قتل الظواهری؛ تجدید حیات داعش
برایند ترور الظواهری، نهتنها نابودی یا دستکم تضعیف تروریزم نیست، بلکه تقویت آن در قالبی دیگر و در قامت جریان خونآشام داعش است
جو بایدن رییس جمهوری امریکا بامداد سهشنبه (۱۱ اسد) در تشریح عملیات ضد تروریزم امریکا علیه القاعده در افغانستان تایید کرد ایمن الظواهری، رهبر این گروه در کابل کشته شده است.
بایدن در آستانه سالگرد خروج فاجعهبار نیروهای امریکایی از افغانستان گفت روز شنبه نیروهای ارتش امریکا رهبر القاعده و جایگزین اسامه بنلادن را به قتل رساندند.
گزارشسیانان حاکی از آن است که پهپاد امریکایی در ساعت ۶:۱۸ دقیقه بامداد یکشنبه ۹ اسد به وقت کابل، دو راکت به خانه محل اقامت رهبر القاعده شلیک کرده است.
طا-لبان هم با تایید حمله روز یکشنبه در کابل توسط هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی، آن را محکوم کردند. ذبیح الله مجاهد سخنگوی حکومت سرپرست طا-لبان در بیانیهای نوشت که حمله روز یکشنبه علیه یک «خانه مسکونی در ناحیه شیرپور کابل انجام شد».
او گفت: «ماهیت این حادثه در ابتدا روشن نبود. سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی امارت اسلامی درباره حادثه تحقیق کردند و دریافتند که حمله توسط هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی انجام شده است».
مجاهد گفت که طا-لبان این حمله را «به هر دلیلی که انجام شده باشد» محکوم میکند و آن را «نقض آشکار اصول بینالمللی و موافقتنامه دوحه» توصیف کرد.
او نوشت: «این اقدامات تکرار تجارب ناکام ۲۰ سال گذشته و برخلاف منافع ایالات متحده امریکا، افغانستان و منطقه است. تکرار چنین اقداماتی به فرصتهای موجود لطمه خواهد زد.»
اما آنتونی بلینکن وزیر خارجه امریکا میگوید که طا-لبان با پناه دادن به رهبر القاعده توافق دوحه را به «طور فاحشی» نقض کرده است.
واقعیت امر آن است که این حمله که منجر به قطع سر فتنه القاعده شد، بیش از آن که معطوف به مبارزه هدفمند و سازمانیافته با تروریزم در افغانستان باشد، برای دولتمردان امریکایی و به ویژه جو بایدن، رییس جمهور این کشور مصرف داخلی انتخاباتی دارد. آنچنان که ترور اسامه بن لادن رهبر پیشین القاعده، راه را برای ورود دوباره باراک اوباما به کاخ سفید هموار کرد، ترور ایمن الظواهری جانشین بن لادن در این جریان تروریستی نیز با هدف هموارسازی بستر اسکان مجدد جو بایدن در اتاق بیضی کاخ سفید صورت گرفته است.
به بیان دیگر، همچنان که تروریزم برساخته امریکا، ابزاری برای توسعه هژمونی و بسط سلطه جهانی این ابرقدرت در ورای مرزهای سیاسی و امنیتی آن است، در معادلات درونکشوری و بازیهای کثیف سیاسی و انتخاباتی نیز ابزار دست سیاستمداران بر سر قدرت این ابرقدرت برای حفظ اقتدارشان است. بر پایه این واقعیت، چیزی به نام اراده مبارزه با تروریزم در دولتمردان مدعی پیشگامی جهانی برای نابودی هراسافکنی وجود ندارد، بلکه آنچه هست بازی سیاسی برای برد در میدان انتخابات است، وگرنه موقعیت تروریستهایی که برای سر آنان جوایز کلان چند میلیون دالری تعیین میشود، از دید مقامات سیاسی و امنیتی امریکا پوشیده و پنهان نیست، اما تنها زمانی برای از میان برداشتن آنان اقدام میکنند که سود سیاسی سرشار عایدشان شود.
بنابراین القاعده، همانند کثیری از سازمانهای تروریستی، ساخته و پرداخته استراتژیستهای سیا و سایر سازمانهای جاسوسی غربی بوده و با هدف دستیابی به اهداف راهبردی آنان ایجاد و ابداع شده و هم هستی و هم نیستی آنان دارای بازدهی استراتژیک برای آنان است و ترور بن لادن یا الظواهری، پس از آن انجام گرفت که بازدهی آن دو در دوره حیات شان به پایان رسیده بود و باید آخرین بهرهبرداری از مرگ شان صورت بگیرد.
موضوع مهم و محوری دیگر این است که با حذف ایمن الظواهری از صحنه زندگی، کار تروریزم در افغانستان پایان نمییابد. حتی اگر بر فرض محال، مرگ الظواهری نقطه پایان فعالیتهای تروریستی القاعده باشد، با خطر داعش چه میکنند؟ داعشی که نیروهایش به گفته مقامات روس، از زمان بازگشت دوباره طا-لبان به قدرت، سه برابر شده و تاکنون بارها همسایگان افغانستان را مورد تعرض موشکی قرار داده است.
به نظر میرسد امریکا با هدف قرار دادن سران جریان تروریستی برونگرای القاعده که در ظاهر و به صورت تفننی، نوک تیز حملاتش را متوجه منافع قدرتهای غربی و از جمله امریکا کرده بود، میدان را برای مانور جریانهای ترویستی درونگرایی مثل داعش که نسبت به قلع و قمع مسلمانان با حربه تکفیر، اهتمام ویژه دارد، بازتر میکند. بر پایه این تحلیل، برایند ترور الظواهری، نهتنها نابودی یا دستکم تضعیف تروریزم نیست، بلکه تقویت آن در قالبی دیگر و در قامت جریان خونآشام داعش است.
نکته مهم دیگری که از ترور ایمن الظواهری به دست میآید ارتباط تنگاتنگ طا-لبان با گروه تروریستی القاعده است. در یک سال گذشته که طا-لبان سکان قدرت را در اختیار دارند، بارها ارتباط خود با القاعده و دیگر شبکههای تروریستی را انکار کردهاند، اما ترور ایمن الظواهری در منطقه مرفهنشین شیرپور، در قلب کابل، نشان میدهد که نهتنها ارتباط حکومت سرپرست طا-لبان با جریانهای تروریستی دیگر قطع نشده، بلکه گروه حاکم از سران و رهبران آنها همانند یک میهمان معزز با بهترین امکانات، پذیرایی میکرده است.
موضوع مهم سوم آن است که قتل ایمن الظواهری رهبر القاعده در کابل، داعیه استقلال حکومت سرپرست طا-لبان را زیر سؤال میبرد. طا-لبان مدعی شکست امریکا و دست یافتن به استقلال هستند، اما وقتی هواپیماهای بیسرنشین امریکایی از مبدأ پاکستان وارد مقصد کابل شده و مهمترین مأموریت خود پس از بازگشت طا-لبان به قدرت را بدون هماهنگی با گروه حاکم در قلب پایتخت، با موفقیت انجام میدهند، معنایش آن است که چیزی به نام استقلال وجود ندارد و با نشخوار کردن متوهمانه این اصطلاح، نمیتوان به آن دست یافت.
در سپتمبر گذشته هم طا-لبان گفت که امریکا «برخلاف معاهدات بینالمللی و تعهدات این کشور در دوحه قطر» حریم هوایی افغانستان را نقض کرده است، اما جالب این که یک هفته پیش از آن جان کربی، سخنگوی وقت وزارت دفاع امریکا گفته بود که نیروهای نظامی این کشور برای حملات هوایی در افغانستان اختیار کامل دارند و نیازی به هماهنگی با طا-لبان ندارند.
بر این اساس، برایند سیاسی قتل رهبر القاعده در شیرپور، در قلب کابل، نفی استقلال مورد ادعای طا-لبان است.
نکته پایانی این که به رغم آن که تظاهر میشود که رهبر القاعده بدون هماهنگی با گروه حاکم به قتل رسیده، اما واقعیت امر آن است که این اقدام با هماهنگی کامل با طا-لبان صورت گرفته و گروه طا-لبان با انجام این عملیات، موافق بوده است؛ زیرا این گروه نمیخواهد تجربه ۲۰۰۱ که در آن همکاری نکردن با امریکا در تحویل اسامه بن لادن، رهبر معدوم القاعده، تاوان سنگینی روی دوش طا-لبان گذاشت و موجب براندازی این گروه از قدرت شد، دوباره تکرار شود. بنابراین منافع راهبردی طا-لبان که همانا باقی ماندن در قدرت است، به مراتب مهمتر از معامله بر سر جان یک همسوی ایدئولوژیک به نام ایمن الظواهری است و تأمین همین منافع، انجام معاملهای را که ممکن است زمینهساز به رسمیت شناخته شدن حکومت طا-لبان شود، میسور و ممکن میسازد.
اما از آنجا که احتمالاً این معامله توسط جناح قندهاری طا-لبان با امریکا صورت گرفته، ممکن است رویارویی درونگروهی طا-لبان را تشدید کند و شبکه حقانی را به انجام اقداماتی جدیتر برای تصاحب بیشتر قدرت، وادار سازد.