عبدالرحیم غفورزی؛ فرصتی که دولت مستعجل بود
اکنون که به آن دوره کوتاه از تاریخ پر تلاطم معاصر کشور دیده میشود، حضور غفورزی و تصمیمی که برای ایجاد دولتی به رهبری او گرفته شده بود، درواقع فرصتی بود استثنایی که به زودی محو شد.
۳۰ اسد ۱۳۹۸ مصادف است با بیست و دومین سالگرد سانحه سقوط هواپیمای عبدالرحیم غفورزی نخستوزیر دولت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی، است که فقط هشت روز ادامه یافت و در یک تراژدی ختم شد.
عبدالرحیم غفورزی در سال ۱۳۷۶ خورشیدی از سوی ریاست دولت اسلامی مامور تشکیل کابینه شد. در آن کابینه وزارت دفاع به جمعیت اسلامی و وزارت داخله به حزب وحدت اسلامی سپرده شده بود. جنرال عبدالملک سمت وزارت خارجه را داشت و غفار پهلوان از سوی جنرال دوستم به عنوان معاون رییس جمهور پیشنهاد شده بود.
قرار بود آقای غفورزی به بامیان برود و با محمد کریم خلیلی که در آن زمان سمت رهبری حزب وحدت را به دوش داشت(حزب وحدت هنوز دو شاخه نشده بود) رایزنی کند. در آن سفر که هفده نفر آقای غفورزی را همراهی میکردند که از سانحه سقوط و آتش گرفتن هواپیمای حامل شان فقط دو نفر زنده ماندند.
این حادثه در ۳۰ اسد سال ۱۳۷۶ خورشیدی رخ داد و با آن دولت هشت روزه عبدالرحیم غفورزی نیز خاتمه یافت.
در این سانحه ۱۷ تن مشمول عبدالرحیم غفورزی نخستوزیر دولت اسلامی، عبدالعزیز مراد رییس دفتر استاد برهانالدین ربانی رییس دولت اسلامی، عبدالعلی دانشیار از چهرههای نامدار فكری و فرهنگی جمعیت اسلامی و رییس دفتر نخستوزیر، سید محمد امین سجادی، یزدانشناس هاشمی و عبدالحسین مقصودی از شخصیتهای نظامی و سیاسی حزب وحدت اسلامی، عبدالكریم زارع والی جوزجان، استاد رحیم رفعت و استاد پاک روان كه همه از چهرههای موثر و نخبه دولت اسلامی بودند، کشته شدند.
اکنون که ۲۲سال از آن حادثه و روزگار میگذرد، باید با دقت بیشتری به آن نگاه شود و قضایا و حوادث تجزیه و تحلیل گردد.
عبدالرحیم غفورزی از تکنوکراتهای خانواده محمدزایی بود که بر میگردد به قبیله درانی، ولی سران طالبان اکثراً غلجایی بودند. روایتهایی وجود دارد که احمد شاه مسعود به عنوان محور کلیدی جبهه متحد و دولت اسلامی مجاهدین تلاش کرد تا با قرار گرفتن غفورزی در سمت نخستوزیری، به وضعیت دولت اسلامی سروسامانی داده شده و در کنار آن حمایت و توجه تکنوکراتهای غربنشین از یک طرف و پشتونهای درانی از جانب دیگر که در حاکمیت طالبان جایگاهی نداشتند، به محور مقاومت علیه طالبان جلب شود.
مسعود در آن زمان کوشید که برای آقای غفورزی اختیارات عام و تام فراهم شود تا دولت دوباره احیا شده و به ارائه خدمات برای مردم بپردازد.
قرار بود در کنار حضور جمعیت اسلامی، جنبش ملی، وحدت اسلامی و حرکت اسلامی، شورای مشرقی نیز در حاکمیت و کابینه آقای غفورزی حضور فعال داشته باشد و این دولت اهرمی شود علیه پیشروی طالبان.
«مدت کار کابینه جدید حد اکثر تا ۹ ماه را دربرمیگرفت که در طی آن وظیفه داشت زمینه را برای تدویر لویهجرگه آماده کند تا این لویهجرگه در مورد «ساختار سیاسی و اداری افغانستان» بحث و مناقشه کند و تصمیمهای لازم را بگیرد.
غفورزی پس از نشست پنجشیر، اظهار داشت که سعی میکند سایر اعضای کابینهاش را از میان افراد کارفهم و متخصص و تکنوکرات تعیین کند و برخی از وزارتها را به زنان بسپارد و ترکیب قومی را نیز مد نظر قرار دهد.
در زمانی که غفورزی به حیث نخستوزیر دولت برهانالدین ربانی تعیین شد، جبهه متحد، بخشی گسترده از شمال افغانستان را در کنترول خود داشت و این دولت از سوی مجامع بینالمللی و کشورهای جهان (به استثنای پاکستان، عربستان و امارات) به حیث دولت قانونی افغانستان به رسمیت شناخته میشد و عضویت سازمان ملل متحد را دارا بود».(بخشی از مقاله مهران موحد که در سال ۱۳۹۶ در بی بی سی فارسی نشر شده)
آنچه در آن دوره خیلی مهم بود، غیر جهادی بودن غفورزی ولی نزدیکی دیدگاههایش با احمدشاه مسعود در مورد احترام به تمام اقوام و تغییر زیرساختهای سیاسی کشور بود. غفورزی به شدت مخالف طالبان بود و از این که از آنان به صراحت لهجه در مجامع جهانی نقد و انتقاد تند میکرد، هراس نداشت.
اکنون که به آن دوره کوتاه از تاریخ پر تلاطم معاصر کشور دیده میشود، حضور غفورزی و تصمیمی که برای ایجاد دولتی به رهبری او گرفته شده بود، درواقع فرصتی بود استثنایی که به زودی محو شد.
نگارنده به این باور است که اگر غفورزی زنده میبود و برنامههای اتخاذ شده عملی میشد، بدون شک امروز کشورما در وضعیت خیلی متفاوت تر از امروز قرار میداشت و یکسره جهت سیر تاریخ عوض میشد.