غدیر؛ جشن بلوغ بشریت و کمال دیانت
واقعه غدیر خم، آیین معرفی راهنمایان راهبلدی بود که در آخرین فرصتهای عمر مبارک حضرت رسول (ص) به وسیله ایشان برگزار شد تا بشر در فقدان وجود نازنین آن عصاره خلقت، امکان تشخیص راه از چاه را پیدا کند
آنچه در غدیر خم و در آخرین حج آخرین پیامبر خدا به تصریح قرآن اتفاق افتاد، «اکمال دین و اتمام نعمت» بود. اکمال دین مُبیّن تاریخیبودن حقیقت دین است. به این معنی که دین، همزاد و همذات و همپای انسان، پس از هبوط او در سیاره رنج، اسلام بوده و قالبهای عرضه آن در فرایند طولانی تکاملیاش با فراپشت نهادن تطورات و تحولات متکاملانه در درازنای تاریخِ زیست انسان در زمین، دگرگونیهایی در خود دیده، اما شکل نهایی آن همین است که آخرین سفیر آسمان، آن را در اختیار انسان و تاریخ پس از خود گذارده است.
در این میان آنچه در تکاملپذیری دین، قابل تأمل مینماید نقصان دین و مخصوصاً ادیان توحیدی پیش از دین خاتم نیست؛ زیرا نقصان به مفهوم توقف روند تکامل و به پایان رسیدن امکان و ظرفیت کمالیابی چیزی است. در حالی که آنچه در تکامل تدریجی دین، کلیدی و کارساز است همخونی و همخوانی آن با شرایط فرهنگی ـ اجتماعی جوامع و توجه به قابلیت برتابندگی و به موازات آن میزان پذیرندگی جوامع انسانی نسبت به احکام و آموزههای آسمانی است.
وحدت در مبانی ادیان و یا به تعبیر فریتیوف شوان ـ حکیم و عارف نامدار آلمانی ـ وحدت درونی ادیان نیز دالّ بر یگانگی آنها در مبدأ و مقصد خود بوده و از ماهیت واحد همه ادیان توحیدی محاکات میکند، اما آنچه مایه کمال و اکمال اسلام در فرایند بسیار طولانی و زمانمند تاریخی خود شده، چیزی جز «اتمام نعمت ولایت» و فراگیری آن از مجرای واگذاری «ولایت تکوینی و تشریعی» از «مقام نبوت» به «مقام امامت» نیست.
از این جهت، اهمیت واقعه غدیر کمتر از اهمیت بعثت نیست. بعثت، برانگیختن پیامبر برای انجام مأموریت آسمانی هدایت انسانهاست، اما غدیر تداوم خط نبوت با انتقال ولایت تکوینی و تشریعی از پیامبر به امام است.
به این ترتیب، امام هرگز پیامبر نیست، اما کاری که او میکند دقیقاً در ترازوی کار پیامبر به سنجه در میآید؛ زیرا آنچه امام انجام میدهد نه تکامل دین تکاملیافته ـ که تحصیل حاصل است ـ، بلکه توسعه تکامل دین از رهگذر واکاوی و استخراج ذخایر نهفته باطنی دین و عرضه و ارزانی کردن آن به عقول و قلوب انسانهایی است که با هیچ دانشی قادر به فهم فقیهانه و کارشناسانه و انسانشناسانه و هستیشناسانه احکام و آموزههای دین نیستند. امامت یعنی «جزئینمایی» دین کلی یا کلیات دینی.
موضوع دیگری که در این خصوص قابل تأمل است، این است که بر پایه نص صریح قرآن کریم، انسان دارای نیرویی است که او را به صورت فطری به سوی کمال، هدایت میکند. نام دیگر این گونه هدایت، هدایت تکوینی است، اما از آنجا که هدایت تکوینی، قادر به تعیین مصداق کمال برای انسان نیست، شرط لازم و زمینهساز برای هدایتپذیری تشریعی او است، نه شرط کافی. در این میان کارویژه اصلی پیامبران، به عنوان سکانداران هدایت تشریعی بشر، نمایاندن مصادیق کمال به او در قالب تبیین احکام و امر و نهیهای تشریعی است.
اما کار پیامبران صرفاً با تدوین و طرحریزی راهکارهای هدایت تشریعی بشر، به پایان نمیرسد؛ چرا که آنان با موانعی بر سر راه انجام ماموریت خود برای هدایت تشریعی بشر مواجه بودند که تعیین نمایندگان و جانشینان ادامهدهنده راه شان را الزامی و اجتنابناپذیر میساخت.
این نمایندگان و جانشینان هدایتگر، تا قبل از دوره انسداد باب وحی، پیامبرانی دیگر بودند که مسئولیت تکمیل کردن و تکامل بخشیدن به مأموریت پیشینیان خود را بر عهده داشتند، اما با فرارسیدن دوره خاتمیت و ایجاد گسست در ارتباط مستقیم بندگان برگزیده خدا با آسمان، مسئولیت و مأموریت هدایت تشریعی و تکاملی انسان، به امامانی واگذار شد که تنها شاخصه متمایزکننده شان از پیامبران، محرومیت از دریافت مستقیم وحی بود.
درنتیجه، برخورداری از نیروی هدایت درونی و تکوینی، ما را از هدایت تشریعی و بیرونی، بینیاز نمیسازد؛ زیرا اولاً هدایت تکوینی، ناتوان از تعیین مصداق کمال است و ثانیاً بر فرض برخورداری از چنین زمینه و ظرفیتی، توانایی نشان دادن راههای رسیدن بدان را در اختیار ندارد.
از سوی دیگر و در بحث امامت اما به این دلیل که پیامبر، فرصتی فراخ و کافی برای بازنمایی همه مصادیق کمال در اختیار نداشت، بایستی کسانی کاردان و راهبلد به نام امام راه او را برای هدایت بشر، ادامه میدادند.
واقعه غدیر خم، آیین معرفی راهنمایان راهبلدی بود که در آخرین فرصتهای عمر مبارک حضرت رسول (ص) به وسیله ایشان برگزار شد تا بشر در فقدان وجود نازنین آن عصاره خلقت، امکان تشخیص راه از چاه را پیدا کند.