آخرین اخباراجتماعاسلایدشوافغانستان

قتل عام یکاولنگ؛ ننگی بر جبین قبیله و فاشیزم

بازماند‌ه‌های این حادثه‌ غم‌انگیز، عمیقاً انتظار تطبیق پروسه عدالت انتقالی را دارند. فقط تحکیم عدالت انتقالی و به محاکمه کشانیدن بانیان و عاملان مستقیم و غیر مستقیم این رخداد می‌تواند اندک مرحمی بر زخم‌های ناسور آنان باشد.


در تاریخ جنگ‌خیز افغانستان، حوادث تلخ و عمیقی اتفاق افتاده است که برخی از آنان چنان فراموش‌ناشدنی و خونین است که نمی‌شود یادآوری نکرد و از کنار آن‌ها به سادگی گذشت. یکی از این تراژدی‌های کم‌نظیر، قتل عام انبوهی از انسان‌های بی‌گناه و غیر نظامی ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان، توسط گروه طالبان است.
این حادثه‌ مرگ‌بار در روز سرد زمستانی (نوزدهم جدی) ۱۳۷۹ توسط گروه طالبان به امر برخی سرکرده‌های آنان در قندهار و تطبیق فرمان، در منطقه (نَیَک) یکاولنگ اتفاق افتاد.
در باره چند و چون این حادثه بسیار گفته و شنیده شده است، اما در این تحلیل به بخش‌هایی که کمتر تمرکز شده است، پرداخته می‌شود. هرچند که این نوشته‌ کوتاه نمی‌تواند عمق درد و المی را – که در قلب تپنده وارثان قتل عام یکاولنگ جریان دارد- التیام بخشد و آن‌را بازنمایی کند، اما در حد توان، فقط کوشیده شده است که هم‌دردی باشد با این جماعت که فریاد درد و محرومیت شان شنیده نشده و یا کم‌تر به آن گوش داده شده است.
یکاولنگ از ولسوالی‌های مهم بامیان ‌و هزاره‌جات است. این ولسوالی از ابعاد گوناگون قابل توجه است. بهترین ساحه توریستی و پارک ملی کشور، در همین مرزو بوم موقعیت دارد و مناطق باستانی و دیدنی زیادی چون چهل‌برج و… در این وادی به چشم می‌خورد. «دریاچه بندامیر» و ناحیه «گزک» که از بهترین عوامل بالقوه توسعه اقتصادی زون مرکز کشور به شمار می‌رود، در این ولسوالی موقعیت دارد.
جمعیت این جغرافیای کوچک به بیشتر از صدهزار نفر می‌رسد و در مقایسه با ولسوالی‌های دور و نزدیکش، یکی از مناطق فرهنگ‌پرور کشور و دارای تحصیل‌کرده‌های قابل توجهی است.
از زمان‌های دور، یکاولنگ مهد توجه سیاست‌مداران این کشور بوده است. احزاب زیادی در این وادی فعالیت داشته‌اند و اکنون هم شاهد فعالیت‌های جدی سازمان‌های سیاسی و اجتماعی در آن هستیم. اکثر سیاست‌مداران شیعی، برای رسیدن به قدرت‌های سیاسی از یکاولنگ به‌عنوان سکوی پرش و مرکز فعالیت استفاده می‌کنند و کرده‌اند.
با این وجود، در سال ۱۳۷۹ در پی تحولات سیاسی و نظامی که در کشور رخ داد، یکاولنگی‌ها شاهد تلخ‌ترین و مرگ‌بارترین حادثه‌ در زندگی اجتماعی و خانواد‌گی شان بودند. این حادثه با قتل عام دسته‌جمعی آغاز شد و با شعله‌ورکردن و آتش زدن خانه‌ها و دکان‌ها و اموال مردم و مهاجرت‌ها و آوارگی‌های ساکنان محل پایان یافت.
طالبان که در آن زمان دارای قدرت نظامی قوی بودند، پس از تصرف بامیان و از بین بردن «صلصال» و «شهمامه» (دو بودای) این ولایت، وارد ولسوالی یکاولنگ شدند. سربازانی که در آن زمان در مقابل طالبان در بامیان، شهیدان و قرغنه‌تو می‌جنگیدند، به دلیل ناتوانی، نداشتن جنگ‎افزار و سردی بیش از حد، فرار را بر قرار از یکاولنگ ترجیح دادند و زمینه‌ ورود طالبان را به این مرز و بوم فراهم کردند.
نظریه‌پردازان طی مطالعات شان، اظهار نظرهای گوناگونی نسبت به طالبان داشته‌اند. محمد جعفر جوادی ارجمند یکی از نویسندگان، در مورد این گروه چنین نظری دارد:
« کالبدشکافی طالبان بیانگر این است که ستون فقرات نیروهای این گروه را سه گروه تشکیل می‌دهند. گروه نخست، همان سلفی‌ها هستند که در مواقعی به آنان وهابی نیز می‌گویند، اما خودشان ترجیح می‌دهند سلفی نامیده شوند. سلفی‌ها حضور و فعالیت خود را مدیون حمایت بی دریغ پادشاهی سعودی، به‌ویژه در زمان جنگ سرد هستند… گروه دوم مولوی‌های تندرو هستند. مولوی‌های تندرو کسانی هستند که با خط‌‌‌‌دهی تشکیلاتی و ایدئولوژیک موسسه طالبان به این گروه پیوند خورده‌اند.» (ارجمند، ۱: ۳)
طالبان در آن زمان، خشن‌تر و جدی‌تر از هر زمان دیگر بودند. آنان دستور قتل عام خرد و بزرگ را دریافت کرده بودند و زمینه برای مانور آن‌ها، در میان یک مُشت افراد ملکی چون معلم، دانش‌آموز، کارگر، دهقان و… به خوبی فراهم بود و گزینه‌ فرار برای ساکنان محل به دلیل برف‌کوچ‌ها، سرمای شدید و نبود راه‌های درست مواصلاتی به‌هیچ‌وجه وجود نداشت…
طالبان با قساوت تمام، شمار زیادی مردم بی‌چاره‌ این ولسوالی‌ را قتل عام کردند. این گروه، برخی ساکنان محل را از دهکده‌هایی چون بیدمشکین، گردبید، کته‌خانه، آخوندان، کُشکک، گنبدی، سرآسیاب، چشمه‌شیرین و دره‌علی جمع‌آوری کردند و پس از شناسایی و تفکیک جوان‌ترها از میان کهن‌سالان، آنان را به شکل مسلسل و دسته‌جمعی تیرباران کردند.
در تحقیقاتی که از سوی نهادهای حقوق بشری صورت گرفته، آمده است که طالبان افراد را جمع‌آوری کرده، دست‌های شان را با دستارها و یا دستمال‌هایی – که به دلیل سرما به دور گردن پیچانده می‌شود- بستند و سپس با فیر گلوله، افراد را به خاک و خون کشیدند.
این بخشی از کشتار جمعی است که در ناحیه آکسفام و سرآسیاب این ولسوالی انجام شده است.

پاره‌ دیگر این قتل عام، به کشتن افراد در جاده‌ها و پیاده‌روها، در مسیر قریه‌های دره‌علی، بندامیر، قرغان و زارین بر می‌گردد.
گزارشگران پروژه عدالت انتقالی چنین می‌نویسند:« قتل عام غیر نظامیان در یکاولنگ در روز یکشنبه‌ ۷ جنوری ۲۰۰۱ آغاز شد… نیروهای طالبان تا ۲۲ جنوری در محل باقی ماندند و قتل عام های زیادی را در محل انجام دادند… در آن زمان ملا شهزاده قوماندان (فرمانده) نیروهای ضربتی و مسئول عملیات نظامی طالبان در یکاولنگ از ۶ جنوری الی ۱۱ جنوری بود… قرارگاه‌های موقت در جوار هم قرار داشتند، زیرا گروپ های تلاشی اسیران را گرفته، قبل از تیرباران کردن، در مقر فرماندهی شان می‌آوردند. اکثر اسیران مردم غیر نظامی بوند.» (پروژه عدالت انتقالی افغانستان، ۲: ۱۱۸)
در جای دیگر این کتاب آمده است:« قوماندان محلی به‌نام منگل در قتل عام‌ها شرکت داشت. او اسیرها را به طور دسته‌جمعی و انفرادی سر پرستی می‌کرد که باعث ازدیاد قربانیان در نیک… گردیده بود، تلاشی خانه به خانه را منگل سرپرستی می‌کرد… در جریان تلاشی طالبان در دره علی حداقل ۱۱ نفر را به قتل رسانیدند و سه واقعه منفردانه نیز صورت گرفته بود.» (پروژه عدالت انتقالی افغانستان، ۳: ۱۱۸)
همچنین در این تحقیق آمده است که طالبان مردم را به روش‌های زیر به قتل رسانیدند:
تعدادی به صورت دسته‌جمعی توسط گروپ قاتلان از محل گرفتاری به قتل‌گاه منتقل و تیرباران شدند.
شماری در کنار راه‌ها توقف داده شدند و در همان محل با گلوله کشته شدند.
بعضی در جریان تلاشی (بازرسی)، در خانه‌های شان گرفتار شدند و عجالتاً به قتل رسیدند. (پروژه عدالت انتقالی افغانستان، ۴: ۱۱۸)
مطالعات و تحقیقات بعضی نهادهای عدالت‌خواه نشان می‌دهد که طی این قتل عام بزرگ، حداقل ۳۸۰ نفر از مرکز ولسوالی یکاولنگ که شامل نیک، دره‌علی و حومه بازار این جغرافیا است، به گونه‌ بیرحمانه‌ای سلاخی شدند. اما عمق این تراژدی فقط به کشتار مردم این سرزمین برنمی‌گردد، بلکه به شیوه ظالمانه قتل عام و گذاشتن بدن‌های پاره پاره شهدا در میان برف در مدت چندشبانه روز و آتش زدن خانه‌ها، دکان‌ها و اموال مردم نیز مرتبط است.
نگارنده بارها از شاهدان عینی در جریان مصاحبه‌ها و تحقیقات شنیده‌ است که پس از مدتی، زنان این ولسوالی همراه با معدودی از علمای دین اجساد یخ‌بسته‌ این قربانیان را در قبرستان‌های دسته‌جمعی یکاولنگ دفن کردند.
قبرستان‌های دسته‌جمعی یکاولنگ، همین‌اکنون نمادی از وحشت و بربریت آن‌روز و مشتی محکم بر دهان کسانی است که تفکر از بین بردن یک نسل را بر سر می‌پروراندند.
این حادثه، زخم ناسور و جانگداز بر پیکر یک قوم بزرگ در افغانستان بود. مردمی که در طول تاریخ، قربانی‌های بزرگی در راه آزادی داده‌ و با استبداد سر ستیز داشته‌اند. در این قتل عام تاریخی، به تعداد ۳۸۰ نفر فقط از نسل سادات قربانی شدند. این مردم قربانی تبعیض و نسل‌کشی سیستماتیک شدند.
با این همه خاطرات تلخ این «هولوکاست» هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد. این حادثه همراه با نام افراد زیادی گره خورده است، افرادی چون سیدحلیم شهیدپور که به شکل غریبی در مسیر دره‌علی- نیک توسط طالبان تیرباران شد. سیدحلیم، پدرش سیدجواد الطافی را در جریان حملات ارتش سرخ در افغانستان از دست داده بود.
در این رویداد المناک، افراد غیرنظامی و بی‌گناهی چون سیدعزیزالله اخلاقی شهید شدند. اخلاقی تنها پسر پیرمردی ۸۰ ساله از دره علی یکاولنگ بود. او در جریان تلاشی‌های خانه‌ به ‌خانه به دست دشمن افتاد و به شکل رقت‌آوری جان‌اش را از دست داد. (سیدیعقوب زوار: ۵)
با این همه، نماد این قتل عام شهادت دو پسر جوان احمدارباب از قریه کته‌خانه این ولسوالی است که در پیش چشمان پدر، هردو تیرباران شدند.
اما این حادثه به دلیل دخالت بعضی عناصر داخلی، آن‌طور که انتظار می‌رفت، رسانه‌ای نشد. نهادهای حقوق بشری در این زمینه کمتر پژوهش کرده‌اند. حکومت‌های پیشین و وحدت ملی کم‌ترین توجه را به خانواده‌های شهدای این حادثه نکرده‌اند. آن‌ها دردهای فرزندان قربانیان این رویداد خونین را نشنیده‌اند. این بزرگ‌ترین درد مردم این سرزمین است.
با این وجود، بازماند‌ه‌های این حادثه‌ غم‌انگیز، عمیقاً انتظار تطبیق پروسه عدالت انتقالی را دارند. فقط تحکیم عدالت انتقالی و به محاکمه کشانیدن بانیان و عاملان مستقیم و غیر مستقیم این رخداد می‌تواند اندک مرحمی بر زخم‌های ناسور آنان باشد.
همان‌طور که «فرایند عدالت انتقالی شامل حقیقت‌یابی و مستندسازی، رسیدگی به قربانیان، اذعان به درد و رنج قربانیان و ثبت آن در تاریخ و قضاوت جمعی مردم، تدابیر و اقدامات عدلی و قضایی و اصلاحات ساختاری» می‌شود، مردم این ولسوالی نیز، صادقانه و مصرانه خواهان تطبیق این فرایند در مورد قتل عام بزرگ یکاولنگ هستند. (سرآمد، ۶: ۴۲)

اید یادآور شوم که فریاد برای تطبیق این پروسه، فقط صدای مردم دربه‌در یکاولنگ نیست، بلکه برخی نهادهای مدنی و افرادی که درد مردمی دارند، بارها مسئله رسیدگی به پروند‌ه‌های خشونت بشر را مطرح کرده‌اند.
به عنوان سخن آخر باید گفت: اگر حکومت‌ وحدت ملی و نهادهای مرتبط با موضوع، به دردها و رنج‌های قربانیان حادثه یکاولنگ و… رسیدگی نکنند، در جمله مدافعان غیر مستقیم ناقضان حقوق بشر به حساب خواهند آمد.
سیدعبدالبصیر مصباح؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات- خبرگزاری دید- تهران

منابع:
۱- ارجمند، محمد جواد جعفری. (۱۳۸۸) مطالعات اوراسیای مرکزی، سال دوم، شماره سوم: تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
۲- پروژه عدالت انتقالی افغانستان، (۲۰۰۵) جنایت جنگی و جنایت ضد بشری از ۱۹۷۸- ۲۰۰۱
۳- همان اثر صفحه ۱۱۸
۴- همان اثر ۱۱۸
۵- گفتگو با سیدشاه‌یعقوب زوار، ساکن دره علی یکاولنگ و یکی از وارثان این قتل عام
۶- سرآمد، محمدحسین و مجموعی از نویسندگان. (۱۳۹۰)، دست‌نامه آموزشی عدالت انتقالی. کابل، انتشارات مولانا.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا