آیا به راستی، علت اصلی امتناع طالبان از شرکت در نشست استانبول، حضور نیروهای خارجی و بدعهدی امریکا نسبت به توافق صلح دوحه و بیرون نبردن نظامیان خود تا اول ماه می است؟
نشست استانبول برای صلح افغانستان که قرار بود در ۲۴ اپریل/۴ ثور برگزار شود، به دلیل شرکت نکردن طالبان در آن، تا بعد از عید فطر به تعویق افتاد.
این دومین بار است که این نشست، به تعویق میافتد. در ابتدا قرار بود نشست استانبول، در ۱۴ اپریل/۲۵ حمل برگزار شود، اما به علت آماده نبودن طالبان به ۲۴ اپریل موکول شد.
این بار اما طالبان گفتهاند تا زمانی که تمام نیروهای خارجی از افغانستان خارج نشوند، در هیچ نشستی که در آن در مورد افغانستان تصمیم گرفته شود، شرکت نمیکنند.
اما آیا به راستی، علت اصلی امتناع طالبان از شرکت در نشست استانبول، حضور نیروهای خارجی و بدعهدی امریکا نسبت به توافق صلح دوحه و بیرون نبردن نظامیان خود تا اول ماه می است؟
کارنامه طالبان در مورد تعامل با به قول خودشان «کفار» نشان میدهد که حضور و غیاب «کافران» در افغانستان آنقدر توفیر ندارد که این گروه را از شرکت در مهمترین نشست صلح بازدارد. در بیش از یک سال گذشته که طالبان مدعی جهاد علیه کفار، با کافران در صلح به سر میبرند، این مردم مسلمان افغانستان بودند که قربانی حملات تروریستی این گروه شدند. چنین رویکردی به وضوح نشاندهنده این حقیقت است که طالبان استعداد فوقالعادهای برای کنار آمدن با کفار دارند، اما نسبت به جان و مال همکیشان خود، کمترین انعطافی ندارند. بر اساس این حقیقت انکارناپذیر، آنچه مسبب امتناع این گروه از شرکت در اجلاس استانبول شده است، چیزی غیر از ادامه حضور نیروهای خارجی در کشور است.
به بیان دیگر طالبان به نیکی دریافتهاند که نشست استانبول، با توجه به شرایط داخلی و منطقهای، آن چیزی نیست که مطالبات تمامیتطلبانه این گروه را برآورده کند؛ زیرا این نشست با همه هیاهویی که برای برگزاری آن برپا شده است، با دو مشکل ساختاری اعتبارزدا مواجه است: یکی بیتوجهی دولت جمهوری اسلامی افغانستان نسبت به آن و دیگری کمرنگ بودن نقش کشورهای همسایه و منطقه در این نشست.
برخلاف پروپاگاندای گستردهای که در مورد نشست استانبول پخش شد و آن را به مثابه پایان عمر نظام مستقر افغانستان نمایاندند، دولتمردان افغانستان با غرور و بیاعتنایی سرگرم اجرای طرحها و برنامههای زیربنایی خود شدند و به سیاهنماییها و بزرگنماییهای منفیبافانه سربازان جنگ نرم دشمن نسبت به نشست استانبول وقعی ننهادند و اوضاع را به گونهای رصد کردند که سطح شرکت دولت در این نشست، فراتر از مهرههای طالبان نباشد.
کشورهای همسایه و منطقه نیز متأثر از یکجانبهگرایی امریکا در روند صلح افغانستان که متضمن کمرنگی نقش آنان در نشست مهم استانبول است، از این نشست استقبال نکردند تا نشان دهند که در غیبت آنان، اتفاق خاصی برای افغانستان نمیافتد.
به همین جهت است که طالبان با درک عدم استقبال قدرتهای منطقهای از نشست استانبول از یک سو و بیاعتنایی دولت افغانستان نسبت به آن از سوی دیگر، بیاعتباری این نشست را به نیکی دریافتند و با استناد به ادامه حضور نیروهای خارجی برخلاف توافق دوحه، به امتناع خود از شرکت در این نشست پوشش انحرافی دادند.
همزمان با انکار طالبان از شرکت در نشست صلح استانبول، تلاشها برای کشاندن این گروه به میز مذاکره در این نشست صلح، وارد مرحله حساسی شده است؛ به گونهای که تاکنون چندین جلسه میان نمایندگان ویژه ایالات متحده امریکا، قطر، ترکیه و سازمان ملل متحد با رهبران سیاسی طالبان در دوحه برگزار شده است تا برای شرکت این گروه در نشست استانبول آن هم در شرایطی که نیروهای خارجی در افغانستان حضور دارند، یک بینی خمیری درست کنند.
تلاشها برای ترغیب طالبان به شرکت در نشست استانبول، در حالی تشدید شده که شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان، چند سفر منطقهای را در آستانه اجلاس استانبول آغاز کرده است.
او پس از ابوظبی و تهران، به دوحه و انقره هم سفر خواهد کرد تا هماهنگیهای لازم با کشورهای منطقه در خصوص مذاکرات صلح را انجام دهد.
تلاشهای پاکستان برای برگزاری نشست استانبول و وادار کردن طالبان به شرکت در آن، کاملًا قابل درک است؛ زیرا منافع این کشور به اندازهای با منافع طالبان گره خورده است که شکست طالبان، شکست پاکستان و پیروزی طالبان، پیروزی پاکستان خوانده میشود.
بیست سال جنگافروزی و خشونتافزایی مسلحانه بیحاصل برای قدرتیابی طالبان، پاکستان را به این نتیجه رسانده که تنها راه رسیدن اسلامآباد به اهداف خود در افغانستان، آن است که طالبان با پشت سر گذاشتن یک فرایند سیاسی به قدرت برسند. بنابراین بسیار طبیعی است که پاکستان بیش از دیگران برای برگزاری نشست استانبول، تب و تاب داشته باشد.
دلیل عمده این روایت آن است که حتی اگر بر فرض محال، اتفاقات دهه هفتاد خورشیدی، بار دیگر تکرار شوند و طالبان از طریق زور به قدرت برسند، قادر به کسب مشروعیت بینالمللی و جلب رضایت داخلی مردم نخواهند شد.
به همین دلیل است که پاکستان درصدد دست یافتن طالبان به قدرت از طریق مکانیزم گفتوگو در کنار اعمال خشونت و فشار حداکثری بر دولت افغانستان است.
از سوی دیگر اسلامآباد افزون بر تلاش منطقهای، برای یارگیری از کنشگران داخلی افغانستان نیز سرمایهگذاری کرده است. دعوت از سران برخی اقوام غیر پشتون برای سفر به پاکستان، بخشی از رویکرد تازه اسلامآباد در جهت یارگیری از چهرهها و جریانهای سیاسی پرنفوذ افغانستان به نفع طالبان است.
افزون بر همه این موارد، امضای توافق صلح با امریکا از یک سو و تلاشهای گسترده جاری برای اقناع این گروه جهت شرکت در نشست استانبول از سوی دیگر، سران این گروه را دچار توهم خودبزرگبینی کرده و آنان فکر میکنند در بازیهای پراگماتیک سیاسی نیز میتوان «ناز کودکانه» کرد؛ چون بزرگانی هستند که نازکشی میکنند! اما واقعیت چیز دیگری است. واقعیت این است که طالبان در حال فرصتسوزی برای خود هستند. بسیار به نفع این گروه بود که در همان آغاز و پس از امضای توافق صلح با امریکای دونالد ترامپ، با دولت افغانستان نیز کنار میآمد و راهها و روزنههای ورود به دالان قدرت را به روی خود نمیبست. اکنون هرچه زمان میگذرد و طالبان تعلل میکنند، این راهها و روزنهها تنگتر و بستهتر میشوند.
خودداری طالبان از شرکت در نشست استانبول، آنهم با بهانهتراشیهای واهی و کودکانه، بیش از پیش به انزوا و انفعال این گروه در بازیها بزرگ و سرنوشتساز منجر میشود.