آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

ایران و افغانستان؛ خیلی دور، خیلی نزدیک

دستگاه دیپلماسی افغانستان می‌باید از همه فرصت‌ها برای تسهیل و تسریع نقش‌آفرینی مثبت همسایگان افغانستان و از جمله ایران در روند صلح، مدد جوید و مدیریت و ابتکار آن را در انحصار خود درآورد.

حوادث ناگوار اخیر برای مهاجران افغانستانی مقیم ایران، باب تازه‌ای از تعامل میان دو کشور را گشود. در آن زمان حنیف اتمر سرپرست وزارت خارجه کشور در رأس هیئت بلندپایه سیاسی، اقتصادی و امنیتی به ایران رفت و با مقامات دولتی آن کشور در «چارچوب سند همکاری‌های جامع ایران و افغانستان» روی مسایل اقتصادی، مرزی، مهاجران، همکاری‌های رسانه‌ای، امنیتی، بهداشتی و کارگروه همکاری‌های آب و انرژی دیدار و گفت‌وگو کرد.
اکنون در ادامه آن دیدار، عباس عراقچی معاون وزیر خارجه ایران و هیئت همراهش به کابل آمده تا با محمد حنیف اتمر دیداری تازه کند و دو طرف، توافقات قبلی انجام‌شده در سفر آقای اتمر به تهران را پیگیری کنند.
بخشی از برنامه‌هایی که قرار است در این دیدار، مورد توجه قرار گیرد، نهایی‌سازی موافقتنامه تنظیم استخدام و اعزام کارگران افغانستانی به ایران و تجدید قرارداد کمیساران مرزی برابر با نیازها و همکاری مرزی دو کشور و اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از تكرار حوادث ناگوار ناشی از تردد غیر قانونی در سرحد میان دو کشور و نهایتاً قانونمندسازی حضور شهروندان افغانستانی در ایران است.
اما آنچه از این‌گونه دیدوبازدیدها انتظار می‌رود، فراتر از موارد بالا است. ایران و افغانستان به عنوان دو کشور همسایه و هم‌تاریخ با مشترکات و مشابهت‌های دینی ـ فرهنگی بسیار، بایستی گام‌هایی بزرگ و بلند در جهت همکاری‌های راهبردی در زمینه‌های گوناگون امنیتی، سیاسی و اقتصادی بردارند و تعامل فرهنگی ـ دیپلماتیک خود را به سطح قابل قبولی ارتقا بخشند. در سفر آقای اتمر نیز به تهران، آنچه بیش از همه مورد تأکید قرار گرفت، امضای سند جامع راهبردی میان ایران و افغانستان بود. جامعیت این سند اما متضمن همدلی و همکاری دو کشور در سطوح و لایه‌های مختلف و متکثری است که ایران و افغانستان را بیش از سایر همسایگان، به یکدیگر مرتبط ساخته است.
ضرورت برقراری چنین ارتباط گسترده‌ای میان ایران و افغانستان، زمانی برجسته‌تر از هر زمان دیگر می‌شود که شرایط جاری در منطقه و افغانستان را از منظرگاه راهبردی مورد تأمل قرار دهیم.
روند صلح افغانستان، به همان میزان که ظرفیت بازگشایی افق‌های امیدبخش در سپهر آینده سیاسی افغانستان را نوید می‌دهد، با خطرات و مخاطرات جدی برآمده از مداخله آزورزانه کنشگران قدرتمند منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگ بین‌المللی نیز همراه است. آنچه این روند را با بیم خطر مواجه ساخته است، نقش‌آفرینی موذیانه قدرت‌هایی است که به بهانه صلح، در پی بازگرداندن جریان‌های تروریستی به قدرت و حاکمیت افغانستان در ازای مرزبانی آنان از منافع راهبردی این قدرت‌ها است.
پاکستان خواب تأسیس دوباره امارت اسلامی را در افغانستان می‌بیند و امریکا نیز با امضای یکجانبه توافق صلح با طالبان، در چینش و گزینش متن توافقنامه صلح قطر، جانب پاکستان را گرفت؛ آنچنان‌که اسلام‌آباد از آغاز نیز تمهیدگر اصلی زمینه شکل‌گیری این روند بود و فرصت فربهی برای رویارویی خلیلزاد با نمایندگان طالبان در میز مذاکره فراهم ساخت به همین جهت متن توافقنامه صلح که تماماً به نفع طالبان است، پاداش امریکا به پاکستان برای فراهم‌سازی بستر نجات به ظاهر آبرومندانه ایالات متحده از باتلاق افغانستان شمرده می‌شود.
سخن بر سر این نیست که چون پاکستان بازیگر محوری جنگ و صلح افغانستان است و همه‌چیز را در جهت منافع راهبردی خود در مواجهه با هند و امتیازگیری از امریکا مدیریت می‌کند، ایران هم به عنوان همسایه دیگر افغانستان از چنین حقی برخوردار است؛ نه‌خیر افغانستان کشوری نیست که خداوند آن را برای هدیه دادن به همسایگانش آفریده باشد و همسایگان هم متناسب با قدرت خود در غصب و غارت آن سهم بگیرند و برای ویرانی آن مسابقه برگزار کنند، بلکه سخن بر سر این است که دولت افغانستان حق دارد روند صلح را به عنوان مهم‌ترین روند ملی دارای ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی، تحت مالکیت و مدیریت خود درآورد و از مجرای تعامل سازنده مبتنی بر احترام به منافع مشروع همسایگان و قدرت‌های منطقه، امکان ایجاد همگرایی منطقه‌ای با محوریت صلح را فراهم سازد تا راه مداخله‌جویی زیاده‌طلبانه، بر افزونه‌خواهانی مثل اسلام‌آباد و واشنگتن که این سرزمین را مِلک طِلق خود می‌دانند، بسته شود.
به واقع این کابل است که برای پیشگامی در برقراری روابط استراتژیک با همسایگان افغانستان، بایستی ابتکار عمل را در دست گیرد. این، یکی از گزینه‌های گران‌سنگ برای دفاع از جمهوریت در برابر امارت است، و الا اکنون این امریکا و پاکستان هستند که همه‌چیز را برای دست یافتن به برنامه‌های درازمدت استعماری خود در قبضه خویش گرفته‌اند.

بر پایه این واقعیت، تنها امکانی که اکنون برای جان به سلامت بردن کابل از دسیسه و دست‌اندازی برخی همسایگان و قدرت‌های خارجی وجود دارد، تمرکز بر چندجانبه‌گرایی در روابط دیپلماتیک خود برای شکل‌دهی به اجماع منطقه‌ای ـ بین‌المللی برای حمایت از صلح با مالکیت دولت است. برگزاری سه نشست منطقه‌ای و بین‌المللی در هفته گذشته با میزبانی وزارت خارجه کشور، اگرچه اقدامی مبارک، اما ناکافی بود. اکنون وقت تنگ است و زمان با شتاب می‌گذرد، بنابراین دستگاه دیپلماسی افغانستان می‌باید از همه فرصت‌ها برای تسهیل و تسریع نقش‌آفرینی مثبت همسایگان افغانستان و از جمله ایران در روند صلح، مدد جوید و مدیریت و ابتکار آن را در انحصار خود درآورد.
هوشمندی دولتمردان ما در بیست سال گذشته در آن بود که توانستند در روابط دیپلماتیک خود همزمان میان ایران و امریکا جمع کنند، اما واقعیت این است که ایران و افغانستان همچنان‌که خیلی به هم نزدیک‌ هستند، خیلی از هم دور افتاده‌اند، اما با توجه به اشارات بالا، روند صلح تحت مدیریت امریکا و پاکستان، می‌تواند آن دو را خیلی به هم نزدیک کند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا