نگرانی جامعه هزاره از تهدیدات داعش و بازگشت طالبان
« من صنف هفتم بودم که طالبان کابل را گرفت. آرزوهای زیادی داشتم، میخواستم یک معلم یا حتی یک داکتر شوم، اما یک روز آنها آمدند به کابل و تمام مکاتب را بستند. من چند ماه بعد نامزد شدم و این پایان آرزوهایم بود.»
هنگام غروب آفتاب، ما از جادههای دشت برچی غرب کابل با عجله میرفتیم. میزبان ما باقر سنگری چندین بار تماس گرفت تا مسیر خانهاش را در جامعه بزرگ هزاره برای مان بگوید.
چند دقیقه بعد از افطار رسیدیم و از سوی باقر استقبال شدیم و سپس دعوت به صرف طعام شدیم. مومنه سنگری همسر باقر، چهار دخترش و دو پسرش منتظر بودند، با وجود این که از زمان طلوع آفتاب تا حال چیزی نخورده بودند.
در حالی که مومنه و دو تا از دخترهایش شروع به صرف بولانی خانگی کردند، باقر گفت:« اصطلاحی است بدین معنی که برای افطار هر قدر افراد بیشتری سر دسترخوان باشد، همان قدر غذا مزه میدهد.»
باقر از ولایت میدان وردک، در کابل راننده است و فامیل او با ۱۴ هزار درآمد وی در ماه، روزگار خود را پیش میبرد.
همان طور که آنها شروع به صرف طعام کردند، گپ سر تحصیل دختران آمد. آنها مجبور بودند صنف انگلیسی خود را ترک کنند، چون توانایی پرداخت هزینه آن را نداشتند و همچنان به دلیل وخیم شدن وضعیت امنیتی کشور.
باقر گفت:« وضعیت در هر رمضان نسبت به گذشته دشوارتر میشود. هر بار تنشها افزایش مییابد.»
مومنه گفت:« ما کوشش میکنیم در باره چیزهای منفی با کودکان سخن نگوییم. اما بین خودمان، اغلب در باره این که چطور اتفاقات ناگوار رخ داده بحث میکنیم. این مکالمات با دعا برای آینده بهتر پایان مییابد؛ چون جز این چارهای نداریم.»
برای فامیل سنگری، جنگ ۱۸ ساله افغانستان چالشهای فراوانی برای مذهب به حاشیه رانده شده داشته است. جامعه هزاره از لحاظ تاریخی به خاطر شیعه بودن همواره آزار و اذیت شده است.
با وجود این که شرایط با اشغال کشور به رهبری امریکا در سال ۲۰۰۱ و سقوط رژیم طالبان بهبود یافت، تهدید جدیدی از سوی هراسافکنان داعش رو به رشد است. این گروه افراطی در حال قدرت گرفتن است و اقلیت شیعه را چندین بار طی سالهای اخیر هدف قرار داده است. این گروه حملاتی را بالای عبادتگاههای شیعه، همایشهای مدنی و سیاسی و حتی مکاتب انجام داده است.
آمار سازمان ملل متحد نشان میدهد که در سال گذشته، ۷۴۷ مورد تلفات افراد ملکی پس از ۱۹ مورد حادثه علیه شیعیان گزارش شده که نسبت به سال گذشته، ۳۴ درصد افزایش یافته است.
چندین حمله در همسایگی خانه سنگری به وقوع پیوسته و نزدیکان وی را به کام مرگ کشانده است. در ماه مارچ، برادرزاده باقر در همایش به مناسبت گرامیداشت از مزاری کمک میکرد. او در حال تلاشی یک انتحاری بود که خودش(انتحاری) را انفجار داد. برادرزاده باقر یکی از ۱۱ نفری بود که در آن حادثه کشته شد.
مومنه که همه عمرش را در دشت برچی گذرانده، گفت:« من خیلی احساس ناامنی میکنیم. به نظر میرسد که ما در میان جنگ هستیم.»
او میگوید:« وقتی بچههای ما در مکتب یا صنفهای خصوصی هستند، من نگرانم ازین که آیا آنها به سلامت باز میگردند. همواره مکاتب دخترانه از سوی داعش تهدید میشود. یکی از همین مراکز علمی قبلاً هدف قرار گرفت.»
در اگست سال ۲۰۱۸ میلادی، یک مکتب خصوصی در این منطقه هدف عامل انتحاری قرار گرفت و تقریباً ۵۰ کودک کشته و صدها تن زخمی شد.
پس از آن حمله، بسیاری فامیلها به شمول خانواده سنگری کودکان خود را از رفتن به مکتب منع کرد.
مومنه گفت:« من کودکان را به مدت یک ماه از رفتن به مکتب منع کردم، اما بعداً فکر کردم که چه وقت این خاتمه مییابد؟ من نمیتوانم به خاطر این ترس مانع تعلیم آنها شوم. ما میخواهیم آنها پیشرفت کنند. بنابراین، دوباره اجازه دادیم به مکتب بروند و حالا همیشه از خداوند میخواهم که مراقب آنها باشد.»
باقر به این باور است که داعش تنها به خاطر مذهب جامعه هزاره آنها را هدف قرار نمیدهد، بلکه به این دلیل که بسیاری از پناهجویان افغانستان با نیروهای ایرانی در جنگ سوریه اشتراک کردند.
او گفت:« اما مردم ما در وضعیتی نیست که به تنهایی با آنها (داعش) بجنگد. من از حکومت و جامعه بینالملل میخواهم تا به خشونت نقطه پایان بگذارد.»
وی افزوده است:« ما بخشی از این جامعه هستیم. ما کار میکنیم، مالیات میدهیم و تنها چیزی که از حکومت میخواهیم امنیت است.»
در حالی که حملات هدفمند نسبتاً جدید است، اما خانواده سنگری در تمام عمرشان با تعصب رو به رو شده است. باقر و مومنه در عصر طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰ ازدواج کردند و این دو زوج جوان زندگی خود را تحت حکومت محدود این گروه ادامه دادند.
باقر گفت:« ما به آسانی شناخته میشویم که هزاره هستیم، چون مشخصات و لهجه ما متفاوت است. به همین دلیل، آنها ما را میشناسند و بد رفتار میکنند.»
وی در مورد دورنمای ادغام طالبان با حکومت نگران است، در صورتی که مذاکرات صلح جاری بین دولت امریکا و طالبان منجر به توافق تقسیم قدرت شود.
او افزود:« ذهنیت طالبان نسبت به ما متفاوت است. آنها همواره ما را به چشم هزاره خواهند دید و تفکرات منفی نسبت به ما خواهند داشت. من فکر نمیکنم این چیز خوبی باشد.»
بازگشت طالبان، خاطرات دردناکی را برای مومنه به همراه خواهد داشت.
مومنه در ختم صرف طعام، هنگام نوشیدن چندین پیاله چای، داستانهای زندگیش را تحت حاکمیت طالبان قصه کرد.
او میگوید:« من صنف هفتم بودم که طالبان کابل را گرفت. آرزوهای زیادی داشتم، میخواستم یک معلم یا حتی یک داکتر شوم، اما یک روز آنها آمدند به کابل و تمام مکاتب را بستند. من چند ماه بعد نامزد شدم و این پایان آرزوهایم بود.»
وی میافزاید:« زنان اجازه نداشتند خانه را ترک کنند و اگر این کار را میکردند، باید برقع و حتی جوراب میپوشیدند. من میترسیدم، به همین خاطر تمام آن سالها در خانه میماندم. اما بسیاری زنان را میدیدم که در ملأ عام لتوکوب میشدند، فقط به خاطر این که جوراب نپوشیدهاند.»
با وجود این که از یک گروه به حاشیه رانده شده باشی، در صورت بازگشت طالبان، پدر چهار دختر بودن به نگرانیهای خانواده سنگری میافزاید.
مومنه که با افتخار طرف اولادهایش میدید، گفت:« من تلاش میکنم دخترانم درس بخوانند، حتی اگر از لحاظ مالی خوب نیستیم. من نمیخواهم آنها هم مثل من باشند.»
خانم سنگری در پاسخ به سئوالی مبنی بر این که آنها بین صلح و آزادی، کدام را انتخاب میکنند، گفت:« ما هر دو را میخواهیم.»
با وجود این نگرانیها، مومنه امیدوار است اگر نقشی به طالبان در حکومت داده شود، تمام مردم افغانستان متحد شوند و از حقوق شان که پس از این گروه به دست آمده، حفاظت کنند.
وی گفته است:« اگر بخواهیم از آینده خود حفاظت کنیم، همه باید متحد شویم.»