رسولان کذاب ملت سازی
شب و روز همه مصروف بازاریابی برای «یون» و «تنویر» اند. چرا ما به جای یون، روشنیالی را به عنوان نماینده تفکر پشتونها مطرح نکنیم؟ چرا برای افکار روشنیالی بازاریابی ننماییم؟
وقتی به حرفهای چند روز قبل داوودزی، سخنان دو روز پیش حلیم تنویر، مانفیست قومی مخکش و عربده کشیهای (واحد)«طاقت» و (اسماعیل)«یون» میاندیشم، ناگهان یاد همان داستان ۴۰۰ پیامبری میافتم که شاه اسراییل گردآورده بود.
در عهد عتیق آمده است که «آخآب» پاده شاه بنیاسراییل چون بر آن بود که دست به کشورگشایی زند، ۴۰۰ پیامبر را جمع کرد و از آنان خواست که عاقبت کار را پیشگویی کنند. همه بشارت دادند که پیروزی با اوست، در آن میان اما تنها «میکایا» بود که خبر از شکست وی داد. او در ضمن مشت تمام رقیبان خود را برای شاه باز کرد و در باره رسولان کذاب گفت:«خداوند روح کاذبی در دهان جمیع این انبیای تو گذاشته است.»
داستان ملتسازی در افغانستان نیز چنین است. نزدیک به صد سال است که تلاش میکنیم «ملت» شویم، اما از قبیله بودن عبور نمیتوانیم. چرا؟ زیرا که تئوریسینهای ملت سازی ما، مانند ۴۰۰ پیامبر پادشاه بنی اسراییل، رسولان کذابی هستند که روح کاذب در دهان همه شان گذاشته شده است و وعده پیروزی با روشهای غلط و غیرانسانی را به زمامداران میدهند. دریغ از یک «میکایای» که حقیقت را بگوید و مشت اینها را باز کند!
دریغ از یک «میکایای» که به زمامداران بگوید که مسئول این همه شکست و ناکامی پروسه ملت سازی در افغانستان، همین رسولان کذاب و تیوریهای دروغین شان است!
تا همه چیز در افغانستان بر مبنای خواست این تئوریسینهای کذاب رقم بخورد، نه «دولت سازی» ممکن است و نه «ملت سازی».
من فکر میکنم برای کنارزدن، منزوی سازی و تجرید اینها دو چیز نیاز است:
۱) فاصله گیری ارگ از این رسولان کذاب؛
۲) فاصله گیری قربانیان از بازاریابی برای این دسته.
متاسفانه مطالعاتم نشان میدهد که قربانیان تئوریهای کاذب ملتسازی در افغانستان – حد اقل در دو دهه اخیر – نیز در رونق بازار رسولان کذاب نقش داشتهاند؛ به گونهای که تا جفنگی از دهان آن ها بیرون شده، جدیاش گرفتهایم، تبلیغش کردهایم، به یک قوم تعمیمش دادهایم و برایش خریدار پیدا نمودهایم.
این روش باعث شده چهرههای میانه رو منزوی گردیده و رسولان کذاب صدرنشین شوند. این در حالی است که ما میتوانستیم به جای جدی گرفتن اینها، چهرههای میانه رو را تبلیغ کنیم.
من همانطوری که در پُست قبلیام یادآوری کردم یکی از برادران پشتون ما «دستگیر روشنیالی» نام دارد. سالها است با او در فیسبوک دوست هستم. من از این دوست همواره هر چه خواندهام، در دفاع از فردیت، تکثرگرایی و انسانیت بوده. امثال روشنیالی بزرگوار بسیارند. اما هیچ کسی اینها و افکار اینها را تبلیغ نمیکند. شب و روز همه مصروف بازاریابی برای «یون» و «تنویر» اند. چرا ما به جای یون، روشنیالی را به عنوان نماینده تفکر پشتونها مطرح نکنیم؟ چرا برای افکار روشنیالی بازاریابی ننماییم؟
یاد مان باشد که میان تصویر و واقعیت فاصله اندکی است و این که در فرایند هویت یابی، تصور و تصویری که توسط دیگران ارایه میشود نیز خیلی نقش دارد. ما باید مواظب تصویرسازیهای ما از یک قوم نیز باشیم.