آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیل

نسل مسخ‌شده؛ مردان کوچک و مواضع منفعل

تاریخ افغانستان از باستان تا امروز هر نامی که داشت. آریانا، خراسان و افغانستان. از آن زمانی که بلخ‌اش مادر شهرها بود تا امروز که کابل‌اش لانه ترور، فساد و جهالت است. فاجعه‎ای بزرگتر و درازمدت‎تر ازسُم اسب چنگیز، لژیون‎های اسکندر و سایر جهان‌گشایان تا ارتش سبز عرب، سیاه انگلیس، سرخ شوروی، طالب، داعش و افراطیون همنوع و هم‎کیش‏شان، فاجعه‎ای است که امروز این کشور به آن مبتلا شده، فاجعه‎ایست بمراتب ویرانگرتر از فجایع گذشته. این فاجعه انسانی است، نه کشتن و قتل‎عام‌های زیادی که مردم این سرزمین چه توسط تجاوزگران بیگانه چه توسط شاهان و حاکمان داخلی، قربانی آن بوده اند. بلکه فاجعه انسانی-فرهنگی و اجتماعی است. جنگ و خشونت و اراده یک قدرت خارجی (امریکا) آنچه را به بار آورد که استعمار در قرون گذشته، بخصوص در افریقا به بار آورده بود و «فرانس فانون» چهره ماندگار روشنفکرافریقا، آن‌را «روشنفکر مسخ شده» می‌نامید.
روشنفکر مسخ‎شده را ما امروز در افغانستان می‎بینیم. نسلی که محصول جنگ و خشونت و تسلط خارجی است؛ نسلی است بدون آرمان، بدون ایده‎آل، حتا بدون هدف. مسلماً تمام تحصیل‎کرده‌های افغانستان را نمی‎توان دربست در این زُمره دانست، ولی یک بخش قابل توجهی از نسل امروز را «روشنفکر مسخ شده» می‎سازد. آن‎ها نه تنها برای امرار معیشت بلکه برای جاه و مقام آگاهانه یا غیر آگاهانه، علنی و با افتخار، مانند بلی‎گویان اطراف اشرف غنی با شرم و با سر پایین، خود را در خدمت قدرت می‎گذارند. این نسل «فست فود» فقط مصرفی است، خلاقیت ندارد. ارزش‎های بلند انسانی، مانند: مبارزه، مقاومت، از خود‌گذری، سختی کشیدن و همبستگی برای آن‎ها معنی ندارد. همبستگی از دایره کوچک قوم و قبیله دور نمی‎رود. آن‌ها به کسانی می‌مانند که عقیده دارند، هرکس برف جلوخانه‎اش را پاک کند. اما همسایه مریض یا پیر و معلول چه؟ « به بلای من !». در جامعه‎ای که تمام شریان‌های زندگی‌اش در شهر و در روستا روی پایه همبستگی و همدردی استوار بود، سقوط فرهنگی عجیب و چیره‌شدن فرهنگ امریکایی «اندیویدالیزم»(فردباوری- فردیت) است. این یک فاجعه بزرگ است. ملت برای آن‌ها معنی ندارد چه رسد به بین‎الملل. این‌ها شبیه قورباغه‌هایی هستند که در چاه زندگی میکنند، نه در جوی و مرداب. آن‌ها آسمان را به بزرگی دهنه چاه می‎پندارند.
روزی جنگ پایان خواهد یافت. اینها اگر کمی با جهان و منطقه آشنا باشند خواهند دانست که حضور دوامدار امریکا در افغانستان ممکن نیست. این حضور جنگ و بدبختی را برای افغانستان و برای خود امریکا گرانتر خواهد نمود. ولی این نسل مسخ‌شده عاری از ارزش‌ها و به «نرخ روز» زندگی کردن، عادت کرده و توان ساختن یک افغانستان آباد و مستقل و آزاد را نخواهد داشت. این یک فاجعه است، بزرگتر و دراز مدت‌تر از جنگ و وابستگی به قدرت خارجی.
از دیروز به این‌طرف در مورد معضله بیت‌المقدس، فیسبوک پر است از پُست‌ها و کمنت‌هایی که میگویند:« ما را به نزاع اسراییل و فلسطین چه غرض، بلا ده پشت هر دویش!» یک لحظه به مسخ شده‌گی این نسل توجه کنید. این حرف را تحصیل‎کرده‌ها می‌گویند و در میان آن‌ها کسانی‌اند که ادعای «روشنفکر بودن» را دارند. نسلی که به همین زودی فراموش کرده که در آغاز «جهاد» قبل از آن‎که امریکا و دیگران تصمیم بگیرند تا از مجاهدین در برابر شوروی برای انتقام شکست مفتضحانه «جنگ ویتنام» حمایت کنند، این سازمان‎های مدنی و حتی افراد در اروپا بودند (در فرانسه معلمان سابق لیسه استقلال) که برای کمک به مقاومت مردم افغانستان بسیج شدند. این کودن‎ها نمی‎دانند که همین‎حال بدون کمک خارجی، نان و آب هم ندارند. برخی از این نسل مسخ‎شده از حقوق خلق فلسطین حمایت نمی‎کنند چون با اسلام ضدیت دارند. این‎ها اکثراً از اسلام دست می‎کشند تا عیسوی شوند. ضدیت آن‎ها با دین نیست، تحلیل علمی ندارند. فقط لج‎بازند. این‎ها که تقریباً همه «دانشگاهی»‎اند نمی‎دانند که از میان ۳ رهبر تاریخی جنبش مقاومت فلسطین، «یاسرعرفات، جورج حبش و حواتیمه»؛ ۲نفر آخری عیسوی بودند. این‎ها نمی‎دانند که دوست عزیز و فقید من، نماینده جنبش فلسطین در اروپا «ایلان حلوی» یهودی بود. این‎ها نمی‎دانند که معضله فلسطین میان اعراب، اسلام و یهودی و اسراییل نیست. مسئله روی عدالت و حق مشروع یک ملت و احترام به قوانین بین‎المللی در برابر زور وستم است.
نه، این نسل بدون آرمان و ایده‎آل، ناآگاه از افغانستان و جهان و بیگانه با ارزش‎های عالی انسانی، این مسخ شده‎ها فاجعه بزرگتر برای آینده افغانستان‎اند.
باید پا روی زمین داشت، از واقعیت‎ها حرکت کرد ولی بدون آرمان و هدف یک گام نمی‎توان برداشت.
تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
========
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد، ملولم و انسانم آرزوست

گفتیم یافت مینشود جُستهایم ما
گفت آنکه یافت مینشود، آنم آرزوست
========
از صفحه فیسبوک داكتر كريم پاكزاد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا