آخرین اخبارتحلیلجهانسیاست

از تهدیدهای مسکو تا لفاظی‌های واشنگتن؛ در اوکراین نجنگید!

آیا واقعاً کسی هست که باور کند اگر – به عنوان مثال – مکسیکو می‌خواست با یکی از دشمنان یا رقبای امریکا، اتحادی نظامی تشکیل دهد، واشنگتن سکوت می‌کرد؟

مسکو
جنگ‌ها عواقب ناخواسته‌ای دارد. خروجی جنگ‌ها به ندرت با آنچه کارشناسان به ما وعده می‌دهند همخوانی دارد. کافی است این را از مقاماتی بپرسید که سناریوهای خوش رنگ و لعابی برای جنگ‌های ویتنام، افغانستان و عراق مطرح کردند اما دیدیم که تا چه حد در اشتباه بودند؛ از مادران سربازانی بپرسید که در این جنگ‌ها کشته یا مجروح شدند؛ از میلیون‌ها شهروند بی‌گناهی بپرسید که عنوان «تلفات جانبی» به آن‌ها داده شد. و درست به همین دلیل است که باید هرآنچه در توان داریم برای دستیابی به راه حلی دیپلماتیک در پیشگیری از جنگی مخرب در اوکراین به کار بگیریم.
هیچ کس نمی‌داند هزینه‌ انسانی چنین جنگی چه خواهد بود؛ اما تخمین زده می‌شود که تلفات غیرنظامی در اوکراین به ۵۰ هزار تن خواهد رسید و میلیون‌ها اوکراینی از مناقشه‌ای گریخته و به کشورهای همسایه متواری می‌شوند که بدترین درگیری در اروپا از زمان جنگ جهانی خواهد بود. علاوه بر این، هزاران تن از نیروهای نظامی روسیه و اوکراین نیز جان خود را از دست خواهند داد. این احتمال هم وجود دارد که این جنگ «منطقه‌ای» به دیگر کشورهای اروپا کشیده شود. آنچه احتمالاً پس از آن رخ می‌دهد، ورای تصور است.
اما این همه ماجرا نیست. تحریم‌ها علیه روسیه و واکنش‌های روسیه به این تحریم‌ها می‌تواند تحولات اقتصادی عظیمی در پی داشته باشد؛ از جمله تاثیر بر انرژی، بانک‌داری، غذا و نیازهای ضروری و روزمره مردم عادی در سراسر جهان. اینکه روسیه تنها کشوری باشد که از این تضمین‌ها متضرر شود، چندان محتمل نیست. علاوه بر این، همه تلاش‌های جامعه جهانی برای مقابله با تهدید وجودی بحران اقلیمی و همه‌گیری‌های آتی، با پسرفت مواجه خواهد شد.
ما باید در مورد مسئول این بحران شفاف باشیم: ولادیمیر پوتین. این رییس جمهوری روسیه که در سال ۲۰۱۴ نیز بخشی از اوکراین را تصرف کرد، اکنون تهدید می‌کند که این کشور را به کلی تصرف کرده و دموکراسی آن را نابود خواهد کرد. من معتقد هستم که باید همگی یکصدا از استقلال اوکراین حمایت کرده و تصریح کنیم که اگر پوتین و همراهانش خط مشی خود را تغییر ندهند، با عواقب سنگینی از سوی جامعه بین‌الملل مواجه خواهند شد.
با توجه به گفته‌های بالا، وقتی صدای طبل‌های آشنا در واشنگتن را می‌شنوم – لفاظی‌های خصمانه‌ای که هر بار پیش از جنگ تقویت می‌شود – بسیار نگران می‌شوم؛ نوایی که از ما می‌خواهد که «قدرت» نشان دهیم، «سرسخت‌تر» شده و درگیر «مماشات» نشویم. این امتناع ساده‌انگارانه از به رسمیت شناختن ریشه‌های پیچیده تنش‌های این منطقه، توانایی مذاکره‌کنندگان را در دستیابی به راه‌حلی مسالمت‌آمیز دچار مشکل می‌کند.
یکی از عوامل تشدیدکننده این بحران، حداقل در نگاه روسیه، چشم‌انداز رابطه امنیتی تقویت‌شده اوکراین با امریکا و اروپای غربی است، از جمله عضویت اوکراین در اتحاد ناتو – ایتلافی نظامی که در سال ۱۹۴۹ برای مقابله با شوروی به وجود آمده و امروز روسیه آن را خطری علیه خود می‌بیند.
بد نیست کمی تاریخ بدانیم! هنگامی که اوکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ مستقل شد، رهبران روسیه نگرانی خود را در مورد چشم‌انداز عضویت کشورهای شوروی سابق در ناتو و استقرار نیروهای نظامی متخاصم در امتداد مرز روسیه به وضوح بیان کردند. این نگرانی‌ در آن زمان، در نگاه رهبران امریکا مشروع و برحق بود و هنوز هم برحق است؛ اما نه تهاجم روسیه پاسخ مناسبی به این نگرانی است و نه ناسازگاری ناتو. همچنین مهم است که بدانیم فنلند، یکی از توسعه‌یافته‌ترین و دموکراتیک‌ترین کشورهای جهان، هم مرز با روسیه است و انتخاب کرده که عضو ناتو نباشد. شاید پوتین فردی دروغگو و عوام‌فریب باشد، اما متظاهرانه است که امریکا بر عدم پذیرش اصل «حوزه‌های نفوذ» اصرار ورزد. کشور ما در ۲۰۰ سال گذشته پیرو «دکترین مونرو» بوده و این پیش‌فرض را اتخاذ کرده است که امریکا، به عنوان قدرت مسلط نیمکره غربی، حق داردعلیه هر کشوری که ممکن است منافع ادعایی‌اش را در خطر بیندازد، اقدام کند. ما تا کنون با پیروی از این دکترین، ده‌ها دولت را تضعیف کرده و سرنگون کرده‌ایم. امریکا در ۱۹۶۲ در آستانه جنگ هسته‌ای با شوروی قرار گرفت. چرا؟ چون اتحاد جماهیر شوروی موشک‌هایش را در کیوبا – که حدود ۱۵۰ کیلومتر با مرز ما فاصله داشت – مستقر کرد و دولت جان اف. کندی (رییس جمهوری وقت امریکا) این را تهدیدی غیرقابل پذیرش علیه امنیت ملی ما دانست!
و فکر نکنید که دکترین مونرو منسوخ شده است! همین ۴ سال پیش در ۲۰۱۸، رکس تیلرسون وزیر امور خارجه وقت (امریکا) دکترین مونرو را همانقدر با شرایط موجود همخوان و قابل استناد دانست که در زمان نوشتنش (در سال ۱۸۲۳)! در ۲۰۱۹ نیز، جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ گفت: دکترین مونرو صحیح و سالم است.

بگذارید ساده بگویم، حتی اگر روسیه توسط رهبری مانند پوتین هدایت نمی‌شد، باز هم مسکو درست مانند واشنگتن در سیاست‌گذاری‌های امنیتی همسایگانش صاحب منفعت بود. آیا واقعاً کسی هست که باور کند اگر – به عنوان مثال – مکسیکو می‌خواست با یکی از دشمنان یا رقبای امریکا، اتحادی نظامی تشکیل دهد، واشنگتن سکوت می‌کرد؟
درست است که کشورها باید بتوانند در حوزه سیاست خارجه، تصمیمات مستقل خود را بگیرند، اما این تصمیم‌گیری مستقل نیازمند درنظر گرفتن دقیق هزینه‌ها و مزایای انتخاب‌هاست. حقیقت این است که تقویت رابطه امنیتی امریکا و اوکراین به احتمال زیاد هزینه‌های گزافی برای هر دو کشور خواهد داشت.
ما باید قویاً از تلاش‌های دیپلماتیک برای کاهش این بحران و تأیید مجدد استقلال و حاکمیت اوکراین حمایت کرده و تصریح کنیم که پوتین و باند الیگارشی‌اش، در صورت ادامه خط مشی فعلی، با عواقب بزرگی روبرو خواهند شد. در عین حال، هرگز نباید وحشت‌هایی را که یک جنگ در این منطقه ایجاد می‌کند فراموش کنیم. ما باید سخت تلاش کنیم تا به راه‌حلی واقع‌بینانه، قابل ‌قبول و دو جانبه دست یابیم – راه‌حلی که برای اوکراین، روسیه، آمریکا و متحدان اروپایی ما قابل قبول بوده و از بدترین جنگ اروپایی در بیش از ۷۵ سال گذشته جلوگیری می‌کند.

نویسنده

برنی سندرز

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا