آخرین اخبارافغانستانتحلیلخبر های مهمسیاست

اول جوزا و طرح یک پرسش ساده؛ آلترناتیف غنی کیست؟

در این مقطع حساس و بحرانی که تورم و مشکلات اقتصادی، نبود امنیت، تهدید تروریزم، احتمال بروز جنگ داخلی و فروپاشیدن نظام کلیت کشور را تهدید می‌کند، می‌طلبد که تمام نیروهای سیاسی «لج‌بازی» را کنار گذاشته و در محور اصل نظام گردهم بیایند

حکایتی است مبنی بر این که قاضی‌القضات نادر افشار قاتل او را احضار کرد و پرسید که چرا شاه را کشتی. قاتل گفت که او « ظالم » بود. قاضی‌القضات به این قاتل گفت که اکنون یک شاه « عادل » از کجا پیدا کنیم که در جای او بنشیند. این حکایت مصداق این روزهای بازار سیاست در افغانستان است.
اول جوزای سال پنجم حکومت، بر بنیاد ماده ۶۱ قانون اساسی کشور، پایان مهلت دوره ۵ ساله حکومت است. هرچند این حکم قانون در افغانستان چندان جدی گرفته نشده است، اکنون اما به نظر می‌رسد « اول جوزا» در افغانستان تبدیل شده به « نقطه نیرنگی» بازار سیاست.
مخالفان ارگ همه یک صدا خواستار کنار رفتن آقای غنی از قدرت هستند و حلقات وابسته به ارگ بر ماندن در قدرت تاکید بیشتر دارند.
در این جا کسی در پی این نیست که یکی از طرفین دعوا را محق دانسته و مشروعیت بدهد، اما این پرسش باید روشن شود که «آلترناتیف» حکومت کنونی در صورت کنار رفتن غنی، کی است و چه تضمینی وجود دارد که کشور به سوی هرج و مرج نرود.
نگارنده نه عاشق تراوش‌های ذهنی و فکری راهبردی آقای غنی است و نه دلباخته گردهمایی‌های سیاسیون منتقد.
بدون شک حکومت داری اشرف غنی در پنج سال گذشته فراز و فرودهای زیادی داشته است. در بخش‌هایی خوب کار شده و در بخش‌های زیادی سیر نزولی داشته است. در این حکومت سطح رضایت عمومی از کار کرد نظام به شدت فروکاست و رفته رفته کابل در انزوای سیاسی داخلی و خارجی قرار گرفت. در بُعد اقتصادی انحصار سرمایه شکل گرفت و قدرت سیاسی متمرکز افغانستان متمرکز تر از پیش در در دست حلقه‌ای خاص در آمد. در بُعد سیاسی نیز مطابق آمارهای ارائه شده از سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی، آزادی بیان محدودتر شده، استبداد سیاسی گسترده‌تر و به تبع آن فساد نیز شایع تر. اما پرسش بنیادین این است که چه تضمینی از سوی منتقدین هست که در صورت کنار رفتن این حکومت، بتوانند تیم جایگزین پیدا کنند. منتقدینی که تا در حکومت هستند خاموشی می‌گزینند و زمانی که از قدرت رانده شدند، آنگاه هرچه بار ملامت است به گردن حکومت حواله می‌کنند.
همین منتقدین بارها نشان داده‌اند که در ایتلاف‌ها قرار گرفته و زمانی که منافع شان در خطر بوده از آن گسسته‌اند. بارها انتقاد کرده‌اند و زمانی که چراغ سبزی از سوی حکومت دیده‌اند، به همه تعهدات، قول و قرارها و شعارها پشت کرده و امتیاز گرفته‌اند. این منتقدین در بُعد اجتماعی نیز مشکلات زیادی را برای شهروندان کشور به بار آورده‌اند؛ اگر در اعتراضات بوده یا ایجاد بحران‌های سیاسی. در اثر ایجاد همین بحران‌ها است که اکنون بهای پول ملی به شدت اُفت کرده و قیمت مواد اولیه در بازارها بلند رفته است.
همه می‌دانیم که به جز انگشت شمار منتقدین حکومت که برای جایگزینی آن برنامه و نقشه راه دارند، کلیت عام مخالفان ارگ نه برنامه‌ای برای حکومت‌داری دارند و نه تجانس سیاسی و فکری. عامل اتحاد کنونی آنان فقط و فقط مخالفت با غنی است و زمانی که این عامل رفع شود، اتحاد آنان دیگر فلسفه وجودی نخواهد داشت. احساساتی عمل کردن و تمام هست و بود یک جامعه را به قمار گذاشتن برای چه؟ برای اهداف شخصی و به اصطلاح « بد بردن » از یک شخص. با این حساب، حرف و هشدار سیاسیون منتقد به نظر می‌رسد که بیشتر کمپاین انتخاباتی است تا تطبیق قانون اساسی.
در این مقطع حساس و بحرانی که تورم و مشکلات اقتصادی، نبود امنیت، تهدید تروریزم، احتمال بروز جنگ داخلی و فروپاشیدن نظام کلیت کشور را تهدید می‌کند، می‌طلبد که تمام نیروهای سیاسی «لج‌بازی» را کنار گذاشته و در محور اصل نظام گردهم بیایند.

Related Articles

Back to top button