آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

خشونت سازمان‌یافته در افغانستان

اعتقاد گسترده‌ای وجود دارد که اگر دیپلماسی فعلی در چوکات روند صلح افغانستان مثمر واقع گردد، این امر منجر به صلح پایدار در افغانستان خواهد شد. اما در حقیقت، صلح هرگز نمی‌تواند به طور کامل از بیرون تحمیل شود. از همین رو، اقدامات متعددی باید در سطح داخلی انجام شود، از جمله تغییر تمام ساختارهای بنیادی که بی‌عدالتی اجتماعی را فراهم می‌کند.

یادداشت: برخی نظریات نویسنده مقاله نسبت به محرومیت پشتون‌ها قابل تامل است
اعتقاد گسترده‌ای وجود دارد که اگر دیپلماسی فعلی در چوکات روند صلح افغانستان مثمر واقع گردد، این امر منجر به صلح پایدار در افغانستان خواهد شد. اما در حقیقت، صلح هرگز نمی‌تواند به طور کامل از بیرون تحمیل شود. از همین رو، اقدامات متعددی باید در سطح داخلی انجام شود، از جمله تغییر تمام ساختارهای بنیادی که بی‌عدالتی اجتماعی را فراهم می‌کند؛ زیرا این بی‌عدالتی‌های بنیادی است که موجب به کارگیری ابزارهای خشونت آمیز می‌شود.
«یوهان گولتونگ» بنیانگذار پیشرو نظم صلح و مطالعات جنگ، معتقد است که یک صلح پایدار یا مثبت، چنانچه فقط مخالف وجود جنگ باشد، تنها زمانی به دست می‌آید که تمام انواع خشونت‌ها مانند خشونت‌های فرهنگی، ساختاری و مستقیم ریشه کن شود. گولتونگ می‌افزاید که خشونت‌های ساختاری از بی‌عدالتی‌های بنیادی و انکار ضروریات اساسی بشر نشأت می‌گیرد و کاملاً با نمونه‌های خشونت‌های مستقیم در ارتباط است. با توجه به آن، واضح است تا زمانی که نیازهای اساسی بشر نادیده گرفته شود و بی‌عدالتی همچنان ادامه یابد، افغانستان در جنگ باقی خواهد ماند.
امروز، خشونت‌های ساختاری در افغانستان کاملاً در نهادهای دولتی مشهود است؛ جایی که قدرت و ثروت در دست چند نفر جمع شده، در حالی که دیگران از لحاظ توزیع نابرابر ثروت میان مناطق شهری و روستایی به حاشیه برده شده‌اند. علاوه بر این، نقض حقوق بشر در افغانستان، یکی دیگر از نگرانی‌های جدی است و با توجه به نقض گسترده حقوق بشر، هنوز هم این امر درخور بررسی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد نشده است.
محرومیت یکی از دلایلی بود که باعث ظهور جنگ داخلی افغانستان در دهه ۹۰ شد. به همین ترتیب، با وجود این واقعیت که پس از ۱۱ سپتمبر، روسای جمهور افغانستان از قوم پشتون بوده‌اند، اما پشتون‌ها باز هم از نهادهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی کشور منزوی ماندند. این حس انزوا باعث جذب مداوم پشتون‌ها در صفوف طالبان شد. همچنان، شیوه‌های تبعیض آمیز مانند خشونت‌های سرکوبگرانه علیه پشتون ها، تنها به این معضل کمک کرد. نتیجه نارضایتی‌ها، استفاده از خشونت را یک گزینه طبیعی برای پشتون‌های محروم قرار داد.
این خشونت ساختاری، تنها به سطح داخلی محدود نمی‌شود، بلکه در سطح جهانی نیز مشهود است؛ به طوری که سیاست‌های توسعه‌‌ای جهانی باعث تشدید توزیع نابرابر ثروت شد که در نتیجه شرایط نابرابر حالت‌های فردی را ایجاد کرد و توده‌ها را به سمت استفاده از ابزارهای خشونت آمیز جهت شنیده شدن صدای شان تشویق کرد. بنابر این، همانطور که گولتونگ می‌گوید، عدالت و برابری و منافع متقابل راه رسیدن به صلح مثبت و پایدار است.
با توجه به این حقیقت که داعش- شاخه خراسان – قصد تأسیس دوباره خلافت اسلامی را در آسیای جنوبی و مرکزی دارد، انتظار می‌رود برای به دست آوردن آجندای خود در سال های آینده تهاجمی تر شود، زیرا دلایل کافی برای این کار در منطقه دارد. این خطر نیر وجود دارد که اگر خشونت‌های ساختاری در افغانستان همچنان ادامه یابد، مردم افغانستان و حتی اعضای طالبان ممکن از سر ناچاری به صفوف داعش بپیوندند. داعش در استراتژی پیشبرد و سربازگیری در سوریه و عراق بسیار موفق بود، چون رفتارهای ناعادلانه و سرکوبگرانه حاکمان عرب باعث بی‌اعتمادی توده‌ها شد. علاوه بر این، در سوریه این مخالفت با فرقه علوی رییس جمهور و محرومیت سنی‌ها بود که توسل برای ایدئولوژی سَلَفی داعش را افزایش داد. داعش در برخی مناطق نیز در ارائه خدمات عامه نسبت به حکومت موفق تر بود. همین امر می‌تواند برای افغانستان نیز اتفاق افتد. هر قدر انتظارات مردم افغانستان برآورده نشود، به همان اندازه سربازگیری در صفوف داعش پیشرفت خواهد کرد. اگرچه طالبان به ایالات متحده اطمینان می‌دهند که اجازه استفاده شدن از خاک افغانستان را به دیگر گروه‌های تروریستی نمی‌دهد، اما در واقع، تا زمانی که با درخواست برای پیوستن به داعش مقابله نشود، این تعهد عملی نخواهد شد.

بنابر این، تا زمانی که روند صلح به یک حکومت فراگیر که نمایندگی از تمام قومیت‌ها کند، منتج نشود و یک جامعه همه شمول به وجود نیاید، دورنمای صلح پایدار در افغانستان همچنان تاریک خواهد بود. باید اطمینان حاصل شود که برپایی سیاست جدید در افغانستان، عامل فصل دیگر خشونت‌ها نشود. علاوه بر این، در روند بازسازی افغانستان، مجموع قابل توجهی مصارف برای نیازهای اساسی مردم و برای تحقق حقوق بشر در نظر گرفته شود، به این دلیل که امنیت ملی و ثبات بیشتر به تامین امنیت بشر بستگی دارد. برای این منظور، کشورهای همسایه باید برنامه‌هایی را روی دست گیرد که بیشتر بالای نیازهای اساسی مردم تمرکز داشته باشد. در کنار این، برنامه‌های توانمند سازی به ویژه برای قشر محروم جامعه افغانستان راه اندازی شود. چنین برنامه‌هایی هم به رشد اقتصاد و هم به پیشرفت شرایط اجتماعی در افغانستان کمک خواهد کرد که این امر خود زمینه برای صلح پایدار و مثبت خواهد بود. در کل، تمام سیاست های ذکر شده در نهایت ابزارهایی را فراهم خواهد کرد تا به عوامل اصلی جنگ در افغانستان رسیدگی شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا