برگشت جنرال دوستم؛ بازگشت به خانه یا قدرت
اما اگر آقای دوستم میخواهد در بازگشت به کابل، به سیاست نیز یک بار دیگر وارد شود و در معادلات قدرت نقشی داشته باشد، باید با یک برنامه تازه و جدی بازگردد.
بیشتر از یک سال از تبعید جنرال دوستم به کشور ترکیه میگذرد و این روزها آوازه آمدن او قطعی شده است تا آنجا که حکومت نیز به طور رسمی برگشتن آقای دوستم را تأیید کرده و حتی گفته شده است که وی امروز ساعت ۴:۰۰ بعد از ظهر وارد کابل میشود. آنچه در برگشت آقای دوستم نقش به سزایی داشت، تظاهرات ۲۰ روزه هواداران او در ولایتهای مختلف بود که برخی فکر میکردند در همان روزهای نخست فرو خواهد نشست؛ اما چنین نشد و معترضان تهدید کردند که تا برگشت جنرال دوستم به تظاهرات خود ادامه میدهند و اگر لازم باشد دست به نافرمانی مدنی میزنند. موضوع دیگر اثرگذار در بازگشت وی، مذاکرات آقای دوستم با حلقات قدرت بود. اعتراضهای مدنی زمانی به نتیجه میرسد که دارای یک فرمول خاص «فشار از پایین و مذاکره از بالا» باشد، زیرا در غیر این صورت نمیتوان به نتیجه مشخصی دست یافت؛ چنان که در سالهای اخیر تظاهرات بزرگ « جنبش روشنایی» و «جنبش رستاخیز تغییر» نتوانست به آنچه میخواست دست یابد.
اکنون که آقای دوستم بازمیگردد، نه تنها به وطن که باید به سیاست نیز بازگردد. پس از تبعید وی بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی، تبعید او را به مثابه مرگ سیاسی وی عنوان کردند که خیلی هم دور از حقیقت نبود؛ زیرا او دیگر نه در بدنه حکومت وحدت ملی صلاحیت داشت و نه هم توانست در تبعید از چند پارچه شدن حزب خود جلوگیری کند.
اکنون که بر میگردد دو گزینه فرا راه او قرار دارد؛ بازگشت محض به جغرافیای سیاسی یا بازگشت به سیاست.
تبصره زیادی روی گزینه اول مطرح نیست، برگشت به وطن و جغرافیایی که به آن تعلق داری به مثابه گوگرد بیخطر نه در معادلات قدرت و سیاست تاثیری خواهد گذاشت و نه برگشتی چنین، سرو صدا میخواهد.
اما اگر آقای دوستم میخواهد در بازگشت به کابل، به سیاست نیز یک بار دیگر وارد شود و در معادلات قدرت نقشی داشته باشد، باید با یک برنامه تازه و جدی بازگردد.
بازگشت به سیاست نیازمند دو اصل اساسی حمایت و برنامه است. در واقع زمانی دوسیه علیه آقای دوستم ساخته شد که وی در شمال کشور شروع به افشاگری علیه برخی حلقات کرد و شخص اول حکومت را مردی بهشدت قومگرا خواند و گفت که آقای اشرف غنی جز برای یک قوم خاص برنامهای دیگری برای کشور ندارد.
این حرکت در زمان خود اشتباه بود؛ زیرا آقای دوستم برنامه خاصی برای طبقهبندی افشاگریهایش نداشت و درعین حال به دلیل حمایت از آقای غنی در انتخابات ۱۳۹۳ اعتماد خود را میان احزاب بزرگی چون جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی مردم از داست داده بود.
اما برعکس، حالا نه تنها زمان افشاگری علیه حکومت رسیده است بل که آقای دوستم اکنون احزاب بزرگی چون جمعیت و وحدت را در کنار خود دارد.
آقای دوستم زمانی میتواند دوباره به نقش مهم خود در سیاست افغانستان بازگردد که حزب جنبش را از این چند پارچگی نجات دهد. وی باید به سرعت تشکیلات حزب را بازسازی کرده و چهرههای مورد حمایت حزب را برای انتخابات شورای ملی معرفی کند. در همین حال، آقای دوستم باید برای نقش داشتن در برنامههای ملی در هماهنگی با ایتلاف بزرگ نجات برای افغانستان حرکت کند.
اگر این ایتلاف چنان که تاکنون پیش رفته، تا انتخابات و پس از آن نیز پیش برود درکنار دیگر موارد شاهد یک تابو شکنی بزرگ در افغانستان خواهیم بود و آن این که «در افغانستان اقوام دیگر نیز میتوانند رییس جمهور شوند.»
مهدی سرباز – خبرگزاری دید