تراژدی نزدهم جدی؛ مظلومیت گذشته و بیم آینده
در برهه حساسی از تاریخ قرار داریم، مذاکرات صلح با طالبان پیشرفتهایی داشته است و مردم یکاولنگ مخالف صلح وثبات نیستند، چون صلح یکی از دستورات دین مقدس اسلام است و مردم مکلف است خویش را منقاد این دستور بدانند اما مشروط بر اینکه مظلومیت بیست ساله به محرومیت آینده نینجامد
کلمه نزدهم جدی یاد آور تراژدی هولناک و جنایت ضد بشریی است که در پارهای از خاک افغانستان و خطهای به نام یکاولنگ اتفاق افتاد، درست بیست سال قبل طالبان در ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان حدود ۳۰۰ تن از افراد ملکی، کسبهکاران و دهقانان را به صورت فجیعانه قتل عام کردند. آنان دستان مردم بیدفاع و بیگناه را با دستارهای شان بستند و به صورت گروهی در جای جای ولسوالی یکاولنگ به رگبار بستند، شاهد این واقعه برفهای زمستان سال ۱۳۷۹ بود که با آمدن بهار آب شدند و به زمین فرو رفتند و به جای آن لالههای سرخ رویید و بدینسان جنایت به این بزرگی مکتوم ماند، اما حقیقت این است که ترکیب نامیمون و ناهمگون سرخ و سفید(خون وبرف) در دل تاریخ ثبت شده است و تشکیل دهندگان این ترکیب به صورت واضح در حافظه تاریخ سپرده شده است، این واقعه المناک در کنار قتل عام سالنگ، فاجعه مزارشریف و غیره وقایع ازین قبیل؛ از جمله جنایات ضد بشری در یک قرن اخیر محسوب میگردد.
عوامل و انگیزهها:
عدم درایت سیاسی، قدرت طلبی مفرط، دنبال نمودن سیاست تزویر توسط عوامل درون منطقهای از جمله عوامل نظری این واقعه محسوب میگردد، اما از زاویهای دیگر این واقعه دو عامل اصلی دارد؛ عامل درونی و عامل بیرونی، به نظر راقم این سطور بر کسی پوشیده نیست که یک تشکل سیاسی مشخص برخلاف پیمان با بزرگان ولسوالی یکاولنگ وارد این ولسوالی شد و جرقه این حادثه عظیم را به صدا در آورد که ما از این گزینه به عنوان عامل درونی یاد میکنیم، امروزه وارثین این شهدای مظلوم از یک رهبر سیاسی به عنوان شخصی یاد میکنند که با سوار شدن موجها خود را به ساحل رسانید ولی موجها همچنان در اقیانوس بیکران جنایت باقی ماند و در نهایت غرق شد و حتی بعد از نجات از اقیانوس، نیم نگاهی به وارثین این واقعه المناک نکرد.
واما عوامل بیرونی این تراژدی به گواهی واضح تاریخ، طالبان است. بازماندگان این شهدا گمان میبرند که طالبان نیز این واقعه را به عنوان یک جنایت جنگی پذیرفتهاند، مردم ولسوالی یکاونگ از شنیدن نام تحریک طالبان لرزه به اندام های شان و ترس در رخسار شان هویدا میگردد و با شنیدن این اسم؛ اجساد یخ زده پدران شان که به دلیل ماندن بر روی برفها حتی قابل شناسایی نبودند در اذهان شان تجلی مینماید.
مظلومیت بیست ساله وخواستههای آینده:
بعد از این تراژدی هولناک و روی کار آمدن جمهوری اسلامی افغانستان رهبران چشمهای شان را بر بازماندگان این حادثه بستند، آنان خویش را به تجاهل عارف زدند و گویا مردم قتل عام شده تبعه افغانستان نبودند و نیستند، آنان با کمال دنائت از کنار خواستههای مشروع و برحق بازماندگان این شهدا گذشتند و گویا فراموش کردند که اساس آن حکومت بر خون همان شهدا و امثال آنان نهاده شده است و زیر تاج و تخت شان خون همان شهداست، طی بیست سال گذشته کوچکترین خواست بازماندگان این شهدا برآورد نشده است، ازهمیاری با وارثین این شهداء برای تحصیل علم و اشتغالزایی برای آنان که بگذریم، از محاکمه عاملین این فاجعه که بگذریم، از نامگذاری سرک بامیان یکاولنگ که بگذریم، از نامگذاری یکی از مکاتیب مرکز یکالنگ به نام این شهدا که بگذریم، حتی ناچیزترین خواست شان که درج شدن۱۹ جدی به عنوان روز شهدای نزدهم جدی درتقویم رسمی کشور میباشد و طی بیست سال درمراسمهای گرامیداشت از این شهدا در کابل، بامیان و یکاولنگ در قطعنامهها گنجانیده شده بود برآورده نشده است، آیا خون مردم یکاولنگ کم رنگ تر از دیگران است یا آنان انسان نبودند؟ در برهه حساس از تاریخ قرار داریم، مذاکرات صلح با طالبان پیشرفتهایی داشته است و مردم یکاولنگ مخالف صلح وثبات نیستند، چون صلح یکی از دستورات دین مقدس اسلام است و مردم مکلف است خویش را منقاد این دستور بدانند اما مشروط بر اینکه مظلومیت بیست ساله به محرومیت آینده نینجامد و خواستههای مشروع مردم از جانب طالبان و حکومت مورد توجه قرار گیرد در غیر آن مشروعیت نظام پسا صلح خدشه دار خواهد شد.