سنت اگزوپری؛ نویسندهای که بیشتر خلبان بود
نویسنده: نادر شهریوری صدقی
منبع: فرادید
«زمین بیش از هر کتابی از ما به ما میآموزد، زیرا در برابر ما ایستادگی میکند، هرگاه بشر با مانع درگیر شود، توان خود را میآزماید».۱ رمان «زمین انسانها» با این جمله اگزوپری آغاز میشود، آنتوان سنت اگزوپری (۱۹۰۰-۱۹۴۴) از جمله کسانی است که از زمین میآموزد.
زندگی کوتاه، اما پرماجرای وی از یک نظر تلاش برای سنجش توان خود در برابر موانعی است که زمین پیش پای او میگذارد.
اگزوپری را غالباً بهعنوان نویسنده و بیشتر خالق داستان «شازده کوچولو» میشناسند، اما او خلبانی شجاع و ماجراجو نیز بود که سفرهای دور و دراز و گاه عجیبو غریب خود را دستمایه نوشتن رمان و داستانهای شاعرانه میکرد:
«پرواز شبانه»، «هوانورد»، «زمین انسانها»، «خلبان جنگ» و… عناوین رمانهای اگزوپری هستند که مستقیماً به پرواز ارتباط پیدا میکند. علاوه بر آن رمانهای دیگر وی از جمله داستان «شازده کوچولو» نیز به ماجراهایی ارتباط پیدا میکند که در آن «سفر» مرکز ثقل داستان میشود.
تجربههای «سنت اگزوپری» به عنوان نویسنده از بسیاری جهات تجربههای منحصربهفردی است. آنچه تجربههای او را منحصربهفرد میکند، در وهله نخست به شخصیت وی و همینطور به سلسله وقایع جنگ داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم برمیگردد.
خلبانی در کوران جنگ بهعنوان حرفهای تازه و تعیینکننده در معادلات جنگ، فرصتی یگانه برای سنت اگزوپری پدید آورده بود تا بهعنوان خلبان در حین نبرد علیه فاشیزم، خلاقیتهای منحصربهفرد خود را نیز دستمایه خلق آثارش کند.
«ماجراجوییهای هوایی» سنت اگزوپری به خودی خود پدیدهای قابل تأمل است، اما در همان حال میتوان آن را تلاشی آگاهانه برای مقابله با موانعی در نظر گرفت که به ارتقای روحی و اخلاقی آدمی کمک شایانی میکند. «من تصویر نخستین شب پروازم را بر فراز آرژانتین پیوسته پیش نظر دارم. شب تاریکی بود که فقط روشناییهای انگشتشمار و پراکنده دشت همچون ستارگان سوسو میزدند. هر یک از آنها در این دریای ظلمت بر معجزه جانی آگاه دلالت میکرد».۲ کمی بعد این «تصویر نخستین شب پرواز» به تأملی اخلاقی ارتقا پیدا میکند: «باید کوشید و به هم رسید، باید کوشید و با برخی از این آتشها که دور از هم در دامن صحرا فروزانند پیوند پدید آورد».۳
ارتقای روحی-اخلاقی سنت اگزوپری در همه موارد توأم با مخاطره است؛ گویی موانع هرچقدر سختتر باشد به او کمک بیشتری میکنند.
سنت اگزوپری در سپتمبر ۱۹۳۷ به وزارت هوانوردی پیشنهاد میکند که حاضر است «به منظور رکوردگیری استقامت از نیویارک به زمینِ آتش -جنوبیترین جزیره امریکای جنوبی- پرواز کند، پیشنهادش پذیرفته شده و او به عزم نیویارک به کشتی نشست، در ۱۵ فبروری ۱۹۳۸ ساعت ششونیم صبح این پرواز را از نیویارک شروع کرد، اما هواپیمایش در گواتمالا به هنگام برخاستن وا زد و سقوط کرد، سنت اگزوپری به شدت مجروح شد».۴
بعد از آن به نیویارک و سپس پاریس برمیگردد تا دستاورد چنین ماجرایی را به صورت ادبی «زمین انسانها» منتشر کند. آنچه در اگزوپری اهمیت مییابد، ارتباط مستقیم تجربههای او با آثارش است.
«پرواز شبانه» رمانی دیگر از سنت اگزوپری است، وقایع این رمان باز در امریکای جنوبی میگذرد، آن هم در شرایطی که «پرواز شبانه» به خودی خود کاری ماجراجویانه و در عین حال قهرمانانه به حساب میآید. بزرگترین مانع در این ماجراجویی که ذهن خلبان را به خود مشغول میکند، «مرگ» است.
ریویر –قهرمان داستان- آن را به خلبانانش یادآوری میکند و به آنها میگوید از مرگ نهراسند و تنها به مسئولیتی که دارند فکر کنند. از نظر نگارش وقایع داستان طبق معمول اگزوپری چنان واقعی است که گویی وی همه آن مراحل را خود طی کرده است.
آندره ژید «پرواز شبانه» را بهترین رمان سنت اگزوپری میداند و دربارهاش میگوید: «من این کتاب را تنها به خاطر شایستگی ادبی آن نمیستایم بلکه ارزش آن را به عنوان واقعیات نیز در نظر دارم».۵
از سنت اگزوپری نقل میکنند که گفته است باید تا پایان مسیر رفت، خواه این پایان به جنگ منتهی شود، خواه به مرگ و در ادامه با تأکید میگوید که حاضر است بهای پیمودن تا پایان را ولو با جان خود بدهد.
از این منظر مأموریتهای خودخواسته سنت اگزوپری در جریان جنگ جهانی دوم اهمیت پیدا میکند، منظور از مأموریت خودخواسته، تلاش اگزوپری برای پروازهای شناسایی –اکتشافی- بسی جلوتر از خط مقدم بهرغم منع قانونی پرواز به علت سنوسالش است*.
مهمترین مانع مرگ است. روبهروشدن با مرگ بیش از هر کتابی به آدمی میآموزد، غالب رمانهای اگزوپری آموزشهایی است که وی در خطر و تنهایی در روبهروشدن با نیستی آموخته است، گویی خطر و تنهایی حساسیتهای وی را نیز افزایش میدهد و این به آثاری که مینویسد کمک میکند.
از جمله خیالانگیزترین اثر اگزوپری «شازده کوچولو» است. شازده کوچولو نیز میخواهد تا پایان برود، آنچه انگیزه شازده کوچولو برای پیمودن راه میشود، عشقی است که به گل سرخ خود دارد. شازده کوچولو تصمیم میگیرد مار نیشش بزند تا بتواند پیش گل سرخش برود، گل سرخی که با گل سرخهای دیگر فرق دارد تا بدان اندازه که میتوان برایش مرد.
برای کسی یا چیزی مردن نیاز به توجیه دارد. شازده کوچولو مرگ خودخواستهاش را اینطور توجیه میکند: «.. آنجا خیلی دور است. نمیتوانم این تن را با خودم آنجا ببرم، خیلی سنگین است».۶ وقتی هم راوی مبهوت و غصهدار با سکوتی معنادار نگاهش میکند، شازده کوچولو او را دلداری میدهد: «.. این تن مثل یک پوسته کهنه دورانداختنی است، پوستههای کهنه دورافتاده که غصه ندارد».۷
آنچه به زندگی سیاسی اگزوپری ارتباط پیدا میکند، آن است که او در چارچوب گرایش معین سیاسی قرار نمیگیرد. ضدفاشیزم بودنش باعث پیوستن به جریانات سیاسی نمیشود حتی از پیوستن به دوگل و دوستانش خودداری میکند، این اگرچه به «شخصیت» وی بازمیگردد، اما در همان حال بیانگر پیروی از مضامینی است که جملگی توجیهی فلسفی دارند: آزادی، انتخاب، مسئولیت، وفاداری و سرانجام اخلاق که شامل همه این مضامین گفتهشده میشود، جملگی از حالوهوایی اگزیستانسیالیستی حکایت میکند.
مثلاً در «پرواز شبانه» با مضمونی تازه از مفهوم آزادی آشنا میشویم. در این کتاب، اگزوپری دو انسان در دو موقعیت را نشان میدهد که یکی در موضع فرماندهی و دیگری در موضع فرمانبری قرار دارد. اما این هر دو خود را به یک اندازه آزاد میانگارند. آزادی برای این هر دو درک مسئولیت و توجه به هدفی اخلاقی است که انسان بیرون از خود برای خود قائل شده است.
اخلاق با تمام مجموعه خود جایگاهی اساسی در آثار اگزوپری دارد. آنچه اخلاق اگزوپری را متمایز میکند، توجه به بعد اگزیستانسیالیستی و فردی آن است. پس مسئولیت نسبت به دیگری از درون فرد نشئت میگیرد. شازده کوچولو درباره اهمیت گل سرخش که حاضر است جان خود را برایش بدهد میگوید:
«.. او به تنهایی از همه شما سر است، چون من فقط به او آب دادهام، فقط او را در زیر حباب بلورین گذاشتهام. فقط او را پشت تجیر پناه دادهام…».۸ علاوه بر اینها اگزوپری اخلاق خود را در رویارویی با مهمترین راز هستی یعنی مرگ استنتاج میکند.
اگزوپری و شخصیتهای رمانهایش –که اینها هر دو شباهتی آشکار به هم دارند- همواره در معرض نیستی قرار میگیرند، آنان با آگاهی از مسئولیتهای خویش ناگزیر با سرنوشتی مواجه میشوند که آنان را درهم میپیچاند، اما هیچ از مسئولیت آنان نسبت به خود و دیگری نمیکاهد، آنان چنانکه ریویر در «پرواز شبانه» میگوید، طوری عمل میکنند که گویی چیزی فراتر از زندگی وجود دارد.
پینوشتها:
*سنت اگزوپری در پروازهای خود چندین بار سقوط میکند و چند بار مجبور به فرود میشود. گفته میشود طرح نوشتن «شازده کوچولو» در ۱۹۳۵ و هنگام سقوط در صحرا به ذهن وی خطور کرده است، اما منع قانونی پرواز به علت هشت سال تفاوت سن او از سن پرواز است –اگزوپری در آغاز جنگ چهل سال دارد- با این حال شهرت و تجربه وی در پرواز بر منع قانونی فائق میشود و در نهایت در آخرین پرواز شناسایی در ۳۱ جولای ۱۹۴۴ بر اثر تیراندازی سربازان آلمانی بر فراز مدیترانه کشته و مفقود میشود.
۱، ۲، ۳. «زمین انسانها»، سنت اگزوپری، ترجمه سروش حبیبی.
۴. مقدمه «زمین انسانها».
۵. «پرواز شبانه»، سنت اگزوپری، به نقل از مقدمه پرویز داریوش.
۶، ۷، ۸. «شازده کوچولو»، سنت اگزوپری، ترجمه ابوالحسن نجفی.