رییسجمهوری که وظیفهاش را «بد» میگوید!
میتوانست ریاستجمهوری افغانستان برای آقای غنی «بهترین وظیفه» روی زمین هم باشد، اما آن، در صورتی بود که جناب شان به گونهی درست و مسئولانه بر کرسی ریاست تکیه میزد و به عدل و انصاف حکمروایی میکرد…
به تازهگی رییس جمهور غنی گفته است که «رییسجمهور افغانستان بودن، بدترین وظیفهی روی زمین است.» من اما وقتی این صحبت رییسجمهور را شنیدم، پرسشهای زیادی ذهنم را به خود مشغول کرد و احساس عجیبی برایم دست داد. برای من اکنون این سوال مطرح شده که مگر این «ملت» را چه شده، که حتی رییس جمهور آن که نماد ملی به حساب میآید، کرسی ریاستاش را بدترین کرسی مینامد!
اما سوال دیگر پیش میآید که چرا اکنون رییسجمهور بودن در افغانستان بدترین وظیفه است؟
رییس جمهور در حالی این سخنان را مطرح میکند که نه امنیت در افغانستان تامین شده، نه از صلح خبری هست و نه هم حامیان بینالمللی از این وضعیت رضایت خاطر دارند، اما به راستی مسئول این وضعیت کیست و چه عواملی میدان سیاسی افغانستان را اینقدر تیره و تار ساخته که اکنون آتش این بحران و از همپاشیدهگی حتی دامنگیر رییس دولت را هم گرفته و او هراسان و وامانده، عذری بدتر از گناه پیش میکشد و یکهراست اعلان میکند که خودش تقصیر ندارد و جرماش اینست که رییس جمهور افغانستان شده است!
میتوانست ریاستجمهوری افغانستان برای آقای غنی، بهترین وظیفه روی زمین هم باشد، اما آن، در صورتی بود که جناب شان به گونهی درست و مسئولانه بر کرسی ریاست تکیه میزد و به عدل و انصاف حکمروایی میکرد، که نه حقی از هیچ شهروندی پایمال میشد و نه هم کسی درد تبعیض را تا اینحد در مغز استخوانش حس میکرد.
رییس جمهور، به معنای واقعی، در راس هرمی قرار میگیرد که قاعدهاش را «مردم» میسازند، مردمی که جدا از معیارهای همچون قوم، نژاد، مذهب، قبیله و سمت باید در نظر گرفته شوند و شهروندان به درجه یک، درجه دو، درجه سه و… تقسیم نشوند.
اگر رییس دولت، که حالا خوشبختانه یا بدبختانه در راس این هرم قرار دارد، به صورت قاطعانه با تبعیض مقابله میکرد، با فساد مبارزه مینمود و حقوق شهروندی را که جزو اصلیترین مولفه دموکراسی است، رعایت میکرد، حال قضیه طور دیگر بود و او هرگز لب به شکایت نمیگشود و از وظیفهاش ابراز نارضایتی نمیکرد.
اما وقتی سراپای حکومت را انحصار و تکروی فرا گیرد و شخص رییسجمهور هم در کنارش «حلقهی خاص» شکل دهد و تبار و خون را معیار قرار دهد، طبیعیست که داستان حکومتداری و سرنوشت کرسی ریاست جمهوری، وضعیت کنونی را پیدا میکند. اینجاست که رییسجمهور در فرجام کار، کاسه و کوزه را بر سر ملت میشکند.
ملتی که در سختترین شرایط حاضر شدند در انتخابات شرکت کنند و حماسه خلق کردند؛ به امید اینکه فردای سیاسیشان به دور از عقبگردهای گذشته باشد، اما آن روند آنقدر به قهقرا رفت و آبرو بر باد داد که مجبور شدند حکومت ائتلافی را روی پا کنند؛ حکومتی که از ابتدا تاکنون، مملو از رسوایی است و «سیاست حذف» اساس کارش را شکل میدهد، سیاستی که پیامدش اکنون به همه را زیر گرفته و از رعیت تا رییس را خُرد و خمیر کرده است.
بهتر است ریسجمهور غنی، بار ملامتاش را خود بر دوش بگیرد و اینبار کشور و ملت را ملامت از آب نکشد؛ چه اینکه ایشان چالهای ترتیب داده بود که اکنون خودش را در میان آن گرفتار میبیند!
ضیا موسوی- خبرگزاری دید