آخرین اخبارتحلیلسیاستمقالات علمی-تحقیقی

صلح یا انارشیزم؛ چه کشورهایی هژمونی امریکا را تهدید می‌کند

ماهیت لیبرال دمکراسی غرب، هر نوع محدودیت را مانع آزادی و مغایر دمکراسی تلقی می‌کند و سازمان ملل به عنوان مجری این استراتژی و هژمونی جهانی بر اساس اصول و ضوابط مورد اجماع جهانی، عملکرد تمام کشورهای عضو را مورد نظارت قرار می‌دهد.

آیا حضور کشورهای منطقه در بازی افغانستان هژمونی امریکا را تهدید خواهد کرد؟
جان مرشایمر دانشمند ( جان مرشایمر از نظریه پردازان علوم سیاسی است و مخالف جنگ عراق بود)امریکایی در کتاب «تراژیدی سیاست قدرت‌های بزرگ»، بر این باور است که نظریات دانشمندان آسیب شناسی امریکا به ۳ دسته تقسیم می‌شود:

  1. نظریات معطوف به تقابل
  2. نظریات معطوف به تعامل
  3. نظریات معطوف به تهدید و تعامل
    دانشمندان معتقد به تقابل بر این باورند که رشد اقتصادی یک کشور باعث رشد نظامی، سیاسی و در نهایت باعث غرور ملی و روحیه بلند پروازانه کشور در حال رشد خواهد شد.
    این قدرت‌ نوظهور نخست به تحریک حسادت و احیای کینه‌های کشورهای همسایه مواجه شده و سپس با دخالت خارجی‌ها به بحران منطقه می‌انجامد.
    چنانچه کشورهای شرق آسیا همانند هند، سنگاپور، جاپان، کوریای شمالی، ویتنام و حتی کشور روسیه در رقابت با رشد و قدرتمند شدن چین، در همسویی و هماهنگی با امریکا قرار گرفته تا ازهژمونی و سلطه آتی چین در روابط بین‌الملل جلوگیری نمایند.
    دانشمندان معتقد به تعامل، بر این باورند که ماهیت نظام بین‌الملل با هژمونی امریکا از قدرت هاضمه بالا برخوردار است و به همین دلیل زمینه مشارکت و حضور در صحنه‌های بین‌الملل را در یک فضای باز برای همه میسر ساخته است و ماهیت لیبرال دمکراسی غرب، هر نوع محددودیت را مانع آزادی و مغایر دمکراسی تلقی می‌کند و سازمان ملل به عنوان مجری این استراتژی و هژمونی جهانی بر اساس اصول و ضوابط مورد اجماع جهانی، عملکرد تمام کشورهای عضو را مورد نظارت قرار می‌دهد.
    لذا کشورها یا قدرت‌های نو ظهور در عرصه روابط بین‌الملل دو راه بیشتر ندارند، یا انعطاف و یا شکستن. اصول و نظم جهانی حاکم بر روابط بین‌الملل مبتنی بر انطباق زمینه رشد و توسعه و رفاه اجتماعی را تضمین می‌کند و هر کشور خواستار آن است، اما مشی دوم یعنی شکستن اصول و نظم جهانی دو مانع عمده دارد؛ یکی درگیر شدن با تمام کشورهای عضو سازمان ملل و دیگری عدم توان و ظرفیت بومی قدرت نوظهور جهت شکستن طلسم حاکم بر جهان.
    در نتیجه امریکا قدرت بلامنازعه جهانی تلقی شده و هژمونی جهانی آن افول ناپذیر است
    دانشمندان معتقد به تهدید و تعامل بر این باورند که روابط بین‌الملل مبتنی بر چهار نوع است
  4. تسلیم
  5. تقابل
  6. تهدید
  7. تعامل
    کشورهای تسلیمی صرفاً به بقای حکومت خود و حاکمیت ملی شان پرداخته و به دنبال هیچ نوع ادعای ملی و اعتقادی نمی‌باشد.
    کشورهای تقابلی با تکیه بر ادعای ملی و اعتقادی شان با هژمونی و سلطه جهانی مواجه شده و در تقابل قرار می‌گیرند و هرگاه از تهدیدات سیاسی، اقتصادی و نظامی موفق بیرون آمدند در آنصورت مورد تعامل قدرت‌های برتر جهان قرار می‌گیرد.
    قدرت های نوظهور قرن ۲۱ هرکدارم با ظرفیت‌های شان در تقابل با هژمونی غرب قرار گرفته‌اند.
    چنانچه چین به عنوان یک قدرت نو ظهور به دنبال استراتژی هژمونی سلطه اقتصادی بر جهان است و پیام آن برای جامعه جهانی این است که الگوی اقتصادی چین بدون چالش و تعدی به حقوق دیگران می‌تواند زمینه توسعه و رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی جامعه بشری را تضمین کند.
    روس‌ها در قرن ۲۱ با عبور موفقانه از نگرانی ایدئولوژی مارکسیستی شان به دنبال احیای مجدد هژمونی سلطه مارکسیستی در جهان است.
    ایران با تکیه بر شریعت اسلامی ماهیت نظام لیبرال دمکراسی غرب را به چالش کشیده و اسلام را منادی عدالت، معنویت و خواست گم شده بشر سردرگم در قرن ۲۱ است.
    نتیجتاً، صلح قرن۲۱ مبتنی بر اجماع قدرت‌های برتر جهانی است و این اقدام صلح‌جویانه نخست به نجات خود و ماهیت مکتبی شان و سپس به نجات جامعه بشری خواهد انجامید.
    در غیر آن صورت انارشیزم در سطح بین‌الملل حیات انسانی و ماهیت مکتب‌های منادی نجات بشر را زیر علامت سوال قرار خواهد داد
    لذا صلح تنها عامل حفظ هژمونی و سلطه روانی قدرت‌های برتر در روابط بین‌الملل خواهد بود و الا انارشیزم هژمونی و سلطه جهانی خواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا