی هیچگونه مفادی برای ازبیکان نداشته و اشتباه دیگری است که برای پنج سال دیگر این مردم را به حاشیه رانده و بالاخره جایگاه سیاسی و اجتماعی این قوم محروم در آینده کاملاً تضعیف و مستاصل میگردد.
آیا برای جنرال بهتر نبود با دوستانی که درروزهای سخت در ترکیه درکنارش با ساختن ایتلاف او را همراهی کردند، با یک تیم قوی به طرف انتخابات میرفت.
یقین بر این است که تیم اتمر درانتخابات پیش رو قویترین تیمی خواهد بود که به احتمال قوی برنده است. وقتیکه همچو یک تیم قوی، امتیازات زیادی به شمول نماينده خاص رييس جمهوری با صلاحيتهای معاونيت تاهنگام تعديل قانون اساسی، کرسی معاونیت پس از تعديل قانون، یک وزارت کلیدی، رتبه مارشالی که از آرزوهای دیرین جنرال است، پیشنهاد مینماید و حاضراست اقتدار سیاسی را به همه اقوام افغانستان با ایجاد پست صدارت تقسیم نماید، کوبیدن دروازه دیگر تکتهای شکست خورده انتخاباتی، منطقی به نظر نمیرسد.
دوستان و حواریون نزدیک جنرال که به تئوری توطئه زیاد باور دارند و هراشتباه جنرال را ناشی از بدخواهی دیگران میبینند، لطف نموده سندی را ارائه بدارند که اتمر در توطئهای کمین طالبان در غورماچ بر جان رهبر شان دست داشت.
درغیر آن عقل سلیم حکم میکند که جوانان و چیز فهمهای قوم ازبیک و ترکمن این بار به طور جدی تصامیم خودسرانه رهبری جنبش را که منافع حیاتی و دراز مدت این قوم را به خطر میافکند، زیر سوال برده و راه درست را که متضمن آینده ونسلهای بعدی شان است، انتخاب نمایند.
چنانچه در انتخابات پارلمانی نیز این را ثابت ساختند.