خصوصیسازی جنگ افغانستان؛امنيت یا تجارت؟
« واگذاری جنگ به شرکتهای خصوصی به معنی طولانیتر شدن جنگ است. امریکا میخواهد با کمترین هزینه کنترل کشورهایی را که در آن حضور پیدا کرده است، داشته باشد. همچنین تجربه نشان داده است که واگذار کردن جنگ به شرکتهای خصوصی امنیتی پیامدهای ناگواری خواهد داشت که از آن جمله میتوان به تجربه ناگوار عراق اشاره کرد.»
کاخ سفید اعلام کرده است که مسئله واگذاری جنگ افغانستان به بخش خصوصی را بررسی خواهد کرد. دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا گفته است به زودی استراتیژی کشور خویش را در رابطه با افغانستان معلوم خواهد کرد. جنگ افغانستان طولانیترین جنگ در تاریخ امریکا است و بسیاری معتقد هستند که امریکا برنده جنگ افغانستان نخواهد بود. تاکنون رییسجمهور امریکا با درخواست مکرر وزارت دفاع امریکا( پنتاگون) مبنی بر اعزام قوای بیشتر به افغانستان مخالفت کرده و استراتیژی جنگ را در افغانستان معطل نگاهداشته است. دونالد ترامپ در روزهای اخیر اعلام کرده که مسئله واگذاری جنگ افغانستان به شرکتهای خصوصی را بررسی خواهد کرد. در همین حال، ایرک پرینس، بنیانگذار شرکت امنیتیخصوصی بلک واتر ( (Black waterعلام کرده است که در صورت قرارداد جنگ افغانستان با این شرکت، مصرف تلاشهای امریکا برای تغییر مسیر جنگ ناکام در افغانستان را سالانه به کمتر از ده میلیارد دالر میرساند.
شرکتهای خصوصی امنیتی و نظامی پس از حملات ۱۱ سپتامبر و آغاز مداخلات نظامی وسیع امریکا در منطقه خاورمیانه افزایش چشمگیری یافتند. میتوان گفت که فرآیند اعطای وظایف نظامی و امنیتی به این نوع شرکتها تبدیل به روندی روزافزون در جنگهای امریکا شده است.
یکی از این شرکتهای امنیتی شرکت معروف بلکواتر است که در دوران ریاست جمهوری بارک اوباما قراردادی ۲۵۰ میلیون دالری با این شرکت منعقد کرد تا در افغانستان برای وزارت امور خارجه و سازمان سیا کار کند. بلکواتر امریکا در سال ۱۹۹۷ تاسیس شد و اولین قرارداد خود را پس از حملهای به نام “یواساسکول” (USS Cole) در ساحل یمن در اکتبر ۲۰۰۰ منعقد کرد. این شرکت پس از برنده شدن در مناقصه، عملیات آموزش صد هزار ملوان را بر عهده گرفت. پس از این معامله، پرنس یک زمین به مساحت ۲۸ کیلومتر مربع در مرز بین ایالات کالیفرنیای شمالی و ویرجینیا خریداری کرد و در آنجا تاسیسات آموزشی و نظامی پیشرفته خود را بنا نهاد.
دلیل دیگری که باعث به وجود آمدن شرکتهای خصوصی امنیتی شده کاهش سربازان ارتش امریکا است. در سال ۱۹۶۹ ارتش امریکا ۱/۵ میلیون سرباز وظیفه فعال و آماده در اختیار داشت که این رقم در سال ۱۹۹۲ به نصف کاهش یافت. در یک دهه اخیر و در خلال دخالت ارتش امریکا در جنگهایی مهم، تنها به واسطه همراهی ارتشهای دیگر کشورها، چنین خلایی در ارتش امریکا پُر شده است. در زمان ریاست جمهوری بوش پدر و بعد از جنگ خلیج فارس و با مطرح شدن خصوصیسازی در این عرصه بود که وزیر دفاع وقت «دیک چنی» به شرکت «هالیبرتون» مبلغ ۹ میلیون دالر بابت بررسی و مطالعه راهکارهای جذب پیمانکاران خصوصی در عملیاتهای نظامی ارتش امریکا، کمک کرد
شرکت خصوصی امنیتی بلکواتر یکی از شرکتهایی است که در جنگ ناکام عراق سهم فعالی داشته است. این شرکت که در کارنامه خود حمله به غیرنظامیها و ترور شخصیتها را دارد در عراق بارها متهم به شلیک و کشتن غیرنظامیان شده و هیچگاه نیز مورد پیگردد قانونی قرار نگرفته است. این شرکت همچنان بعد از حمله نظامی امریکا به عراق ۳۹ فروند جنگنده عراقی را به سرقت برد و پس از توافق با ارتش امریکا، ۲۵ جنگنده میگ و ۱۴ بالگرد نظامی رژیم صدام را به طور سری از عراق خارج کرد. طبق اسنادی که توسط وبسایت ویکی لیکس منتشر شد، روشن شد که کارکنان بلک واتر، خطاهایی فاحش و جنایاتی هولناک در عراق انجام دادهاند. در نهایت دولت عراق در ۱۷ سپتمبر ۲۰۰۷، مجوز بلک واتر برای ادامه فعالیت در عراق را باطل کرد. این کار پس از آن انجام گرفت که نیروهای اسکورت موترهای وزارت امور خارجه در بغداد، ۱۷ غیرنظامی عراقی را به ضرب گوله از پای درآوردند.
بلکواتر پس از افشا شدن جنایتهایش در رسانهها و اذعان عامه، نام خود را به شرکت «اکادمی» تغییر داد و اکنون نیز با همین اسم فعالیت میکند. این شرکت در ماه آگست سال روان طرح خود را برای جنگ افغانستان به کاخ سفید ارایه کرده است. آنچه باعث نگرانی است؛ واگذاری جنگ به شرکتهای خصوصی است، واگذاری جنگ به شرکتهای خصوصی به معنی طولانیتر شدن جنگ است. امریکا میخواهد با کمترین هزینه کنترل کشورهایی که در آن حضور پیدا کرده است را داشته باشد. همچنین تجربه نشان داده است که واگذار کردن جنگ به شرکتهای خصوصی امنیتی پیامدهای ناگواری خواهد داشت که از آن جمله میتوان به تجربه ناگوار عراق اشاره کرد.
سیاست خارجی امریکا با توجه به روی کار آمدن ترامپ که دارای شخصیتی کاسبکارانه است، بر پایه تامین منافع اقتصادی امریکا میچرخد و در همین راستا، مقامات امریکایی در تلاش هستند با تکیه بر ابزارها و روشهای مختلف ضمن ایجاد امنیت نسبتی، منافع اقتصادی خود و نفوذ در ساختهای اقتصادی و امنیتی را نیز تامین نمایند. حقیقتاً، چنین پدیدهای میتواند بسیار مشکلآفرین باشد، چرا که این شرکتها دیگر به بخشی از سیاست خارجی دولت امریکا تبدیل شدهاند که البته عمده حضور و فعالیتهایشان هم نامحسوس است و به ندرت نقشآفرینی و تاثیرگذاری آنها در نشریات و رسانهها منعکس میشود و حتی از نظارت کنگره امریکا هم خارج کنگره میباشند و حتی در مواردی، استفاده از این گونه نیروها با هدف گریز از نظارت کنگره صورت میپذیرد. اما در برخورد با چنین پدیدهای نباید در همین جا متوقف شد، چرا که این جریان بیانگر موضوعی بس عمیقتر است و آن چیزی جز خروج سرمایهها و منابع دفاعی و بودجه و امنیت ملی ایالات متحده و سرازیر شدن آنها به جیب شرکتهای خصوصی نیست. و همچنین بسیاری از این شرکتها برخلاف شعارشان نه تنها برای صلح نمیجنگاند که نقش اساسی را در ناامن کردن منطقه بازی میکنند تا از این طریق بتوانند صنعت پرسود «تسلیحات نظامی» را همچنان پر رونق نگهدارند.
مهدی سرباز – خبرگزاری دید