در مورد معمار اصلی این وضعیت چه میتوان گفت؟ «فیونا هیل» کارشناس مسائل روسیه مستقر در امریکا میگوید پوتین بدون شلیک گلوله برنده شده است
سیمون تیسدال
گاردین
انتظار برای حمله روسیه علیه اوکراین قدری شبیه نمایشنامه «در انتظار گودو» شاهکار «ساموئل بکت» است. ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه به درستی نقش «ولادیمیر» ناآرام (دی دی) را بازی میکند در حالی که جو بایدن رییس جمهور امریکا نقش استراگون (گوگو) را ایفا میکند که اغلب اوقات در حال چرت زدن است.
تصور اصلی نمایشنامه این است که گودوی اسرارآمیز که هر لحظه انتظار میرود از راه برسد در واقع، هرگز نمیآید. پس از آن که روسیه هفته گذشته موافقت کرد که به گفتوگوها ادامه دهد شهروندان اوکراین دلایلی دارند که امیدوار باشند بحران به یک تئاتر سورئال و نسبتاً توخالی تبدیل شود، تئاتری پوچ که از سوی پوتین صحنه گردانی شد.
تنش مرزی که در ماه نوامبر به طور جدی آغاز شد به قدری به طول انجامیده که بایدن میگوید روسیه باید «کاری» انجام دهد. استدلال او لزوماً درست نیست. هیچ کس شاید حتی پوتین نمیداند که آیا امروز، ماه آینده یا هرگز در آینده «چیزی» اتفاق خواهد افتاد یا خیر.
در ادامه مضمون اگزیستانسیالیستی این ماجرا حتی تعریف «تهاجم» نیز به شکلی بی پایان مورد بحث قرار گرفته است. بایدن از روزی میگوید که باید در آن عملیات جنگی آغاز شود. با این وجود، بسیاری از تحلیلگران انتظار دارند هر حملهای سریع، مخفیانه و نامتقارن با استفاده از نیروهای ویژه، خرابکاری و جنگ سایبری مانند اقدام روسیه در قبال دونباس در سال ۲۰۱۴ میلادی باشد.
علیرغم آن که این بازی انتظار قدری سورئال ادامه دارد ارزیابی آسیبهایی که پیشتر وارد شده و افراد و کشورهایی که تاکنون در این جنگ دروغین اوکراین برنده شده یا شکست خورده اند ممکن است آموزنده باشد.
به عنوان مثال، «آنالنا بائربوک» وزیر خارجه تازه آلمان و یکی از رهبران سبزها تا به امروز نتایج مثبتی از این جنگ کسب کرده است. او با نادیده گرفتن تمسخرهای شوونیستی در مورد بیتجربگی و جنسیتش اخیراً در مسکو با سرگئی لاوروف همتای وحشتناک روس خود دیدار کرد. در مقابل، رییس او یعنی «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان روزهای بدی را سپری میکند. بیاعتنایی او به تحریمهای غرب علیه روسیه و ممانعت او از ارسال تسلیحات به اوکراین پرسشهای زیادی را در مورد صلاحیت او و رهبری آلمان در اروپا ایجاد کرده است. شولتز با فشار امریکا برای از بین بردن ایده همکاری آلمان با روسیه بر سر خط لوله گازی نورد استریم ۲ که به تازگی تکمیل شده مواجه بوده و مقاومت کرده است. این یک شروع همراه با بد شانسی برای جانشین کمتر محبوب آنگلا مرکل صدراعظم پیشین آلمان است.
امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه که با انتخابات ریاست جمهوری در بهار آینده مواجه خواهد شد در حال تلاش برای تطبیق دیدگاه خود درباره خود مختاری استراتژیک اروپا با واقعیت ادامه وابستگی به ناتو در بحبوحه طعنههای خارج از صحنه از سوی بوریس جانسون بریتانیایی است. مکرون میگوید: «ما هرگز از گفتوگو با مسکو منصرف نخواهیم شد». با این وجود، تلاش او برای پل سازی بارها با تکرار موضوع اقدامات پوتین که نماد مسموم کردن «الکسی ناوالنی» رهبر مخالفان روسیه در سال ۲۰۲۰ میلادی بوده تضعیف میشود. مکرون که دلسرد نشده به دنبال «کاهش تنش و یافتن» راه حل اروپایی است.
در میانه این نمایش سورئال چه چیزی رئال و واقعی است؟ پوتین اصرار دارد که با امریکا معامله کند نه با اتحادیه اروپا. او از اتحادیه اروپا بیزار است و عمداً آن نهاد را دور زده است. در این میان، مذاکرات موسوم به فرمت نورماندی که هفته گذشته در پاریس از سر گرفته شد، اما در بروکسل به سوی مسیری بیربط حرکت میکند بازنده بزرگ جنگ اعلام نشده روسیه علیه اوکراین است.
در مورد ناتو نیز پس از تحقیر آن پیمان در افغانستان در سال گذشته برای این ایتلاف ۳۰ عضوی مراسم ترحیمی برگزار شده است. مکرون آن را «مرگ مغزی» اعلام کرد. با این وجود، اکنون، به لطف پوتین که یک استاد استراتژیست محسوب میشود ناتو در حال تجربه یک رنسانس کوچک است. کشورهای خط مقدم در شرق اروپا زیر چتر حفاظتی ناتو حرکت کردهاند و با موفقیت برای سربازان و سلاحهای بیشتر درخواستهای شان را ارائه دادهاند. بار دیگر بحث عضویت فنلند و سویدن در ناتو نیز مطرح شده است.
اقدامات پوتین محاسبات واشنگتن را تغییر داده است. قدرت پوتین امریکا را به شکلی عمیقتر به حوزه امنیتی اروپا کشانده است درست زمانی که بایدن تلاش کرده تا تمرکز استراتژیک واشنگتن را به سوی چین معطوف سازد. این یک امتیاز بزرگ برای متحد مسکو یعنی «شی جین پینگ» رییس جمهور چین است که همان احساسی که پوتین در مورد اوکراین را دارد او نسبت به تایوان داشته است.
سایر حکومتهای غیر دموکراتیک نیز از این نمایش لذت میبرند. در میانه بحران بر سر اوکراین رهبران غربی دیگر نمیتوانند بر آشوب در میانمار، تیگرای، یمن یا ترورهای داعش در سوریه تمرکز کنند. چه چیزی برای آن رژیمهای سیاسی بهتر از این میتوانست باشد؟
ولودیمیر زلنسکی که سابقاً خود یک کمدین بوده است از بازی در این تئاتر پرهیز کرده، اما در نقش «مرد شجاع» برای تماشاگران خارجی خوب بازی کرده است. اکنون نگرانیها و دغدغهها درباره فساد اداری در کییف، تضعیف دموکراسی در آن کشور و وضعیت بد در دونباس توسط افرادی مانند «لیز تراس» وزیر خارجه بریتانیا از دستور کار خارج شدهاند. در تحلیل ساده انگارانه او از وضعیت اوکراین شرایط فعلی تنها رویارویی میان آزادی در برابر استبداد است. تراس که مقلد مارگارت تاچر است نتیجه خوبی از جنگ بر سر اوکراین عایدش نشده است. او همانند سلف خود «دومینیک راب» که در طول عقب نشینی نیروها از افغانستان خوب عمل نکرد این بار با اوج گیری بحران اوکراین عملکرد خوبی نداشته است. او نیز مانند بوریس جانسون متوجه نشد که باید مسئولیت حفظ صلح در اروپا را رهبری کند.
در مورد معمار اصلی این وضعیت چه میتوان گفت؟ «فیونا هیل» کارشناس مسائل روسیه مستقر در امریکا میگوید پوتین بدون شلیک گلوله برنده شده است. هیل نوشت: «او امریکا را در جایی که میخواهد قرار داده است. او که «استاد تحریک اجباری» بود هدف کلی خود را برای بیرون راندن امریکا از اروپا به منظور انتقام گیری با تاخیری زمانی از دوره شکست اتحاد جماهیر شوروی پیش برده است.» شاید همان گونه باشد که او میگوید. درست است پوتین موفق شده ایالات متحده را مجبور سازد تا بر نگرانیهای امنیتی روسیه از جمله استقرار موشکهای ناتو تمرکز کند. او فعلاً فشار نظامی و دیپلماتیک را ادامه خواهد داد تا ببیند چه امتیازاتی میتواند کسب کند.
با این وجود، واشنگتن با کنار گذاشتن کامل اوکراین از ناتو و ارائه تضمین برای عدم عضویت آن کشور در این پیمان و یا بازسازی ساختارهای امنیتی اروپا پس از جنگ سرد موافقت نخواهد کرد و پوتین قطعاً این را میداند. در همین حال، تاکتیکهای تهاجمی او دموکراسیهای متخاصم غربی را علیه وی شورانده و مخالفت آنان با رژیم تحت هدایت او را تشدید کرده است.
در حالی که جهان در وضعیت ناظر در انتظار پوتین است بایدن تهدید میکند که شخصاً او را تحریم خواهد کرد. رهبر روسیه مانند دزدی در شب که میخواهد ببیند چه چیزی را میتواند به چنگ بیاورد، خود و کشورش را در صحنه جهانی به عنوان یک بازیگر سرکش و یاغی به نمایش میگذارد. جنگ صورت گیرد یا نگیرد جنگی واقعی باشد یا خیالی و سورئال در نهایت شبیه یک شکست به نظر میرسد.
دکمه بازگشت به بالا