شکست دموکراسی در پاکستان و سپس افغانستان
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: شمشیر برآمده از نیام همیشه متقاعد کننده نیست. اما تا زمانی که “واقعگرایی اسلامی” در روح و دلهای مردم منطقه افغانستان و پاکستان حاکم باشد، کسی که از ایده دموکراسی و حقوق و آزادی مردم برای تفسیر از اسلام استقبال کند، جنگ لفظی ادامه خواهد یافت و طا-لبان با ایدههای بهتر آنها را میترسانند و تهدید خواهند کرد.
چرا ایالات متحده نتوانست دلها و اذهان را در افغانستان تغییر دهد؟ چرا؛ پس از ۲۰ سال جنگ، این کشور به سرعت تحت کنترول طا-لبان درآمد؟ با مطالعه پاکستان ممکن متوجه شویم که سرنوشت این دو کشور چقدر درهم تنیده شده است.
پاکستان پرجمعیت و نسبتاً ثروتمند است (۲۴۷ میلیون نفر، تولید ناخالص داخلی ۱.۲۶ تریلیون دالر)، و همسایه آن افغانستان کوهستانیتر و فقیرتر با (۳۹ میلیون نفر، تولید ناخالص داخلی ۶۰ میلیارد دالر).
بینظیر بوتو زمانی نگاهی اجمالی به آرمان مسلمان دموکراتیکتر ارایه کرد. ممکن کسی در مورد او بگوید که او پیام درستی داشت، اما آیا او پیامآور درستی بود؟ همه درگیریها با کلمات و شمشیر حل میشود؛ ترجیحا وقتی با کلمات متقاعد نشود، همیشه شمشیرها از غلاف بیرون میشود. مطالعه شکست تغییر افغانستان باید ما را به درک پاکستان هدایت کند. همه امریکاییها باید نگران باشند که میراث ۲۰ ساله جنگ پسا-۱۱ سپتمبر از بسیاری جهات هنوز حل نشده است.
این موضوع جدی است. نزدیک به ۲ هزار و ۵۰۰ نظامی امریکایی، همراه با حدود ۴ هزار پیمانکار، نزدیک به ۲ هزار نیروی متحد و بیش از ۱۰۰ هزار افغانستانی در این کشور کشته شدند.
با این حال، پس از آن همه خون و عرق، ایالات متحده در اخیر اگست ۲۰۲۱ از افغانستان خارج شد و پایان دو دهه جنگ را رقم زد. نیروهای ما که در میدان نبرد توانمند بودند، اما در جنگ لفظی پیروز نشدیم. در غیاب ما، طا-لبان به سرعت بازگشتند. بنابراین، طا-لبان پیروز شدند.
این شکست چگونه اتفاق افتاد؟ برای تشخیص این موضوع، باید نگاهی به منشأ طا-لبان بیندازیم. این موضوع ما را به تاریخ و به کشورهای همسایه یعنی هند و پاکستان میبرد.
طا-لبان دیدگاههای اسلامی مبتنی بر دیوبندی را از مدارسی که در قرن نوزدهم در خاک هند و در اوتار پرادش تأسیس شد و بعداً در زمان رهبران اسلامگرای پاکستانی مانند ضیاء الحق شکوفا شد، گرفتهاند. در واقع، ضیا برای رادیکالسازی پاکستان، هرگونه تظاهر به دموکراسی را کنار گذاشت و از دیدگاه دینسالاری استقبال کرد. آیا این آرزوی محمدعلی جناح بنیانگذار پاکستان بود؟
خیر. پس از تجزیه هند، محمدعلی جناح در نظر داشت پاکستان پناهگاه مسلمانان باشد، نه لزوماً یک «دموکراسی اسلامی». جناح خطاب به مردم پاکستان چنین گفته بود: «شما آزادید. شما آزاد هستید که به معابد خود بروید، میتوانید به مساجد خود یا هر مکان عبادت دیگری در پاکستان بروید. شما ممکن متعلق به هر نوع دین یا عقیدهای باشید – که ربطی به امور دولت ندارد.»
خلاصه اینکه اگر جناح زنده میماند تا بخشی از اراده سیاسی خود را در مورد پاکستان اعمال کند، ممکن بود مسیر دیگری طی شود.
با این حال، تحولات در پاکستان با دیدگاههای ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر حزب خلق پاکستان، و دخترش بینظیر بوتو ادامه یافت. اما آیا آنها پیامآوران درستی بودند.
با این همه، پس از حمله شوروی به افغانستان، ایالات متحده مجاهدین افغانستانی را حمایت کرد تا شوروی را به چالش بکشد. منابع مالی امریکا از طریق حکومت ضیاالحق در پاکستان به افغانستان سرازیر میشد. پس از جنگ، طا-لبان رشد کردند و دینسالاری با دیدگاه محدود و دیوبندیزم تقویت شد.
به دنبال این تحولات، ایالات متحده وارد جنگ شمشیر شد اما در جنگ تبلیغاتی شکست خورد؛ جنگی که به ۴۵ سال قبل باز میگردد.
شمشیر برآمده از نیام همیشه متقاعد کننده نیست. اما تا زمانی که “واقعگرایی اسلامی” در روح و دلهای مردم منطقه افغانستان و پاکستان حاکم باشد، کسی که از ایده دموکراسی و حقوق و آزادی مردم برای تفسیر از اسلام استقبال کند، جنگ لفظی ادامه خواهد یافت و طا-لبان با ایدههای بهتر آنها را میترسانند و تهدید خواهند کرد.
نویسنده ایمان خود را به مردم افغانستان و پاکستان از دست نداده است، اما آخرین درس را برای گفتن دارد: تحت دیکتاتوری و در جنگ عقاید، حقیقت اغلب اولین قربانی است. وقتی مردم جدا از قدرتجویی از باور به حقیقت دست میکشند، همواره به اهداف انحرافی روی میآورند. بیایید با درک این موضوع که در صورت غالب بودن کلمات، شمشیرهای از نیام برآمده نمیتوانند صلح را تضمین کنند، به پدیده حقیقت کمک بیشتری کنیم.
نویسنده: جیمز راول
منبع: پراویدنس – Providencemag.com