بحران افغانستان؛ پهلوانی پکن و مسکو در جای خالی امریکا
یک موضوع در رویکرد چین و روسیه نسبت به افغانستان قابل نگرانی است و احتمالاً دو غول را در میدان این کشور شاخ به شاخ خواهد ساخت: تعریف متفاوت از ایجاد حکومت همه شمول
شکوهمند- خبرگزاری دید
مقوله تاریخ تکرار میشود، احتمالاً صادق ترین مصداق را در مورد افغانستان به خود میگیرد که همواره در مسیر تاریخ، از میانه راه بر میگردد و واقعات گذشته را البته با تغییر زمان تکرار میکند. گاه شاه شجاع دوبار میآید و حکومت میکند و زمانی هم تهاجمات خارجی جای خود را تغییر میدهند؛ گاه از جانب شمال مورد یورش قرار میگیریم و گاهی از جنوب.
در اوایل قرن بیستم و پایان جنگ جهانی دوم، بریتانیا از افغانستان رفت. در اواخر قرن بیستم و پایان جنگ سرد، شوروی از افغانستان فرار کرد. اینک در اوایل قرن بیست و یکم و پایان نظم نوین جهانی، امریکا افغانستان را ترک کرد و بر اساس قراین، دوباره نوبت خرس قطبی فرا رسیده و اژدهای زرد.
برگردیم به حوادث داخلی، در میانههای دهه ۶۰ خورشیدی بود که نشانههای زوال در نظام کمونستی کم کم از لایههای پنهان سیاست به بالا میآمد. دقیقاً شبیه دو دهه پسین که حامی نظام جمهوری، ایالات متحده امریکا بود، در آن دوره، همه چیز به سفارت شوروی در جاده دارالامان کابل بر میگشت و خوب و بد سیاستهای کلی نظام کمونستی کشور را مسکو تعیین میکرد. جنگ سرد و رقابتهای تسلیحاتی و فضایی و همچنان اشغال افغانستان توسط شوروی، هزینه سنگینی روی دست اقتصاد شکننده و پوشالی کشور شوراها گذاشته بود، شورشهای ملی ضد شوروی در شرق اروپا در حال گسترش بود و بلوک کمونیزم میرفت که به تاریخ بپیوندد. حزب کمونست شوروی در رهبری جهان ضد سرمایه داری شکست خورده و کاپیتالیزم با شلوار «لی» و «مک دونالد» مارکسیزم-لنینیزم را به زانو در آورده بود. در واقع، جهان به سوی یک قطبی شدن روان بود و افغانستان وابسته به قطب شکست خورده، ناگزیر از تغییر و آبستن تحولات بنیادین. تغییر در رهبری حزب و دولت و جا به جایی داکتر نجیب به جای ببرک کارمل نیز کار را بهبود نبخشید؛ زیرا اوضاع مسکو هم تعریف چندانی نداشت. مضاف بر این، شورش علیه نظام کمونستی در داخل کشور، مداخلات پاکستان و امریکا و سعودی و برخی کشورهای دیگر به سود مجاهدین و اقتصاد وابسته به کمکهای انترناسیونالیستی عواملی بود که نظام کمونستی افغانستان را نابود کرد. از نه سال حکومت مجاهدین و دوره پیشین طا-لبان که بگذریم، دو دهه پسین تکرار همان سناریوی پس از کودتای هفت ثور بود، با این تفاوت که این بار حامی نظام ورشکست نشده و نقش آن را فساد در حکومت بازی کرد.
از سالهای ۲۰۱۴ میلادی به این سو، نشانههای زوال در نظام جمهوری اسلامی نیز کم کم مشاهده میشد، گسترش فساد، مواد مخدر، اختلافات سیاسی، تقلب در انتخابات و باز هم وابستگی اقتصادی کشور به کمک خارجی، زمینه ساز سرنگونی نظام بود و سرانجام نیز دولتی که در دو دهه توسط جامعه جهانی ساخته شد، از میان رفت و سناریوی سقوط دولت کمونستی تکرار شد. وقایع دیگری نیز در این میان مکرراً رخ داد، از جمله حاکمیت دوباره طا-لبان، فروپاشی قوای مسلح کشور، نابود قانون اساسی و تمام زیرساختها که یک بار در دهه هفتاد نیز رخ داد بود.
اما هدف از ارائه این تفاصیل، توضیح اصل تکرار تاریخ در افغانستان است که به یک دور باطل مبدل شده و همواره بیم آن وجود دارد. هرگز باور کس پس از تحولات ۱۳۸۰ خورشیدی نمیشد که طا-لبان بار دیگر حاکمیت را در کشور به دست بیاورند. بر همین اساس، باور کس نمیشد که روزی روزگاری خرس قطبی زخم خورده، دوباره برگردد و مبارز بطلبد؛ اکنون اما برگشته است.
روز گذشته سرگئ لاوروف وزیر امور خارجه روسیه هشدار داد که مسکو هیچ تهدیدی را از افغانستان بر نمیتابد. او افزود که هرنوع حرکت خطرناک از افغانستان به سختی پاسخ داده خواهد شد.
بنا بر این، اکنون که امریکا از افغانستان رفته و خلائی را که انتظار میرفت برجای گذاشته است، این کشور به میدان رقابت چین و روسیه مبدل شده، پکن و مسکو دو پهلوان پیر و جوان عرصه بازیهای جهانی هستند که یکی تجربه زورآزمایی در افغانستان را دارد و دیگری، تازه میخواهد خود را ثابت بسازد. چین اما به شدت فرصت طلب است، به نظر میرسد از تجارب دیگر پهلوانان آموخته و بیشتر در میدان اقتصادی میخواهد مانور بدهد. روسیه همانند گذشته در عرصه اقتصاد زیاد حرفی ندارد، این کشور روی گزینه نظامی تکیه میکند.
روسیه و چین در افغانستان منافع، راهبرد و نگرانیهای گاه همرنگ و گاه متفاوت دارند. در حالی که چین بیشتر نگران جنبش ترکستان شرقی ایغورها است، روسیه از گسترش داعش در آسیای میانه ابراز نگرانی میکند. هردو کشور روی ثبات در افغانستان و مبارزه با تروریزم تاکید میکنند، اما دیدگاه شان در باره مسایل اقتصادی و سیاسی افغانستان متفاوت است.
تفاوت دیدگاه امر رایج در عرصه سیاست است، اما یک موضوع در رویکرد چین و روسیه نسبت به افغانستان قابل نگرانی است و احتمالاً دو غول را در میدان این کشور شاخ به شاخ خواهد ساخت: تعریف متفاوت از ایجاد حکومت همه شمول. در حالی که روسیه طرفدار ایجاد حکومت همه شمول با تعریفی نزدیک به دیدگاه ایران است، دیدگاه چین متفاوت بوده و تلاش کرده که در این خصوص موضع روشنی اختیار نکند. این مسئله در آینده به پهلوانی پکن و مسکو در جای خالی امریکا منجر خواهد شد.