زمانگیر شدن مذاکرات صلح؛ بهایی که مردم با جان خود میپردازند
تأمین صلح پایدار در افغانستان به یکی از مخوفترین وظایف دیپلماتیک قرن ۲۱ تبدیل شده است. ماه فبروری گذشته، وقتی دولت امریکا و طالبان توافقنامۀ صلح اولیه را امضا کردند، خوشبینی محتاطانهای را شاهد بود. شمار کمی انتظار داشت که این امر باعث تغییر و تحول فوری شود، اما خشونتهای وحشتناکی که در سال جاری در این کشور اتفاق افتاد، متأسفانه، حق اکثریت افراد مردد را ثابت کرد.
در بحبوحۀ این واقعیت تلخ، هفتۀ گذشته کریستوفر میلر سرپرست وزارت دفاع امریکا سفری غیر منتظره به افغانستان داشت. آقای میلر با رییس جمهور اشرف غنی در مورد حمایت ایالات متحده از کابل گفتوگو کرد؛ چنانچه رییس جمهور ترامپ، پیش از روی کار آمدن جو بایدن، برنامۀ خروج هزاران سرباز امریکایی را از افغانستان تسریع کرد.
آقای غنی با وضعیت امنیتی جدیدی سر و کار دارد، در حالی که گفتوگوهای صلح قرار است به تاریخ ۵ جنوری از سر گرفته شود. با این وجود، اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد، بعید است مذاکره کنندگان به این زودی به صلح دست یابند. از زمان شروع گفتوگوها در ماه سپتمبر، دو جانب فقط توانستند در مورد کارشیوۀ مذاکرات به توافق برسند و فهرستی از موضوعاتی را که میخواهند روی آن بحث کنند، ارائه کردهاند. هیچ یک از طرفین از آجندای پیشنهادی طرف دیگر راضی نیست و طالبان هنوز از خشونتهایی که زندگی مردم این کشور را نابود میکند، دست بردار نیستند.
ر حالی که چنین جلساتی در هوتلهای مجلل خارج از کشور خوشخوشان پیش میرود، زندگی در افغانستان مانند گذشته خطرناک است. تنها در ماه جاری، تخمین زده میشود که دستکم ۹۳ فرد ملکی و ۱۵۹ تن از اعضای طرفدار دولت کشته شدهاند. بسیاری این مرگ و میرها به دست طالبان انجام میشود که به رغم دریافت امتیازات بزرگ جهت آغاز گفتوگو، از جمله آزادی ۵ هزار زندانی، به قتل عام مردم بیگناه افغانستان ادامه میدهند.
به نظر میرسد بین واقعیت زندگی روزمره در افغانستان و اهداف عالیۀ روند صلح آهسته و پر سروصدا، جهانی فاصله وجود دارد. در حالی که مذاکرهکنندگان صلح روزها روی نظم و ترتیب آجندا بحث و جدال میکنند، زنجیرهای از حملات روزانۀ مرگبار «بمبهای چسپکی» غیرنظامیان را وحشتزده میکند.
تلاشهای جدی برای برقراری صلح نباید تضعیف شود، به خصوص در کشوری مانند افغانستان که از آن محروم بوده است. اما وجود حقیقت سادۀ مذاکرات صلح نمیتواند تبدیل به ابزاری شود که طالبان، حکومت و حامیان بینالمللیاش را در دام «بیعملی» گیراندازد. بدون کاهش عملی خشونتها، سئوالهای جدی باید در مورد صداقت این گروه در روند صلح مطرح شود.
در آجندای پیشنهادی طالبان در دور بعدی گفتوگوها، آتشبس آخرین موضوع فهرست آنها است. بنابر این، این گروه تا قبل از ترسیم دورنمای ختم کارزار خشونت و ریختن خون مردم افغانستان، به این کار خود ادامه میدهند. اگر سرعت گفتوگوها تفاوتی با مذاکرات قبلی نداشته باشد، ادامه خشونتها برای مردم این کشور غیرقابل تحمل خواهد بود. این امر همچنین نشان میدهد که پایان دادن به خونریزی حتی در اولویت اخلاقی و روحی طالبان هم قرار ندارد.
چنین رویکردی نسبت به صلح به ما یادآوری میکند که در محراق همۀ ایدیولوژیهای تروریستی، خودشیفتگی شدید وسواسهای سیاسیٍ خودفروخته قرار دارد – نه زندگی و سعادت مردم بیگناه.