آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

خروج غم‌انگیز؛ امریکا و ۲ دهه ناکامی

طا-لبان با زور از بین رفتند. حکومت افغانستان به زور در قدرت نگه داشته شد و طا-لبان به زور به قدرت بازگشتند. آیا جهان چیز دیگری برای افغانستان دارد؟


خیانت به افغانستان سال‌ها پیش، زمانی که رهبران ایالات متحده وعده‌هایی دادند که باید می‌دانستند هرگز نمی‌توانند به آن عمل کنند، تثبیت شد. پیامدهای اجتناب‌ناپذیر ایجاد دولت پوشالی، سکتور عمومی متورم و اقتصاد جنگی وابسته به کمک مانند حکم زندان بر افغانستان معلق بود.
خاطرات اخیر تخلیه ناموفق، بارزترین نمونه شکست ما در افغانستان است. مطلب جورج پکر روزنامه‌نگار در اتلانتیک در باره ماه‌های پایانی خروج امریکا از افغانستان نشان داد که چگونه ارزش زندگی یک افغان به خاطر نزدیکی به امریکا، بی‌رحمی فردی و یک چانس کور بوده است. اما مقیاس عظیم ترومای انسانی در میدان‌هوایی کابل، آن طور که در اتلانتیک بیان شده، ممکن است ناخواسته خوانندگان را به این باور برساند که این امر فقط یک آشفتگی و سردرگمی بوده است. این طور نیست. طی دو دهه، سرنوشت افراد و کل روستاها به تغییر موضع آن‌ها نسبت به شورش طا-لبان و عملیات ضدشورش به رهبری ایالات متحده بستگی داشت.
برای کهنه‌سربازان، دیپلمات‌ها، روزنامه‌نگاران، امدادگران و بسیاری دیگر که بخشی از زندگی خود را وقف کردند تا افغانستان را تغییر دهند، درک این موضوع دشوار است. حتی ممکن است پذیرش آن برای واشنگتن به عنوان یک نهاد دشوارتر باشد. تمایلی که منجر به حملات هولناک ۱۱ سپتمبر شد تبدیل به گناه اصلی واشنگتن شد و «جنگ علیه تروریزم» راه نجات که با اشغال افغانستان آغاز شد. حملات ۱۱ سپتمبر و افغانستان به عنوان بخش محوری چارچوب قانونی و درک عمومی از جنگ فزاینده آنتروپیک علیه تروریزم باقی ماند. شاید به همین دلیل است که پذیرفتن ابعاد شکست مان در افغانستان برای برخی دشوار است.
تهاجم اولیه، افغانستان را از چنگال سرکوبگر طا-لبان رها کرد و تروریست‌هایی را که به آنجا پناه آورده بودند، به طور موقت پراکنده کرد. اما همچنین مشارکت‌های نامطلوب، گورهای دسته جمعی و تولد دوباره جنگ سالاری را به وجود آورد و به عنوان سندی بر نبوغ انسان در تعقیب شکنجه و ظلم – به‌ویژه در زندان گوانتانامو – عمل می‌کند.
جنگ علیه تروریزم با بی‌حوصلگی کامل به بغداد کشیده شد و در زمان روی کار آمدن رییس جمهور اوباما، شورش طا-لبان شتاب بیشتری یافت که نادیده گرفته می‌شد. موجی که پس از آن به وجود آمد شبکه‌ای از پایگاه های عملیاتی و پاسگاه‌های جنگی را ایجاد کرد که از مراکز ولایت‌ها و کابل محافظت می‌کردند. برای برخی از افغان‌ها، این دوران رشد تصاعدی، خوش‌بینی و امید به آینده بود. اما این پیشرفت توسط یک ضدشورش خشونت‌آمیز متوقف شد؛ چیزی که نه تنها باعث افزایش یتیم‌ها و بیوه‌زنان شد‌، بلکه توهم کنترول ایتلاف بر بخش‌های وسیعی از افغانستان را برجسته کرد. در حالی که در واقعیت، طا-لبان آزادانه در چند صد متری فعالیت می‌کردند.
آسان است که خودمان را بفریبیم و باور کنیم که خشونت تنها سرمایه مخالفان مان بود، در حالی که در واقعیت این امر وجه مشترک ما بوده است. طا-لبان با زور از بین رفتند. حکومت افغانستان به زور در قدرت نگه داشته شد و طا-لبان به زور به قدرت بازگشتند. آیا جهان چیز دیگری برای افغانستان دارد؟
برندگان و بازندگان افغانستان متناوب بود، اما خشونت همه ساله بیشتر ‌می‌شد. امروز، از خفقان آهسته اقتصاد افغانستان توسط واشنگتن چشم‌پوشی می‌شود؛ فقط به خاطر تصمیم اجتناب‌ناپذیر طا-لبان برای مذاکره با سوء‌نیت، پس گرفتن کشور با زور و بها دادن به اعتراض‌آمیزترین چهره‌های‌شان. ما مسئولیت بحرانی را که طا-لبان افغانستان را در آن فرو برده یا پاسخ‌های خودمان را نسبت به آن انکار می‌کنیم. مشابه به نظر نمی‌رسد؟ اما فاجعه‌ای که در مقابل چشمان مان هویدا می‌شود از پیش مقدر نیست. ساخت بشر است.
یکی دیگر از موضوعات مشترک مداخله ایالات متحده در افغانستان، گفتمانی است که بحث را به سمت حقایق ناخوشایند بالا می‌کشاند تا زمانی که این حقیقت به قدری آشکار شود که دیگر نمی‌توان نادیده گرفت. بر کسی پوشیده نبود که اشرف غنی رهبر نالایق بود که اطرف خود را با افراد فاسد و متفکر پر کرده و هر توصیه‌ای را که مخالف اهداف سیاسی او بود، نادیده می‌گرفت. تا زمانی که دولت افغانستان مانند خانه‌ای گلی از هم فروپاشید. کاملاً غیرقابل قبول است که در مورد گستردگی این پوسیدگی این قدر صریح باشیم. پیش از اگست گذشته، موج گسترده‌ای از هدف‌گیری‌های نامناسب و حملات نادرست ایالات متحده وجود داشت. اما حمله‌ای که جان ۱۰ نفر بی‌گناه، از جمله یک امدادگر و هفت کودک را گرفت، توجه مناسب را جلب کرد. اینها فقط دو نمونه از روایتی است که یک چیز را علناً و چیز دیگری با لحن خاموش بیان شد.

پس چرا روند تخلیه ما را مجذوب خود می‌کند؟ از نظر برخی، این ماموریت تمام نشده است. نجات شرکای افغان از طریق کار خستگی‌ناپذیر داوطلبان ادامه دارد. قطعاً باید ادامه یابد و ذاتاً ارزشمندتر از هر بازتابی است که ریشه در بدبینی دارد.
اما روند تخلیه فقط یک فصل از داستانی است که باید ما را به عنوان یک ملت فروتن و بی‌آلایش می‌سازد. امریکا به دنبال تغییر در افغانستان بود اما در نهایت حتی نتوانست برنامه ویزای مهاجرت ویژه خود را مدیریت کند. امریکایی که بار بوروکراسی غیرقابل تصور، فقدان رهبری و تاریک‌ترین جنبه‌های سیاست داخلی را بر عهده داشت، ده‌ها هزار شریک افغان را به حال خودشان رها کرد. حتی اندک خلاقیت و تمایل می‌توانست بسیاری از کسانی را که در طول دو دهه از ایالات متحده حمایت کردند، نجات دهد. ده‌ها نقطه تصمیم‌گیری اصلی و هزاران مورد کوچک‌تر در طول جنگ ایالات متحده در افغانستان می‌توانست تصمیم متفاوت باشد. حذف این موارد از خودمان به عنوان یک ملت، بی‌انصافی خواهد بود. اما ماندن در آن نیز به معنای از دست دادن تصویر بزرگ است.
همانطور که پکر به شیوایی نوشت، «چیزی ارزشمند – همیشه شکننده و وابسته به خارجی‌ها – به دست آمده بود.» این کاری است که با مداخله ایالات متحده در افغانستان انجام شد؛ چیزی ساخته شد که بدون ما قابل دوام نبود. افغانستان هرگز اولویت نبود – و هرگز نمی‌تواند باشد – زیرا ما افغان نیستیم.

 

نویسنده

ادم وینستین

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا