آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

درنگی در پایان بن‌بست هفت‌ساله میان تهران و ریاض

اختلاف قدرت‌های مهم منطقه‌ای، مانع توسل آنان به عقلانیت سیاسی برای تعامل دو یا چندجانبه با یکدیگر نمی‌شود؛ به گونه‌ای که هم می‌توان اختلاف داشت و هم با جانب مقابل، وارد تعامل گسترده بر مبنای منافع خود شد. این درس بزرگی برای جناح‌ها و جریان‌های سیاسی بر سر قدرت و بیرون از دایره قدرت در افغانستان است و می‌تواند دارای قابلیت عملیاتی شدن در سطوح داخلی نیز باشد

بهبودی روابط تهران و ریاض، در شرایطی که جنگ اوکراین میلیتاریزم را در روابط بین‌الملل غلبه داده و منطقه نیز در التهاب جنگ و آشوب تب کرده است، گامی بزرگ به سوی صلح و همدگرپذیری است.

این رویداد از مهم‌ترین اتفاقات دیپلماتیک در دنیایی است که زبان دیپلماسی در آن در حال کمرنگ شدن است و زبان زور، قاعده اصلی معادلات جهانی را شکل می‌دهد. به همین جهت انتظار می‌رود بازگشت تهران و ریاض به تعامل سازنده مبتنی بر احیای روابط دیپلماتیک، بسیاری از آشوب‌ها و التهاب‌های منطقه‌ای را مهار کند و میدان‌های گسترده جنگ از سوریه تا یمن را برای کاشتن گل‌های صلح آماده سازد.

با این حال و با تأکید بر این که از سرگیری روابط ایران و عربستان، به سود هردو طرف و به تبع آن به نفع کل منطقه است، اما در نهایت این چین است که بیشترین سود را از این رویداد می‌برد.

به واقع، نخستین اقدام موفق چین برای نقش‌آفرینی فرامنطقه‌ای در خاورمیانه‌ای است که پیش از این میدان مانور ایالات متحده بود، اما با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و کاهش چشمگیر نیروهای این ابرقدرت در عراق و ناتوانی آن در سوریه، خلأی به میان آمد که لقمه آماده‌ای برای بلعیدن توسط اژدهای زرد بود و بیجینگ/پکن با آشتی دادن تهران و ریاض، به خوبی نشان داد که توانایی پر کردن جای خالی امریکا در خاورمیانه را دارد.

کارنامه حضور بیست ساله امریکا در منطقه، آکنده از سیاهی بی‌اعتمادی به بزگترین قدرت جهان برای کشورهای خاورمیانه و غرب آسیا است و چین اکنون در موقعیتی قرار گرفته که با جلب اعتماد این کشورها، در حال پر کردن جای خالی پر از بی‌اعتمادی امریکا در خاورمیانه و غرب آسیا است.

نکته دیگری که در این خصوص قابل تأمل است، نیازمندی کشورهای منطقه غرب آسیا به یک میانجی یا ابرقدرت یا واسطه فرامنطقه‌ای است. چنین چیزی نشانه فقدان بلوغ سیاسی در این کشورها و ناتوانی آنان از حل و فصل اختلافات خود به وسیله میانجی‌گرهای برآمده از همین بستر سیاسی ـ جغرافیایی است.

جمهوری اسلامی ایران بارها تأکید کرده که کشورهای منطقه اختلافات خود را بدون پادرمیانی قدرت‌های بیگانه و بیرونی حل کنند، اما در حالی که از میان کشورهای منطقه این عراق بود که پا پیش گذاشت تا بن‌بست هفت ساله دیپلماتیک میان ایران و عربستان را بازگشایی کند، ولی پنج دور میزبانی برای مذاکره رو در روی ایران و عربستان که ماه‌ها زمان را در برگرفت، راه به جایی نبرد و بیجینگ/پکن با یک دور میزبانی چهار روزه از دبیران شورای عالی امنیت ملی ایران و عربستان، آن را به این نتیجه رساند که تهران و ریاض ظرف حداکثر دو ماه، روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفته و سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های شان را بازگشایی کنند. این نشان می‌دهد که کشورهای منطقه از داشتن یک میانجی فرامنطقه‌ای قدرتمند، بی‌نیاز نیستند.

نکته سومی که از این رویداد مهم مستفاد می‌شود آن است که اختلاف قدرت‌های مهم منطقه‌ای، مانع توسل آنان به عقلانیت سیاسی برای تعامل دو یا چندجانبه با یکدیگر نمی‌شود؛ به گونه‌ای که هم می‌توان اختلاف داشت و هم با جانب مقابل، وارد تعامل گسترده بر مبنای منافع خود شد. این درس بزرگی برای جناح‌ها و جریان‌های سیاسی بر سر قدرت و بیرون از دایره قدرت در افغانستان است و می‌تواند دارای قابلیت عملیاتی شدن در سطوح داخلی نیز باشد.

چهارمین نکته‌ای که می‌توان از این اتفاق مبارک به عنوان نشانه رهایی عربستان سعودی از زیر یوغ استعمار امریکا استخراج کرد، آن است که جز ایالات متحده، قدرت‌های دیگری هم هستند که ریاض با تعامل راهبردی با آنان می‌تواند خود را از صغارت و حقارت ناشی از منت‌پذیری از امریکا رهایی بخشد. دونالد ترامپ رییس جمهور سابق ایالات متحده، همواره با تحقیر عریان می‌گفت: «بدون حمایت امریکا عربستان دوهفته دوام نمی‌آورد» اما پادرمیانی بیجینگ/پکن برای بهبود روابط تهران ـ ریاض، بی‌اعتباری این گفته دونالد ترامپ را ثابت کرد و نشان داد که تنها تعیین‌کننده وضعیت حیات سیاسی قدرت‌های منطقه‌ای نیست.

نویسنده

سید محسن احمدی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا