اسلایدشوافغانستانسیاست

بمب کرزی بمب امریکا

آقای کرزی، از « بمب مادر» امریکا در ننگرهار و کشتن داعش ابراز ناراحتی کرده… واکنش شدیدی که مردم را به جهاد علیه امریکا و تمرد از دولت فراخوانده است. این پادشاه تنها که حالا جز هیوادملی فرتوت و مدبری پولدار، کسی را در اطراف خود ندارد، با این دو سرباز شجاع می‌خواهد به جنگ امریکا برود. اولین تصویر که به ذهن آدم از شجاعت وطن‌پرستانه کرزی می‌رسد، حکایت«دن کیشوت» است؛ شوالیه‌ای فرتوت که با نیزه به جنگ آسیاب بادی رفته بود. شوالیه‌ای متوهم که نیزه بر دست در شاخ آسیاب بادی گیر کرده، معلق بین زمین و آسمان مانده بود.

این کهنه مواجب بگیر امریکا، دلش می‌خواهد همه نسخه‌های کتاب «مردی موترسایکل‌سوار» را جمع کند، می‌خواهد سابقه بندگی‌اش به امریکا پشت دیوارهای بتنی خانه‌اش گم شود، اما نمی‌شود. یک نفر نیست به او بگوید، بهترین راه خدمت به ملت این است که دیوارهای بتنی را از پیاده‌رو و جاده عمومی خانه‌اش جمع کند، تا دیگر اطفال مکتب درین مسیر قربانی موترها نشوند؛ چون پیاده‌رو را او تصرف کرده، به او بگوید که او با پولش فقط حویلی را می‌تواند بخرد نه پیاده‌رو را؛ چون مال عمومی قابل خریدن نیست. همین‌طور که برادران و کاکاها و بچه‌های برادرش هم نمی‌توانند سرک را بند کنند. بهترین هدیه‌ی او به ملت این است که با همه خانواده‌اش افغانستان را ترک کرده به امریکا بروند، تا مردم آزاد شوند‌. ما را از ظلم خود و خانواده‌ات نجات بده. بمب امریکا یک روزست و یک بخش را ویران می‌کند که پر از آدم‌کُش‌های مورد حمایت توست، که آدم‌ها را در قفس سوزاندند و دیگر جنایت‌ها به راه انداختند…اما بمب تو سال‌هاست روح یک ملت را نابود می‌کند؛ همان‌ها که در راه زابل گلوی دختری نُه ساله را بریدند و در روز عاشورا ده‌ها زن و کودک را به خاک و خون کشاندند. وزیر تو که هزاران مکتب خیالی داشت، هزارن کودک را به کشتن فرستاد و برادرانت یک ملت را به یوغ کشیدند، با دزدی از همه‌چیز که یکی‌اش کابل‌بانک بود. برادران تو موتر پنج‌صد دالری را به ملت هشت هزار دالر فروخته و می‌فروشند، برادرانت مردم را به دهن حیوانات در باغ وحش‌های‌شان می‌انداختند و کشور را یک باغ وحش بزرگ ساختند. آقای کرزی، بمب تو فسادی بود که هنوز در حال انفجارست. تو پدر دزدها بودی که حالا تو را رها کرده‌اند، چون پهلوان زنده را عشق است و تو مرده‌ای؛ یک مرده‌ی متعفن که بویت کل خاک را گرفته است. باید اگر یک ذره وجدان داشتی، هر شب کابوس دختران گلو بریده و بیوه زنان و سر و پای و دست‌بریده را ببینی که نداری. بمب تو در هر اداره جاسازی شده و روزی صدها بار منفجر می‌شود. بمب تو «الکو» بود که هنوز انفجارش گرد و خاک می‌کند، بمب تو«مدبر» بود که میلیون‌ها پولش هنوز انفجار می‌کند، بمب تو وطن گروپ بود و پروژه‌های امنیتی‌ات. راستی وقتی بلک واتر را به امنیت مردم شبرغان گماشتی، احساس وطن پرستی نداشتی؟ یا ازبیک‌ها به نظر تو وطندار نبودند؟ بمب تو، ملا منصور قلابی بود که از گرده مردم پولش دادی. بمب تو  قوماندان‌هایی‌ است که در ارزگان و قندز هنوز می‌ترکند، بمب تو مولوی فلان است که هنوز موتر پولیس را آتش می‌زند. بمب تو وزیر خارجه‌ات بود که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت و ملت را در تمام دنیا به انفجار تحقیر برد. بمب تو آدم‌کش‌های اجاره‌ای‌ ات بودند که هنوز در شهر فعال‌اند. بمب تو خُرم بود که هنوز دریا از خون کتاب‌ها که به آب انداخت، سیاه دل است. بمب تو اشاعه دزدی و فساد بود که هر روز گسترش می‌یابد، بمب تو خیلی قوی بود که انفجارش هیچ تمام نمی‌شود. بمب را از روی سر ما بردار آقای کرزی یا سایه‌ات را به یک گروه بدبخت دیگر ببخش، ما بیش ازین توان نداریم. حتی توان نداریم دعا کنیم که بمب بعدی امریکا روی سر تو و مافیایت بیفتد، چون از بسیاریِ رنج، دیگر صدای‌مان در نمی‌آید.

رضا محمدی- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا