افغانستان و شکست امپراتوریها؛ هویت سازی جعلی(۳۴)
در مناطق روستایی و شهرهای کوچک که اکثریت مردم افغانستان در همان مناطق زندگی میکردند، اساساً امکان گفتوگو و تفاهم با مردم را نداشتند
سید عطاءالله مهاجرانی
در واقع دانشگاه کابل بوته آزمون هویت سازی جعلی بود، طبیعی بود که دولت شوروی و انبوه مستشاران فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و امنیتیاش در دو قلمرو نمیتوانستند، بر فرهنگ و باورهای مردم اثر بگذارند و هویت آن ها را تغییر بدهند یا تحریف کنند. در مناطق روستایی و شهرهای کوچک که اکثریت مردم افغانستان در همان مناطق زندگی میکردند، اساساً امکان گفتوگو و تفاهم با مردم را نداشتند. باورهای اسلامی و سنتهای فرهنگی و اجتماعی آن چنان نیرومند و ریشه دار بود که کسی به سخن آنان گوش نمیکرد. افزون بر آن در بین نخبگان و تحصیل کردگان، اساتید دانشگاه، نویسندگان، روزنامه نگاران، وکلا، هنرمندان، طرح و برنامه جعل هویت تأثیر گذار نبود. از این رو تمرکز بر نوجوانان و جوانان و تغییر متون درسی و به کارگیری معلمان یا اساتید حزبی و حذف اساتید قدیمی دانشگاه بود. به نمونههای دیگری از این طرح در دانشگاه کابل اشاره میکنم.
یکم: در تمام کلاسها، افرادی حضور داشتند تا به عنوان خبر چین از مطالب کلاس گزارش تهیه کنند. اگر گزارش میدادند که یکی از اساتید مطلبی را در باره اشغال یا اصول کمونیزم به عنوان انتقاد گفته است، به عنوان فرد ارتجاعی و ضد پیشرفت و ترقی، ضد خردگرایی و سرانجام به عنوان عضو سیا معرفی می شد. او را از داشگاه اخراج میکردند.
دوم: دانشکده الهیات/شرعیات تا قبل از کودتای اپریل، چهار دپارتمنت داشت: تفسیر، حدیث، فقه و زبان عربی؛ بعد از ۱۹۷۸ دانشکده اعتبار سابقش را از دست داد، زبان عربی به دانشکده زبانها و فقه به دانشکده حقوق انتقال پیدا کرد، دانشکده شرعیات تعطیل شد.
سوم: در هر دانشکده اتاق دوستی وجود داشت که نشریات و بولتنهایی به زبان روسی از شوروی، اروپای شرقی و از کیوبا در آنجا در اختیار بود، بر دیوار اتاق دوستی پوسترهای مارکس و لنین و استالین نصب شده بود.
چهارم: قبل از کودتا، دانشکده اقتصاد کابل با جمهوری آلمان فدرال ارتباط داشت، بعد از کودتا ارتباط با آلمان شرقی برقرارشد، در ۱۹۸۲ دوازده استاد از آلمان شرقی به دانشگاه کابل آمدند،، مطالب درسی مطابق کتابها در دانشگاه مسکو تنظیم شده بود.
پنجم: جوانان میبایست عضو «سازمان جوانان دمکراتیک» باشند و گزارش خانواده و فامیل خود را بدهند، اعضای خانواده آنان در باره شوروی و دولت سوسیالیستی چه میگویند؟ چه کسی به مهمانی به خانه شان میآید؟ اعضای خانواده شان به رادیوی خارجی گوش میکنند؟ به دانش آموزان و جوانان برجسته بورس تحصیلی در شوروی میدادند.
ششم: در سال ۱۹۸۲، دوازده هزار دانش آموز افغانی در شوروی به سر میبردند. به کمپهای تابستانی فرستاده شده بودند. موافقت خانواده شرط نبود..حتی کودکان ۶ تا ۹ ساله را به شوروی یا بلوک شوروی اعزام میکردند. تا فرهنگ افغانی شکل دیگری پیدا کند.
وقتی نوجوانان و جوانان افغانی به افغانستان باز میگشتند، از حقوق ماهیانه شان که ۸۰ روبل بود، میبایست برای معلمان خود، قالیچه افغانی، پوست بره، پالتو/بالاپوش، کلاه و یا وسایل الکترونیکی جاپانی ببرند. اگر نمیبردند، در دورهها قبول نمیشدند. اگر هم در امتحان شرکت نمیکردند با یک بطری/بوتل ودکا یا مهمانی شام نمره قبولی میگرفتند.
هفتم: بعضی مواقع جوانان در واقع ربوده میشدند و به شوروی میرفتند تا به عنوان ماموران جاسوس برای کا گ ب/کی جی بی کار کنند.
در فاصله چهار سال ۱۶ تا ۲۰ هزار جوان به شوروی اعزام شده بودند. (۱۰۶)