پاکستان با ما یا علیه ما، مسئله این است!
زمان آن فرارسیده که با پاکستان نه از موضع یک قربانی شاکی، بلکه از جایگاه یک دولت دارای خط مشی روشن در سیاست خارجی حرف بزنیم و مطالبات مان را نه در قالب دیپلماسی التماس، بلکه در ژستی طلبکارانه مطرح کنیم
کارنامه پاکستان در مورد افغانستان، تاریکتر از آن است که قابل توجیه یا دفاع باشد. پاکستان همسایه بدی برای ما بوده است. این کشور دستکم از چهل سال گذشته تاکنون، پیوسته در کار مداخله موذیانه و مخربانه در افغانستان بوده است.
با آن که پاکستان کشوری اسلامی بوده و بر پایه هویت اسلامی و در نزاع با هندوستان شکل گرفته است، اما برای ایجاد بازدارندگی و موازنه با هند، به هر اقدام غیر اسلامی متوسل میشود تا عمق استراتژیک خود را در منطقه افزایش دهد. تجهیز به سلاحهای هستهای و موشکهای بالستیک و استفاده از گروههای پراکسی و نیابتی مثل طالبان، یکی از اهرمهای فشار پاکستان بر هند برای ایجاد موازنه با دهلی و کاهش حضور و نقشآفرینی آن در معادلات منطقهای، بخشی از پویشهای رفتاری پاکستان است که کوشیده است در پناه و پوشش آن، راه شبه قاره را در معادلات منطقهای ببندد و اهداف راهبردی خود را محقق سازد. در این میان، اشغال افغانستان توسط شوروی پیشین و جهاد مردم ما در برابر آن، از فصول و فرصتهای طلایی پاکستان برای طرحریزی برنامههای درازمدت نفوذ در افغانستان و حضور مستقیم در بازیهای سیاسی کشور به شمار میرود که بیش از هر چیزی، امکان فعالیت مخرب اسلامآباد را در افغانستان فراهم آورد.
در چهل سال گذشته، دولتهای افغانستان از تعیین خطوط اصلی سیاست خارجی خود بر پایه حفظ منافع ملی در مواجهه با مداخلات پاکستان، ناتوان بودهاند. در بیست سال پسین نیز که شرایط تازهای رقم خورد و افغانستان به میدان نبرد جهانی با تروریزم پاکستانی تبدیل شد نیز پاکستان در دوگانهرفتاری پارادوکسیکال، هم در خط مقدم جنگ با تروریزم به رهبری امریکا قرار داشت و از قِبل آن به میلیاردها دالر بادآورده دست یافت و هم همزمان به تسلیح و تربیت نیروهای رادیکال و گسیل آنان برای تخریب زیرساختها و کشتار مردم بیگناه افغانستان سرمایهگذاری کرد.
بهرهبرداری ماهرانه اسلامآباد از نیروهای نیابتی تروریستی، کار را به جایی رساند که امریکا ناگزیر شد جبهه جنگ با تروریزم را به میز صلح با آن تغییر دهد و افغانستان را در میدانی که خود آن را گرم کرده بود، تنها رها کند.
در بازه زمانی بیست ساله گذشته، دولتهای کابل، یارای مواجهه صریح با پاکستان را نداشته و در وضعیت کج دار و مریز، روابط پرنوسانی را با اسلامآباد تجربه کرده است.
فهم نادرست از سیاست خارجی و فروکاست آن به گلایهگذاری فاقد شهامت عملیاتی، از عمدهترین موانع برونرفت دستگاه دیپلماسی افغانستان از انفعال در برابر سیاستهای موذیانه پاکستان بوده است؛ به گونهای که ما در این مدت طولانی، به رغم آن که هر روز قربانی طرحهای تخریبی و توطئهآمیز اسلامآباد میشدیم، نتوانستیم در مورد پاکستان به تعریف واحدی دست یابیم که دوست یا دشمن بودن آن را برای مان مسجل کند.
اکنون اما ورق برگشته است و افغانستان در حال پوستاندازی جدی برای خروج از باتلاق انفعال در برابر پاکستان است.
ظهور چهرههای جدی و جدید در عرصه سیاست افغانستان این روند را سرعتی امیدبخش بخشیده است. از آن میان، یکی هم حمدالله محب مشاور امنیت ملی کشور است که با سوگیریهای صریح خود در برابر پاکستان، در حال تغییر مسیر سیاست خارجی کشور در دستکم بیست سال گذشته است.
به واقع ما در این بازه زمانی بسیار طولانی و حساس، از قحط الرجال سیاسی نترس و تأثیرگذار رنج میبردیم و البته که تاوان آن را نیز به سنگینی پرداختیم.
اکنون زمان آن فرارسیده که با پاکستان نه از موضع یک قربانی شاکی، بلکه از جایگاه یک دولت دارای خط مشی روشن در سیاست خارجی حرف بزنیم و مطالبات مان را نه در قالب دیپلماسی التماس، بلکه در ژستی طلبکارانه مطرح کنیم و خط و نشانهای مان را برای دفاع از منافع ملی و تمامیت سرزمینی خود، بیپرده و فارغ از هراس و هیاهوی گلایهورزانه با اسلامآباد در میان نهیم.
ما با پاکستان مشکلات حلناشده تاریخی غیر قابل کتمان داریم. این مشکلاتِ غالباً ارضی و مرزی، باید صریح و بدون ابهام، طرح و بازبینی و بازخوانی شوند و برای حل آن راهکارهای عملیاتی پایانبخش به منازعه اعلامنشده میان دو کشور جستجو شود. باید پاکستان تحت فشار گذاشته شود تا روشن کند که با افغانستان است یا با تروریزم؟
بدون شک، این کار خالی از هزینه نیست و هزینه آن هم به هر میزانی که سنگین باشد، سنگینتر از قربانی شدن کشور و مردم افغانستان در چهار دهه گذشته و در صورت ادامه این روند، در دهههای آینده نخواهد بود.
بنابراین، به نظر میرسد تنها راه برای نجات افغانستان، همان راهی است که حمدالله محب آن را در مواجهه با پاکستان گشوده است: راه دوری از مماشات و مدارا و صراحت در بیان مواضع و دیدگاهها.
باید مطالبات متقابل افغانستان و پاکستان از یکدیگر، بیپرده و بیپروا مطرح شود و دو کشور تکلیف خود را در مقابل همدیگر بدانند.
رویکرد پاکستان در قبال افغانستان مشخص است، اما آنچه برای جانب افغانستان مهم است این که موضعگیریهای سیاسی آقای محب در برابر پاکستان، باید به مبدأ تحول در سیاست خارجی کشور در مقابل پاکستان تبدیل شود و بنیاد اصلی سیاست خارجی ما را شکل دهد.