افغانستان و شکست امپراتوریها؛ شکستن داس و خرد شدن چکش شوروی(۲۴)
شوروی برای تحقق رویای خود در افغانستان، یعنی جذب و هضم افغانستان در قلمرو سیاسی و سرزمینی اتحاد شوروی، از دهه بیست قرن بیستم، ظاهراً گامهای محاسبه شدهای برداشت
سید عطاءالله مهاجرانی
با پرسش با اهمیتی روبرو میشویم، شوروی که در افغانستان و کشتار مردم دست به جنایتهای ضد بشری زد که یک نمونه آن «کشتار کرالا» است، از اشغال افغانستان چه تصور و یا انتظاری داشت؟ رؤیایش چه بود که به هر وسیله میخواست بر افغانستان حاکم باشد؟ به عنوان ایرانی میتوانیم نیم نگاهی هم به روابط ایران و شوروی و تشکیل جمهوری کردستان و جمهوری آذربایجان در دهه بیست قرن گذشته داشته باشم که خود ماجرای دیگری است. بدیهی مینمود که تسلط بر سرزمین افغانستان بسیار آسانتر از ایران پیشبینی میشد.
شوروی برای تحقق رویای خود در افغانستان، یعنی جذب و هضم افغانستان در قلمرو سیاسی و سرزمینی اتحاد شوروی، از دهه بیست قرن بیستم، ظاهراً گامهای محاسبه شدهای برداشت. این گامها، تا دسمبر ۱۹۷۹ که مداخله و اشغال نظامی صورت گرفت، قابل شناسایی و بررسی است:
یکم: این نکته به عنوان کلیشه هم در عرصه مقالات روزنامهها و نشریات و نیز در مقالات دانشگاهی و اکادمیک مطرح شده و میشود که آرزوی پطر کبیر، بنیانگذار روسیه نوین، دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس و اقیانوس هند بود. برخی به رغم شهرت بسیارِ این موضوع، در درستی انتساب آن به پطر کبیر تردید کردهاند. از جمله ویلیام گرین دریادار امریکایی و مدیر بخش پژوهش های روسیه و اروپای شرقی در دانشگاه بوستون از این موضوع به عنوان اسطوره یاد کرده است. باور دارد که هیچ یک از رهبران روسیه و یا شوروی به چنین امری اقرار نکردهاند. (۵۱) اگر از مبحث الفاظ گذر کنیم. در امر واقع، روسیه و بعداً شوروی گامهای بلندی به سوی آبهای گرم جنبوب برداشته است.
روسیه از طریق جنگ با ایران و عثمانی در قرن نوزدهم عملاً به سوی آبهای گرم نزدیک شد. جنگهای روسیه با ایران و جدایی بخشهایی از سرزمین ایران در قفقاز و آسیای مرکزی، گامهای بلندی بود که روسیه به سمت جنوب برداشت. جنگهای اول و دوم روسیه با ایران در سالهای ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۸ خورشیدی ( ۱۸۰۴ تا۱۸۱۳) و از سال ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳ خورشیدی( ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸) از هر دو سوی شرق و غرب دریای مازندران، یا امضای عهد نامه ترکمانچای و گلستان، بخشهای گستردهای از قلمرو ایران به روسیه ضمیمه شد. جنگ روسیه با عثمانی در سالهای ۱۸۷۷-۱۸۸۸ و نیز جنگهای کریمه در ۱۸۵۴-۱۸۵۶ روسیه را به کنستانتینوپل یا استانبول نزدیک کرده بود. روسیه میخواست. ملت های ارتدوکس بالکان و ماوراء قفقاز و آسیای مرکزی را از قیمومیت خلافت عثمانی و ایران آزاد کند و حتی وعده آزاد سازی استانبول را به عنوان مرکزیت ارتدوکس میداد.
روسیه توانست حاکمیت خود را بر بسیاری از خانات و مناطق آسیای مرکزی اعمال کند.
روسیه نگاه به شرق و شرق دور نیز داشت. طرح ساخت راه آهن به سمت سیبری و منچوری، برای تسلط بر شرق تفسیر میشود.
بند نهم وصیت نامه پطر کبیر که البته آن را برساخته و محصول جنگ تبلیغاتی روانی اروپا علیه روسیه میدانند، به دستیابی به آبهای گرم اشاره شده است: «ما هر قدر ممکن است میبایست در جهت کنستانینوپل و اقیانوس هند پیشروی کنیم. کسی که بتواند بر این مناطق مسلط شود، در حقیقت حاکم دنیا خواهد بود.. از این رو ما میبایست در حال نبرد با ترکیه و پرشیا(ایران ) باشیم. ما باید در دریای سیاه بارانداز و اسکله بسازیم، تا ارباب دریای سیاه و بالتیک شویم. باید پرشیا را شکست بدهیم و به سمت خلیج فارس پیشروی کنیم، ما میبایست تجارت جهانی خود را با منطقه شام و هند دوباره سازمان دهیم.» (۵۲)
واقعیت این است که روسیه و بعداً شوروی به اعتبار ابرقدرت بودن، ماهیتی افزون طلب داشته و دارد. چنان که امریکا هم همین است، انگلستان هم در روزگاری که گفته میشد آفتاب در امپراتوریاش غروب نمیکرد همین بود.(۵۳)
جیمی کارتر سی و نهمین رییس جمهور امریکا( از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱) در نطق سالانهاش با عنوان «استیت آو یونیون» که در واقع مهمترین نطق سالانه رییس جمهور امریکاست و مسائل امریکا و جهان را تفسیر میکند. در ۲۳ جنوری ۱۹۸۰، یعنی تقریباً یک ماه پس از اشغال افغانستان توسط شوروی، بخش عمده نطق خود را به اشغال افغانستان اختصاص داد. تفسیر جیمی کارتر و یا تفسیر دولت او، تأییدی بر نگرانی امریکا از نزدیک شدن شوروی به اقیانوس هند و خلیج فارس است، جایی که امریکا آن منطقه را حوزه نفوذ و سلطه خود میشناخت. جیمی کارتر اشغال افغانستان را بزرگترین تهدید صلح و امنیت جهان، پس از جنگ دوم جهانی تحلیل میکند، البته در نطقهای بعدی، عبارت را از انحصار بیرون آورد و گفت، «یکی از تهدید های بزرگ»، اشاره او کاملاً صریح است: «منطقهای که امروزه از سوی ارتش شوروی تهدید میشود؛ که شامل افغانستان نیز هست، منطقه استراتژیک بسیار با اهمیتی است که دو سوم نفت جهان از این منطقه تامین میشود.. با تسلط شوروی بر افغانستان، ارتش شوروی تا ۳۰۰مایلی اقیانوس هند و گذرگاه آبی هرمز رسیده است. این امر تهدیدی بزرگ برای تجارت جهان آزاد است.» (۵۴)