افغانستان گیر افتاده در میان ابرقدرتها
در طول سالهای مداخله امریکا در افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه، چینیها از بیرون به اقدامات امریکا نگاه میکردند و هر از گاهی از آنها انتقاد میکردند و تا حد زیادی منتظر میمانند
میدلایست انستیتوت
پس از ۲۰ سال مشارکت گسترده ایالات متحده و سایر متحدان ناتو در افغانستان که در این مدت دهها هزار تن کشته شدند، میلیاردها دالر هزینه شد و خروج بسیار دشوار بود، اکنون زمان آن است که بپرسیم ابرقدرت دیگر یعنی چین، در این کشور چگونه برنامه ریزی کرده است تا روابط خود را با حاکمان جدید یعنی طالبان، نزدیک کند. این نوشتار نشان می دهد که چگونه تصرف افغانستان توسط طالبان بر روابط ایالات متحده و چین از طریق رقابت ابرقدرتها و همچنین منافع چین در این کشور تأثیر میگذارد.
دو رویکرد متفاوت: پکن و واشنگتن
تاریخ نشان میدهد که آخرین اقدامات هر دو ابرقدرت غافلگیرانه برای آنها نبوده است. سیاست چین در قبال تغییر رژیم از آنچه در مصر و سودان اتفاق افتاده بود، کاملاً مشخص بود. حسنی مبارک، رییس جمهور مصر بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۱، روابط بسیار نزدیکی با چین داشت و تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۹۹۹ گفت که «وقتی من به چین سفر میکنم احساس میکنم در خانه خود هستم». وی تا سال ۲۰۰۹، ۹ بار سفر رسمی به چین داشت که بیشترین بازدید را در بین رهبران خارجی در آن زمان داشت. با این حال، این هیچ کمکی به او در طول انقلاب مصر در سال ۲۰۱۱، هنگامی که مجبور به کناره گیری شد، نکرد.
چین هیچ گونه حمایتی از نظر دیپلماتیک، اخلاقی … از وی نکرد و بدون هیچ تردیدی تغییر رژیم را پذیرفت.
در طرف دیگر یعنی ایالات متحده، میتوان الگویی از مداخلات نظامی این کشور در خاورمیانه را مشاهده کرد که بدون تکمیل اهدافش که ظاهراً برای تحقق بخشیدن به آنها آغاز شده بود به پایان میرسد.
یکی از نمونههای مهم نحوه برخورد واشنگتن و پکن با دیگر کشورها این واقعیت است که ایالات متحده (و همچنین سایر قدرتهای غربی در گذشته و حال) مکرراً ارتش را برای تسلط مستقیم به آنجا اعزام میکند و سپس از ابزارهای دیگر استفاده میکند. مانند آموزش و فرهنگ.
در مقابل، چینیها رویکرد متفاوتی را اتخاذ کرده و میکانیزم پیچیدهای از آموزش و فرهنگ را برای نفوذ بدون استفاده از ارتش خود ایجاد میکنند. افغانستان یک میدان نبرد اخیر بین دو ابرقدرت است و یک مطالعه موردی در نحوه عملکرد رویکردهای متفاوت آنها است.
منافع چین در افغانستان
وزیر خارجه چین، وانگ یی حتی قبل از پایان خروج امریکاییها از افغانستان، در پایان ماه جولای با ملا عبدالغنی برادر رییس هیئت سیاسی طالبان دیدار کرد. از این رو چینیها درک خوبی از تحولات پویای داخلی افغانستان و این واقعیت داشتند که طالبان احتمالاً پس از خروج ایالات متحده به سرعت این کشور را تصرف خواهند کرد.
اولین علاقه چینیها به افغانستان مستقیماً به موضوع اویغورها مربوط میشود، حزب کمونیست چین (CCP) آنها را تهدیدی بزرگ برای ثبات میداند. این بیشتر به دلیل ترس رژیم از «اثر دومینو» است که میتواند منجر به موجی از ناآرامیها در سراسر کشور شود.
یکی دیگر از عوامل جغرافیایی استفاده افغانستان از چین برای ارتباط مستقیم زمینی با ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه و همچنین دریای خزر است.
ایالات متحده و چین به عنوان بخشی از رقابتهای ابرقدرتمندانه خود به منابع طبیعی کلیدی مانند نفت و گاز طبیعی نیاز دارند که بیشتر آنها در خاورمیانه است.
افغانستان دارای برخی از بزرگترین ذخایر فلزات خاکی کمیاب جهان (به ارزش تقریبی یک تریلیون دالر) است.
کمپین پیام رسانی چین
کمپین پیام رسانی جهانی چین در حال حاضر از خروج بدون سازماندهی و شتابزده امریکا از افغانستان به عنوان بخشی از تلاشهای گستردهتر خود برای مشروعیت زدایی از هژمونی امریکا استفاده میکند.
از طریق این کمپین، چینیها میخواهند ایالات متحده را از نظر نفوذ و تسلط شکست دهند. روزنامه گلوبل تایمز، در سرمقاله خود در ۱۶ اگست نوشت: چگونه واشنگتن حکومت کابل را رها کرد، آیا به نوعی سرنوشت آینده تایوان منتظر افغانستان است؟
در طول سالهای مداخله امریکا در افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه، چینیها از بیرون به اقدامات امریکا نگاه میکردند و هر از گاهی از آنها انتقاد میکردند و تا حد زیادی منتظر میمانند.
پس از مشخص شدن خروج امریکاییها از افغانستان، پکن به دنبال فرصت هایی برای افزایش نفوذ خود در خلا ایجاد شده بود. در ادامه، دولت ایالات متحده باید راههایی را برای چارچوب بندی بهتر فعالیتهای بینالمللی خود در صورت حفظ موقعیت خود در بین کشورها بیابد.