نقشه جنگ؛ از توپ ۴۰ میلیمتری تا فوتبال
در صورتی که از ورزش به عنوان یک اهرم تخلیه فشار روانی و منطقهای جغرافیایی استفاده و سرمایه گذاری میشد، بیشک امروز وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور تغییرات عمدهای داشت.
مهاجمین بیرحم ایرانی به یمن بیدفاع رحم نمیکنند، یمنیها به خشونت متوسل میشوند و مدام اخطار میگیرند. مهاجمین ایرانی به عراق هم رحم نمیکنند اما کار به جایی نمیبرند. عراقیها هم به یمنیها رحم نمیکنند و یمن بیدروازه را درهم میکوبند. از آنسو، فلسطین پریشانحال نمیتواند تاوان کینه قدیمیاش را از اردن بگیرد، حتا در مصاف با سوریه بحران زده هم هر دو بینتیجه میمانند. اما اردنیها، تلافی ثباتشان را سر سوریه بیدفاع میآورند. عربستان باز هم به لبنان حمله میکند و تهدیدهای لبنانیها را جدی نمیگیرد. کوریای شمالی تنها و سرکش، در مصاف با خاورمیانه سرمایهدار عاجز است و نشان میدهد که هنوز جهان نفتخیز بر جهان سرکش بمب اتوم پیروز است. اما عربستانیها هدف بعدیشان را بسیار دوست دارند. قطر که همیشه تکیه بر اروپاییها دارد و فکر میکند با نقشهای مدرن پیروز میدان خاورمیانه است. به آنسوتر این قاره اگر برویم، کوریای جنوبی توانست چین یکونیم میلیاردی را شکست بدهد و ثابت کند که کمیت هیچگاه حریف کیفیت نخواهد شد. چرا که آنها ارتشی از لژیونرهای قدرتمند دارند. اماراتیها هم به هندوستانیها گفتند: درست است که شما در دبی و شارجه از خود ما بیشتر هستید، اما نتیجه اینجاست که هنوز رییس این میدان ما هستیم!
اینجا خاورمیانه است. صدای ما را از مرکز و منشا خبرهای هولناک و بحرانی در تلویزیونهای جهانی میشنوید. میدان رقابت به شدت نفسگیر است. میزان استرس هم بسیار زیاد. جنگ به شدت و به صورت روزانه ادامه دارد، اما میزان تلفات انسانی این جنگ صفر کشته و صفر مجروح است. خبری از خانههای ویران و کشتههای بسیار و سر بریدن و گروگانگیری و تهدید به موشکباران نیست.
اینجا میدان فوتبال است و جنگ نه با توپ جنگی و تانک و اسلحه، که با توپ فوتبال است. اینجا ایران دیگر پشتیبان گروههای یمنی نیست و هیچ رحمی نخواهد کرد، خط ونشانهای اتومی کوریای شمالی کارساز نیست، تولید انبوه و قبضه اقتصادی چینیها به کار نمیآید، سوریه در میدان تنهاست و انتفاضه فلسطینیها به کار نمیآید. اینجا فوتبال است و پهلوان این میدان باید بلد باشد بدون خونریزی و وحشت پیروز میدان باشد. اگر هستید، «دا گز دا میدان»
خاصیت ورزش از دیرباز چنین بوده. پس از جنگ جهانی دوم و پس از جنگ خونین ویتنام، بلوک غرب و شرق هزینههای بسیار هنگفتی را در کنار سایر هزینههای میلیاردی اقتصادی و نظامی و استخباراتی به ورزش اختصاص دادند و میادینی مثل المپیک و درو کردن مدالهای طلا، تبدیل به بخشی از کانون تخلیه استرس مردم شد. حتا نبردهای فوتبالی میان آلمانشرقی و غربی نقش بسزایی در بالابردن و بازگشت روحیه همدلی مردم این دو دیار، برای فراموشی نفرتهای سیاسی ساخته شده آن روزگار داشت. موردی که در روزگار حاضر، در کشورهای بسیاری، باعث ایجاد مکانی امن برای تخلیه چشم و همچشمیهای نفرت ساز گذشته بوده است. انگلیسیها و فوتبال حیثیتی تیمهای رقیب، امروزه تجارت و سرگرمی مثبتی شده است. یکی از موارد حیثیتی برکناری مورینیو پس از باخت سنگین به رقیب سنتی منچستر یونایتد یعنی لیورپول بود.
رقابت ورزش به عنوان مرکز تخلیه رقابتهای منطقهای، یکی از مواردی است که در افغانستان به آن پرداختی به صورت جدی نشده است.
در صورتی که از ورزش به عنوان یک اهرم تخلیه فشار روانی و منطقهای جغرافیایی استفاده و سرمایه گذاری میشد، بیشک امروز وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور تغییرات عمدهای داشت.
در صورت اینکه ما پهلوانها و قهرمانهای غیرنظامی در سایر موارد میداشتیم، رقابتهای ما از رقابتهای بازیهای سیاسی و خشن، میتوانست بیشتر به خط و نشان در میدان فوتبال و یا پهلوانی تغییر پیدا کند و شخصیت محبوب هر زون و منطقه و ولایت از افراد با سابقه نظامی و جنگی به شخصیتهای محبوب و تندرست و غیرنظامی تبدیل میشدند. اگر نگاهی به تاریخ کشورهای چند ملیتی در جهان بیندازیم، تقریباً در تمامی آنها، موارد مشابه جنگها و رقابتهای فعلی ما و حتا خونبار تر از خودمان پیدا خواهیم کرد.
در کنار سایر موارد برای بهبود وضعیت زندگی در افغانستان، ورزش یکی از موارد مهمی بود که متاسفانه در بازیهای سیاسی-اقتصادی جدی گرفته نشد.
امیدوارم روزی گزارشهای رقابتی را از تریبونهای خبری و گزارشهای سیاسی و اجتماعی در گزارشهای ورزشی بشنویم. روزی که دیگر قهرمانمان دستش به خون کس دیگری آغشته نباشد. روزی که برای همدیگر خط و نشان بکشیم و بگوییم: اگر قهرمانان شهر ما به میدان بیایند به هیچ حریفی رحم نمیکنند. روزی که بگوییم: نبرد میان مرکزیها و جنوبیها به شدت ادامه دارد، شلیک توپ به سمت دروازه!!! گلگلگلگل!!!!!