(پاسخی به نوشتۀ “دردهای «تدارکاتی» یک رهبر”، منتشرۀ روزنامۀ ۸صبح)
عطامحمد نور، مبارزه و سیاست
برخلاف ادعای نویسندۀ مستعار روزنامۀ ۸صبح، عطامحمد نور از ۱۹ سالهگی وارد سیاست و نبرد میشود. او که در یک خانوادۀ متمول و عیارِ بلخی زاده و بزرگ شده است، خوان ناز و نعمت را رها میکند و دنبال مبارزه برای آزادی قدم میگذارد. از ۱۹ سالهگی به جبهات استاد ذبیحالله میپیوندد و در ۲۱ سالهگی معاون جبهۀ بزرگی میشود که سرانجام پیروزی جهاد را در بلخ رقم زد. حداقل او بیش از ۳۰ سال عمر خود را در مبارزه، سیاست و مردمداری سپری کرده است، کدام عقل سلیم و خرد انسانی باور میکند که او سیاستمدار تصادفی باشد؟ تنها قدرتی که او را تا اینجا رسانیده، مردم است؛ برخلافِ بسیاریهای دیگر، او را نه باد آورده است و نه تصادف و نه هم سفیر و وزیر فلان کشوری.
برخلاف ادعای نوشتۀ ۸صبح، افرادی که در محور عطامحمد نور گرد آمدهاند، نه بر اساس منافع اقتصادی که بر پایۀ فکر و نگاه سیاسی، جسارت، عیاری و کنشهای خردمندانۀ سیاسیِ ایشان است. چرا این جماعتی که در دو انتخابات ریاستجمهوری گذشته به همت و تلاش آقای نور در یک تکت انتخاباتی گرد آمدند، در محور منافع اقتصادی، سرمایههای بادآورده و میلیونیِ بقیۀ تکتهای انتخاباتی نرفتند؟ اگر اینجا منافع اقتصادی متصور است، چرا کلانترین سرمایههایی که برای تخریب ائتلاف ملی برای نجات افغانستان در اوضاع کنونی و برهم زدن تکتهای انتخاباتی مورد حمایت آقای نور، در دو انتخابات گذشته کارآیی نداشت؟ چرا چکهای سفید تکتهای انتخاباتی و حامیانش نتوانست قناعت آقای نور را فراهم کند؟
اگر پاسخ روشنی به این پرسشها ارایه توانستید، میپذیریم که شما برحق هستید، ورنه سیهروی شود هرکه در او غش باشد!
عطامحمد نور، مذاکره و حقطلبی؟
بخشی از این نوشتۀ ۸صبح، متکی به همان سیاستهای تخریبی و خلق ذهنیت نامطلوب، از مذاکرات آقای نور با رییسجمهور یاد کرده است و آن را ناشی از نوسان در رفتار سیاسی ایشان پنداشته. آیا مذاکرۀ عطامحمد نور که از نشانی جمعیت اسلامی با رییسجمهور صورت پذیرفت، امر غیرسیاسی و نامتعارف بود؟ او حق ندارد که به نمایندهگی از یک جریان سیاسی، حقخواهی کند؟ وقتی نمایندۀ جریان سیاسی آنها نتوانست در درون حکومت به هر دلیلی از آنها نمایندهگی خوب کند، بهترین گزینه، توسل سران جمعیت برای مذاکره با حکومت و حقطلبی بود، اما آقای نور در یک قدمی پیروزی این مذاکرات، به دلیل حمایت از جوانان مظلومی که در رویداد جمعۀ خونین جوزا به شهادت رسیدند، مذاکراتِ خود را به حالت تعلیق درآورد و بدون چشمداشت به پیامدهای این مذاکرات، از مردم دفاع کرد و در کنار مردمش ایستاد. حالا داوری حقِ مردم و مخاطبین که عطامحمد نور درست عمل کرده است یا این نویسنده درست ادعا میکند!
توجه داشته باشیم که عملکرد سیاسی خوب همان است که منافع را تضمین و با شرایط وفق پیدا کند. عملکرد سیاسی خوب آن نیست که شبیه آبِ ایستاده یکجا تمرکز کنید و هیچ تغییری در روشِ شما مشاهده نشود. اما هیچگاه در این مذاکرات پست مقام ولایت و حسابهای بانکی مطرح نبوده است. آقای نور اگر دنبال موقف و جایگاه برای خودش بود، چه موقفی بالاتر از معاونیت اول ریاستجمهوری در تکتهای انتخاباتی آقایان کرزی، زلمی رسول و اشرفغنی و یا هم حضور در کابینۀ آقای کرزی و پذیرفتن مقامهای ارشد از جانب آقایان کرزی و غنی، وجود داشت که همۀ آنها را رد کرد و ترجیح داد برای مردم حقطلبی کند.
بفرماید این نویسندۀ گرامی یک مورد از حسابهای بانکی ایشان را و ثابت کند که بسته بود و باز شده است و یا وجود داشته است، آنگاه قبول میکنیم که این نوشته در برابر مزدی صورت نگرفته است!
عطا محمد نور، ذوق قدرت یا عشق خدمت؟
هر روشی که در آن اخلاق و فضایل رعایت نشود، ناقص است. نویسندۀ ۸صبح بدون رعایت اخلاق انسانی، بیماری را به عنوان معلولیت به رخ کشیده و از مبتلا شدن وزیر معارف به بیماری سرطان یاد کرده و به زعم خودش نقد کرده است که آقای نور یک بیمار را به وزارت معارف معرفی و حمایت کرده است. اساساً نه اخلاق انسانی و نه هم قواعد این اجازه را میدهد که بیماری را به عنوان معلولیت به رخ کسی بکشیم. بیماری پدیدهیی است که عوامل مشخصی دارد و هیچگاه نمیتواند به عنوان یک عیب و کوتاهی شمرده شود. ورنه از رییسجمهور تا بسیاری از اعضای کابینه و بخشی از مردم با این مشکل روبهرو اند. وزیر معارف هنگام معرفی شدن و گرفتن رأی اعتماد، از سلامت کامل برخوردار بود و در این اواخر ایشان گرفتار بیماری شدهاند.
نویسندۀ گرامی به حدی از فقدان معلومات رنج میبرد که هنوز نفهمیده که صلاحالدین ربانی، زادۀ خانوادهیی است که بخش اعظم سیاستِ افغانستان را رقم زده است. او فرزند شهید صلح، پروفیسور استاد برهانالدین ربانی، رهبر جهاد و مقاومتِ کشور است. پدرش از جوانی وارد سیاست و مبارزه شد و صلاحالدین ربانی نیز پرورشیافتۀ کانون گرم همین خانوادهیی است که به قول عام، پدرش در سیاست موها را سفید کرد.
او دو ماستری دارد و پیشتر به عنوان سفیر افغانستان در انقره ایفای وظیفه کرده است.
قراردادها و منافع اقتصادی
در بخشی از نوشتۀ ۸صبح بهتانهایی وارد شده است که هرگز با واقعیتها همخوانی ندارد. عطامحمد نور در یکونیم دهۀ اخیر که سرمایههای بزرگی وارد کشور شد، هیچگاهی در کوچکترین قراردادی سهم و نقش نداشته است. او هرگز دنبال هیچ قراردادی نرفته و برخلاف برخی دیگر از شخصیتها، از عزت نفس و استغنای بلندی برخوردار است. اگر موردی را این نویسندۀ گرامی ثابت کند که قراردادی را آقای نور بهدست آورده و یا در عقد و گرفتن آن سهمی داشته است، حاضرم همۀ ادعاهایش را برحق تصور کنم، در غیر آن باید ایشان از شرم آب شوند و برای مزدی که گرفتهاند، بمیرند.
انحصار و استبداد، درد مشترک نه وسیلۀ امتیاز
نویسنده تلاش کرده است تا ذهنیتِ مردم را در جهت تخریب ائتلاف ملی برای نجات افغانستان معطوف کند، اما به بیراهه رفته است. داعیۀ آقای نور و همباوران ایشان، داعیۀ امتیازطلبانه نیست بلکه حقخواهی و دفاع از یک سری حقوق و ارزشهایی است که بایست جایگاه آنها رعایت شود و تحقق یابند. وقتی این جمع میآیند و از آوردن اصلاحات در حکومت و تغییرات گسترده در سطوح مختلف حرف میزنند، مگر این غیر از برنامه و طرح چیز دیگری است؟ اگر آقای نور به امتیاز قانع میشد، مذاکرات به فرجام رسیده با رییس جمهور را به حالت تعلیق درمیآورد؟
توجه داشته باشیم که اینجا بحث افراد و منافع فردی مطرح نیست و داعیۀ ما، یک داعیۀ کلان ملی و مردمی است. امروز از معاون اول ریاست جمهوری تا وزرا و بزرگان و شخصیتهای سیاسی، یکسره از حکومت ناراض اند و برعکس چه هزینههایی برای ترمیم این روند به مصرف رسیده که با ناکامی روبهرو شده است. حکومت و حلقات معینِ حکومتی به هیچ صورت نمیتوانند بدون در نظرداشت خواستها و مطالبات جریانهای مطرح سیاسی و توجه به حقوق مردم بهصورت متعادل، ره به جایی ببرند. سیاست انحصار و تکروی دیگر کارآیی ندارد. تنها چیزی که مردم به آن متمایل اند، حضورشان در آیینۀ وحدت و همدلی است که بتواند بازتابگر تمامی مردم این سرزمین باشد.
ذبیح فطرت/ روزنامه ماندگار