آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیلسیاست

استراتژی خروج امریکا؛ شکست در جنگ و توسل به دیپلماسی

در این مورد خاص، با توجه به این که افغانستان حدود چهل سال در جنگ است، این کار به مراتب دشوارتر است. با این وجود، با درنظرداشت هزینه‌های پرداخت شده، ابتکارات دیپلماتیک متمرکز تنها گزینه‌های قابل قبول برای جنگ بی‌پایان یا خروج اجباری را فراهم می‌کند.

چگونه جنگی را که طبیعت آن بی‌پایان توصیف شده، خاتمه خواهید داد؟ احتمال دستیابی به یک نتیجه دلخواه که خطرات را کاهش دهد، چیست؟ و برای رسیدن به این هدف چه نوع توافق صلح لازم است؟
این‌ها سئوال‌های بنیادی است که زلمی خلیلزاد نماینده امریکا و تیم مذاکره کننده‌اش طی هشت ماه گذشته با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. خلیلزاد که از سوی رییس جمهور دونالد ترامپ برای رهبری مذاکرات با طالبان برگزیده شده، بین دو هدف که از لحاظ سطحی تقریبا غیرقابل قبول به نظر می‌رسد، گیر مانده است. نخست: امضای توافقی که اجازه خواهد داد تعداد قابل توجه نیروها پس از هژده سال از افغانستان خارج شوند. دوم: تضمین این که افغانستان به وضعیت قبلی‌اش به عنوان پناهگاه امن شبکه‌های تروریستی که ایالات متحده و متحدانش را تهدید کند، باز نخواهد گشت.
چطور شما این حلقه را محاسبه می‌کنید؟ سه کلمه: احتیاط، پایداری و شکیبایی.
امریکایی‌ها هزینه زیادی با خون و پول خود پرداخته‌اند. بسیاری دوستان و خانواده خود را در افغانستان از دست داده است. قابل درک است که اراده امریکا برای ادامه رو به زوال است. با وجود درصد بالایی از جمعیت امریکا که درگیر جنگ شدند، صبر آخرین چیزی است که آن‌ها می‌خواهند بشنوند. دلیل خوب این است که آمار این جنگ تکان دهنده است. بیش از ۷ صد و ۴۴ میلیارد دالر پول مالیات دهندگان هزینه شده است. به طور غم انگیز، ۲ هزار و ۴۳۰ نظامی امریکایی کشته شده‌اند. ۱۳ تن تنها در همین سال از بین رفته است. طبق محاسبات رییس جمهور غنی، ده‌ها هزار سرباز و پولیس افغانستان از سال ۲۰۱۴ بدین سو جان خود را از دست داده است. میزان هدر رفتن منابع مالی، سرقت و سوء استفاده در طول این جنگ باور کردنی نیست. تقریباً یک ماه می‌گذرد از زمانی که بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان یک گزارش انتقادی دیگر را از برنامه‌های کمکی واشنگتن در این کشور منتشر کرد.
احتیاط اساس حکومت داری است، در حالی که اقدامات عجولانه برای ختم جنگ می‌تواند به همان اندازه خطرناک باشد که کورکورانه وارد آن شد. با این حال، آنچه که ما باید بدانیم این است که باثبات ساختن هرکشوری که غرق در خشونت است، یک مسئولیت بسیار پیچیده است. زمامداری آگاهانه، ژرفنگر و صبور یک نیاز است. هیچ جایی برای خوشبینی تبعیض آمیز یا رویکردهای حاکم بر ایدئولوژیک وجود ندارد.
در این مورد خاص، با توجه به این که افغانستان حدود چهل سال در جنگ است، این کار به مراتب دشوارتر است. با این وجود، با درنظرداشت هزینه‌های پرداخت شده، ابتکارات دیپلماتیک متمرکز تنها گزینه‌های قابل قبول برای جنگ بی‌پایان یا خروج اجباری را فراهم می‌کند.
چرا دیپلماسی؟ از آنجا که تنها راه حل نظامی گزینه عملی نیست. نیرو به تنهایی مشکلات پیچیده را حل نمی‌کند. اگر حذف جنگجویان طالبان راه حل می‌بود، افغانستان مدت‌ها پیش در صلح بود. موفقیت‌های تاکتیکی نمی‌تواند بر تأثیر استراتژی ناقص غلبه کند.
مذاکرات صلح فعلی بین ایالات متحده و طالبان منتقدان جدی خود را دارد. رایان کروکر افسر دیپلمات برجسته وزارت خارجه امریکا که در دوران دولت اوباما به عنوان سفیر در افغانستان خدمت کرده بود، قبلاً رویکرد خلیلزاد را به واگذاری و تسلیم مبتنی بر مذاکره و همانند مذاکرات صلح پاریس در ویتنام شبیه دانست. وال ستریت جورنال در مطلبی در ماه جولای نوشت که حسین حقانی سفیر پاکستان در امریکا پیشنهاد کرده که واشنگتن برای شروع گفت‌وگو محتاط تر باشد چانس خود را در این زمینه امتحان کند. تعداد زیاد افراد مشکوک وجود دارد که نگران دولت ترامپ هستند؛ از این لحاظ که بیش از حد و بسیار سریع امتیاز می‌دهد – حتی وقتی شورشیان سربازان افغانستان را در سرتاسر این کشور قتل و سلاخی می‌کنند.
با این حال، هیچ کس جایگزین مناسبی پیدا نکرده است. تعویق گفت‌وگوها با طالبان بعد از هفت دور مذاکره به شکل موثر از راه حل نظامی پشتیبانی خواهد کرد، وقتی اصلاً چنین راه حلی وجود ندارد. به همین ترتیب، توقف مذاکرات تا زمانی که طالبان با حکومت افغانستان دیدار دوجانبه داشته باشند، محروم کردن بقیه جامعه افغانستان از فرصتی برای مشارکت در گفت‌وگوهای نفسگیر در مورد توزیع قدرت سیاسی، حفاظت از حقوق زنان و ادغام طالبان خواهد بود؛ امری که برای یافتن راه بیرون رفت از خشونت ها، لازم و ضروری است.
بعد از یک جلسه دو روزه در دوحه قطر، افغان‌ها از فعالان حقوق زن گرفته تا رهبران جامعه قومی، شورشیان طالبان و مقامات افغانستان (با ظرفیت شخصی) در نهایت پیرامون برخی این مسائل صحبت کردند. در ختم این گفت‌وگوها، طرف‌ها روی یک قطعنامه به منظور پیشبرد نشست‌های بعدی به توافق رسیدند. واقعیت کلی وقوع این نشست، نشانه‌ای از پیشرفت بود.

در یک دنیای ایده‌آل، تمام گفت‌وگوها زود پایان می‌یابد. طالبان روابط خود را با القاعده قطع می‌کنند و برای مبارزه با شبکه‌های تروریستی در خاک افغانستان با جامعه بین‌الملل کار می‌کنند. مردان و زنان شجاع امریکا دوباره به خانه پیش عزیزان خود برخواهند گشت. مردم افغانستان یک توافق صلح جامع و عملی را به منظور ختم جنگ و ادغام طالبان در روند سیاسی امضا می‌کنند و تحت حاکمیت قانون تمام مردم افغانستان بدون در نظرداشت جنسیت، قومیت، وابستگی قومی و منطقه‌ای از حقوق یکسان برخوردار می‌شوند.
بدبختانه، در دنیای واقعی چنین آرزوهای ایده‌آل ظاهر نمی‌شود. هیچ یک از این موارد به سرعت اتفاق نمی‌افتد. اگر این موارد اتفاق هم‌ بیفتد، تنها بعد از جنگ بیشتر و فریادهای بیشتر در میز مذاکره امکان پذیر خواهد بود. در حقیقت، جای تعجب نخواهد بود که بسیاری نمایندگان افغانستان اتاق (مذاکره) را ترک کنند.
خشونت‌ها همچنان ادامه خواهد یافت. باید به خاطر داشته باشیم که در هر صورت، طرف مقابل تمام تلاش خود را برای به کرسی نشاندن هدف خود انجام خواهد داد. طالبان همزمان با شرکت در دیپلماسی هزاران مایل دورتر به حملات خود علیه نیروهای ایتلاف و افغانستان ادامه خواهد داد.
اما اجازه دهید هیچ اشتباهی صورت نگیرد: به همان اندازه که دیپلماسی فعلی خسته کننده است، هنوز هم بسیاری از ایده‌های دیگر را که در صفحات مختلف نشر می‌شود، با شکست مواجه می‌سازد. بنابراین خطاب به سفیر خلیلزاد: قوی باش و راهت را ادامه بده و به افراد منفی باف هیچ توجهی نکن.

نویسنده

اسکات اومیرا

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا