آخرین اخبارفرهنگ و دانش

تجلی عید قربان در ابیات فارسی

 

و چنین می‌شود که این امتحان سخت به پایان می‌رسد. عید قربان از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی در نهاد آدمی رخ می‌هد. به نظر وی آن‌چه قربانی می‌باید شود؛ نفس آدمی است و خصم درون او، چنان که می‌گوید:

نفس خود قربان نما در راه او

نی که خون جاری نما در آب جو


ریشه قربانی کردن به دوران پیش از اسلام بر می‌گردد، انسان‌های اولیه از آنجا که از فهم طبیعت عاجز بودند، برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوان‌ها و انسان‌ها می‌زدند. مشهورترین این نوع تمدن، تمدن میا بود. مایا نام گروهی از اقوام سرخ‌پوست در جنوب مکزیک و شمال امریکای مرکزی و نام تمدنی قدیمی در همین منطقه‌ است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخ‌پوست بودند، حوزه زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا و السالوادر را شامل می‌شد.  مایاها برای به دست آوردن خواسته‌های کوچک، پرندگان و دیگر حیوانات را قربانی می‌کردند. اما هنگامی که خواسته بزرگی می‌داشتند، دست به قربانی کردن انسان‌ها می‌زدند، قربانی‌ها عبارت بودند از اسیران جنگی یا برده‌ها و یا کودکی که خانوده وی اعتقاد داشتند که با قربانی کردن کودک‌شان موجب رفاه و خوشبختی برای خود و دیگر مردم می‌شود.

اما ورود سنت قربانی کردن در اسلام از داستان دیگری سرچشمه می‌گیرد و روایتی دیگری دارد. در روایات مختلف دینی آمده است که ابراهیم در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدت‌ها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسید، فرمان الهی چندین‌ بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند. او پس از کشمکش‌های فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر می‌روند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می‌شود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل، خداوند که او را سربلند در امتحان می‌یابد، از کار مانع شده و گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می‌فرستد.

بر پیکر عالم وجود جان آمد

صد شکر که امتحان به پایان آمد

و چنین می‌شود که این امتحان سخت به پایان می‌رسد. عید قربان از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی در نهاد آدمی رخ می‌هد. به نظر وی آن‌چه قربانی می‌باید شود؛ نفس آدمی است و خصم درون او، چنان که می‌گوید:

نفس خود قربان نما در راه او

نی که خون جاری نما در آب جو

از آنجا که ادبیات آغشته با روح آدمی است و از دل و جان آدمی بر می‌خیزد، برداشت یک شاعر که با روح خود می‌نویسد می‌بایست هم که چنین باشد، زیرا چنان‌که از داستان حضرت ابراهیم نیز پیداست خداوند، نفس ابراهیم را آزموده است و روح او را، و برای این آزمودن عزیزترین کس او را به قربانگاه فرا خواسته است، همین‌جاست که در ابتدا ابراهیم با قربانی کردن میل و نفس خود به قربانگاه می‌رود تا عزیز خویش را قربانی کند. اما خداوند که قربانی خویش(نفس ابراهیم) را قبلا گرفته است او را از قربانی کردن فرزندش باز می‌دارد.

مولانا در شعری دیگر از این نوع کشتن و قربانی گرفتن به تعریف یاد کرده و آن را «زیبا» می‌خواند:

خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید

کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد

این زیبا کشتن از منظر مولانا چنان که یاد شد؛ برای این زیباست که خون جاری کردن در آب جوی نیست، بلکه تسلیم شدن در برابر معشوق است و نفس خود را قربانی کردن و این قربانی را در نهاد خویش و در روح خویش دریافتن.

چنین نوع برداشت از قربانی شدن؛ جان و روح دیگری را می‌طلب که  عمق و ژرف فلسفه عید قربان  را درک کند و دریابد. چنان که پروین اعتصامی شاعر معاصر پارسی زبان می‌نویسد:

بسی سرگشته اخلاص داریم

بسی قربانیان خاص داریم

این نوع قربانی چنان که گفته شد، همان نفس آدمی و میل اوست چنان‌که ابراهیم بود، چنان‌که اسماعیل نیز آن را پذیرفت و به قربانگاه رفت:

همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه

درمدزد از وی گلو گر می‌کشد تا می‌کشد

مولانا

پروین اعتصامی نیز عید قربان را در پرتو جان آدمی می‌پندارد و در ادامه شعر می‌نویسد:

تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است

مرا از پرتو جان، آب و رنگ است

وی همچنین ادامه می‌دهد که این نوع قربانی کردن نه‌تنها فقط در روزهای عید است که معشوق می‌بایست تمام زندگی خویش را در پرتو همین سلوک و سنت ادامه دهد:

تو را در عیدها بوسند درگاه

مرا بازست در، هرگاه و بیگاه

و برای همین نیز هست که مولانا معتقد بود «درمدزد از وی گلو گر می‌کُشد یا می‌کِشد». عید قربان با پیشینه‌ی بلند تاریخی که دارد بارها در شعر شاعران پارسی زبان تجلی کرده است و شاعران زیادی نیز در این مورد شعر سروده‌اند، جامی که از شاعران سده ۹ قمری است چنین می‌نویسد:

 

کبش مَنی را به منا ریز خون

نفس دنی را به فنا کن زبون

کبش(قوچ) را به زیر منا قربانی کن و نفس میرا و ناماندگار را  که در اصل عاریتی است در نزد ما، با نفاپذیر بودن‌اش خوار و ذلیل بشمار.

سنایی غزنوی از بزرگ‌ترین صوفیان و شاعران قصیده‌گوی سده ششم هجری است، او نیز عید قربان را با قربانی کردن جان خویش در ادبیات تجلی می‌کند و می‌نویسد:

در منای قرب یاران، جان اگر قربان کنند

جز به تیغ مِهر او در پیش او بِسمل مباش

چنان‌که گفته شد قربانی کردن و عید قربان در ادبیات فارسی بیش‌تر جنبه درونی داشته و با روح انسان سرو کار دارد و به تعبیر مولانا عید قربان در نهاد آدمی رخ می‌دهد.

مهدی سرباز- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا