آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

زبان فارسی؛ صاحب خانه‌ای که بیگانه شمرده می‌شود

حاکمیت مرکزی مسئولیت دارد که چنین حرکت‌های ضد فارسی را تعقیب و پیگیری کند چرا که در صورت عدم پیگیری و روشن شدن موضوع، سبب نفاق بیشتر، گسترش گودال بی‌اعتمادی میان اقوام مختلف کشور و زوال وحدت ملی می‌شود

زبان فارسی از زبان‌های بومی و با قدمت چند هزار ساله در افغانستان است که از آوان مدنیت آریایی تاکنون در این خطه در جایگاه حلقه وصل اقوام و ملل گوناگون قرار داشته و با داشتن اندوخته‌های عظیم ادبی و فرهنگی و علمی زبان مرجع برای دانشجویان و اهل پژوهش و دانش بوده است. این زبان همواره جایگاه ممتاز داشته و هرگز به عنوان یک زبان قومی مختص یک قوم و قبیله مطرح نبوده است؛ چنانچه همین اکنون نیز گروه‌های مختلف قومی و اتنیکی در افغانستان و منطقه با این زبان تکلم می‌کنند. گستره این زبان در روزگاران باستان از هند تا استپ های سایبریا و از بغداد تا کاشغر بوده، اما اکنون نیز دست کم در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان جایگاه زبان رسمی را دارد.

سوای تاجیکستان و ایران، سرنوشت زبان فارسی در افغانستان پس از قرن نزدهم همواره دشتخوش تطاول و دست اندازی بوده و تا جایی پیش رفته که در مقاطع مختلف واژه‌های این زبان که در این کشور قدمتی به اندازه تاریخ مکتوب بشر دارد، «بیگانه» خوانده می‌شود.

در آغاز عصر مشروطیت، با ورود تئوری دولت-ملت به افغانستان و افزایش ملی‌گرایی برخاسته از آن، برای نخستین بار عداوت با زبان فارسی برای ساختن ملت مطلوب مطابق این تئوری آغاز شد و تا امروز به صورت نوسانی ادامه یافته است.

در دوره امانی با تئوری پردازی‌های محمود طرزی و در دوران سلطنت ظاهرشاه با مدیریت هاشم خان، فشارهای بسیار شدید برای زدودن پارسی از خانه‌اش اعمال شد، اما این فشارها نتیجه مطلوب را در پی نداشت.

در دوره کمونست‌ها نیز این خصومت با فارسی در قد و قامت کوتاه تر از دوره هاشم خانی ادامه یافت و رد آن در دوره جمهوریت ۲۰ ساله مورد حمایت امریکا نیز آشکارا مشاهده می‌شد و در همین دوره بود که جنگ و ستیز ناشی از خصومت با زبان فارسی در پارلمان به سرگرمی روزمره نمایندگان مبدل گشت.

اما گذشته از این تاریخچه، اکنون که دولت مورد حمایت امریکا در افغانستان نیست و حکومت تغییر کرده، همچنان گزارش‌هایی با مایه فارسی ستیزی به نشر می‌رسد؛ چنانچه اخیراً رییس دانشگاه تخار واژه‌ها و اصطلاحات فارسی مثل «دانشگاه» و «دانشکده» را بیگانه خوانده و قبل از آن نیز گزارش شد که در دانشگاه بلخ به فارغان دانشکده ادبیات اجازه تجلیل از فراغت شان داده نشده است.

اکنون پرسش این است که این روش، سیاست مدون حاکمیت است یا حرکت‌های خودسر مسئولان محلی؛ زیرا اگر سیاست مدون حاکمیت باشد، زیان آن در دراز مدت به حدی عمیق و زیاد است که نمی‌توان حدی برای آن متصور شد ولی اگر حرکت‌های خودسر مسئولان محلی باشد، حاکمیت مرکزی مسئولیت دارد که چنین حرکت‌های ضد فارسی را تعقیب و پیگیری کند چرا که در صورت عدم پیگیری و روشن شدن موضوع، سبب نفاق بیشتر، گسترش گودال بی‌اعتمادی میان اقوام مختلف کشور و زوال وحدت ملی می‌شود. حاکمیت کنونی که از قضا یک جریان کاملاً اسلامی نیز است، باید نشان بدهد که مطابق شعارهای اسلامی مبنی بر بی اهمیت بودن تفاوت‌های زبانی، فرهنگی، نژادی و نژادی در اسلام، حامی تمام زبان‌ها و هویت‌های محلی کشور فارغ از حب و بغض سیاسی می‌باشد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا