آخرین اخباراسلایدشوتحلیلجهانسیاست

«معامله قرن» ترامپ، طرح نیست و صلح نمی‌آورد

این طرح به اسراییلی‌ها هر آنچه را که می‌خواستند، می‌دهد، به جز آن معدود افراط گرایان که خواهان الحاق کامل همه مناطق فلسطین هستند و نه فقط کنترول آن.

از زمانی که توافق‌نامه اوسلو در سال ۱۹۹۳ امضا شد، طرح دولت ترامپ برای اسرائیل و فلسطینیان بزرگ‌ترین ضربه به امیدها برای صلح است. حتی ممکن مرگبار باشد.
ترامپ با ایستادن در کنار بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل و بنی گنتز رهبر مخالف، قصد دارد راه‌حل دو ملت را رونمایی کند. اما آنچه او پیشنهاد کرد نظام آپارتاید (تبعیض نژادی) است: کشور واحد اسراییل با خودمختاری محدود فلسطینیان در برخی مناطق.
«کشور فلسطین» که در طرح ترامپ مشخص شده به هیچ‌وجه یک کشور نیست، بلکه جعبه‌ای است که ممکن یک کشور وارد آن شده باشد. این نهاد توسط مناطقی که از سوی اسراییل تصاحب شده، محاصره شده است؛ همچنین غیرنظامی شده؛ ممنوع از ورود به توافق‌نامه‌ها یا پیوستن به مؤسسات چند‌جانبه؛ عدم داشتن کنترول بر فضای هوایی، آب‌های ساحلی و طیف الکترو‌مغناطیسی؛ و محکوم به طیف وسیعی از محدودیت‌های دیگر است. اسراییل حتی می‌تواند این که کدام پناهجوی فلسطینی وارد «کشور» فلسطین شود، ویتو کند.
طرح ترامپ با این ادعا که «حاکمیت یک مفهوم بی‌قاعده است که به مرور زمان تحول یافته»‌، این فریب را تأیید می‌کند. نتانیاهو مدت‌هاست خواستار «منهای دولت» برای فلسطینی‌ها که احتمالاً «منهای انسان» هستند، شده است. این نخست‌وزیر بعداً لحظه الحاق را به دست گرفت و وعده داد که اسراییل «قوانین خود را بر دره اردن و تمام شهرک‌ها» در کرانه باختری اشغالی اعمال خواهد کرد. راه‌حل واقعی دو کشور هرگز نمی‌تواند در مقابل آن دوام آورد.
تابعیت اسرائیل به فلسطینی‌ها در مناطقی که توسط اسراییل ضمیمه شده‌اند، اعطا نمی‌شود. با این حال، اسراییل صلاحیت کامل برون‌مرزی را بالای تعداد ناچیز اسرائیلی‌های یهود که ممکن در فلسطین غیر دولتی زندگی کنند، حفظ خواهد کرد.
قیاس آشکار تاریخی، بانتوستا‌های خیالی در عصر آپارتاید افریقای جنوبی است؛ کشورهای مستقل آفریقایی که در حقیقت قصه‌های سیاسی و حقوقی برای راحتی حکومت سفید بود.
این کار به اصطلاح «ماست‌مالی» کردن وضعیت است.
بدبینی عمیق این طرح با ادعای مبنی بر این که فلسطینی‌ها در قدس پایتختی به دست می‌آورند، نمایش داده شده است، حتی اگر بیت‌المقدس بدون تقسیم و تحت کنترول کامل حاکمیت اسرائیل باقی بماند.
این حقه‌بازی چنین پیش‌ خواهد رفت: تعداد کم روستاهای فلسطینیان در حومه قدس که آن‌ها هرگز آن را بخشی از قدس نپنداشته‌اند، به «القدس» تغییر نام داده شده و پایتخت فلسطینیان نام‌گذاری می‌شود. به لطف این ترفند و حقه، فلسطینیان به گونه‌ جادویی پایتخت خود را در قدس به دست می‌آورند، اما اسراییل کنترول کامل بیت‌المقدس واقعی را حفظ می‌کند.
بنابراین، این طرح به اسراییلی‌ها هر آنچه را که می‌خواستند، می‌دهد، به جز آن معدود افراط گرایان که خواهان الحاق کامل همه مناطق فلسطین هستند و نه فقط کنترول آن. و این طرح در حقیقت هیچ یک از اهداف اصلی فلسطینی‌ها را برآورده نمی‌کند. هیچ فلسطینی حتی هنگام اعلام این خبر حضور نداشت.
در حقیقت، این طرح به هیچ وجه یک پیشنهاد واقعی نیست، بلکه سیاست داخلی خالص هر دو رهبر است.
زمان‌ این بازی را دور نگه می‌دارد. ترامپ با استیضاح روبه رو است و نتانیاهو با کیفرخواست و هر دو برای جلوگیری از تهدیدهای جدی قانونی، به انتخابات مجدد متکی هستند. ترامپ و نتانیاهو در حال رقص پیروزی بودند که «گنتز» در حالی که ممکن در انتخابات آینده اسراییل پیروز شود، به عنوان ظاهر‌نمایی به داخل پرتاب شد.
ترامپ به فرصت مطرح کردن خود به عنوان یک دولت‌مرد صلح طلب، دست یافت و به پایگاه انجیلی خود دامن زد و نتانیاهو به عنوان مردی كه می‌تواند سرزمین‌های اشغالی و الحاق آن را بلاخره به رأی دهندگان اسراییلی تحویل دهد، مطرح شد.
اگرچه این طرح جعلی و پوچ است، اما آسیب آن واقعی و عمیق خواهد بود – حتی اگر هیچ چیز، از جمله الحاق، از آن بیرون نیاید.
آنچه ترامپ قصد انجام آن را دارد، نفس گیر است. در سال ۱۹۹۳، فلسطینی‌ها، اسراییلی‌ها و ایالات متحده اعلامیه‌ اصول را امضا کردند که چارچوب اساسی روند صلح را شامل می‌شد، از جمله پنج مسئله وضعیت نهایی. همه آن‌ها اکنون از سوی ایالات متحده لغو شد و تمام چهارچوب توافق‌شده در حال از بین رفتن است.
این هدف اصلی بوده است. حق اسراییل هرگز توافق‌نامه‌های اسلو را نپذیرفت و حالا حق ترامپ نیز چنین است.

هنگامی که اسراییلی‌ها نتوانست در اجلاس کمپ‌دیوید در سال ۲۰۰۰، فلسطینیان را مجبور به پذیرش این نوع محدودیت کند، این لحظه احتمالاً اجتناب‌ناپذیر بود. عدم تقارن قدرت به حدی واضح است که تقریباً این اطمینان وجود داشته که روزی اسراییل سعی خواهد کرد تا آنچه را که فلسطینیان به طور داوطلبانه روی آن موافقت نکنند، به زور و حکم این کار را بالای آنان تحمیل کند.
تاکنون، اسراییلی‌ها با این واقعیت که موافقان امریکایی آن‌ها امضاء‌کننده توافق‌نامه ۱۹۹۳ بودند، در محدودیت قرار داشتند. ترامپ فقط به طور رسمی اسراییل را از هرگونه محدودیت تحمیل‌شده توسط توافق‌نامه‌های اسلو رهایی بخشید و به منطق دو دولت مستقل و باحاکمیت واقعی، به نفع اسراییل بزرگ‌تر و کاملاً جداگانه و نابرابر، نقطه پایان گذاشت. حال سئوال این است که آیا می‌توان خسارت آن را جبران کرد و این که در نتایج مستقیم این لغزش سیاسی، چه مقدار خون ریخته خواهد شد؟
این طرح پیشنهاد صلح نیست، یک پیشنها ضد صلح است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا