پرسشهای بنیادین از رهبران هزاره!
استفاده سیاسی و الهیاتی از نام و الگوی رهبری مزاری، آنگونه که تاکنون ثابت شده، نه توانسته درسرنوشت سیاسی و اقتدار اجتماعی جامعه هزاره، تاثیر عینی و عملیاتی داشته باشد و نه قادر شده پایههای محبوبیت سیاسی و قدرت دگرگونسازی رهبران موجود را تضمین نماید.
فاجعه دردناک کشته و زخمی شدن دهها کودک و زن و جوان و پیر و بیگناهی که امروز(روز جمعه) در مراسم سالیاد شهادت مزاری اتفاق افتاد، بیش از هر زمان و در قدم نخست، سوالات جدی را متوجه رهبران و سیاستگران هزاره میسازد. برای رسیدن به این سوال نخست باید به چند نکته بنیادین تامل نماییم:
- طی دو دهه پسین که مزاری به عنوان یک رهبر کاریزما و معیار کامل رهبری در نگاه بسیاری از جوانان، درخاطرات نوستالوژیک مجاهدین و رزمندگان همعصر او، در میان گروه زیادی از فرماندهان و خیلی از متنفذین اجتماعی و نسل جدید سیاستگر جامعه هزاره مطرح شده، ناشی از سرخوردگی عمومی از رهبران سیاسی کنونی هزاره میباشد. بسیاری از جوانان و گروههای اجتماعی و فعالین مدنی هزاره معتقدند که رهبران پسا-مزاری، با عملکرد ضعیف سیاسی، مدیریتی و الگوی توازن قدرت، نتوانستهاند جایگاه هزارهها را در تعامل ملی ارتقا بخشیده و از موقعیت، قدرت و امتیازات و شأن سیاسی شایسته در ساختار قدرت و نظام سیاسی افغانستان بهره مند سازند. از همین رو، رهبران هزاره در دو دهه اخیر همواره در معرض پرسشها و نقدهای جدی قرار داشته و در جایگاه و موقعیت اجتماعی پرچالشی واقع شدهاند.
- رهبران سیاسی هزاره با درک روان جمعی و شناخت روحیه اجتماعی و با توسل به نوستالوژی سیاسی جامعه هزاره، کوشیدهاند از محبوبیت سیاسی مزاری به عنوان مهمترین عنصر اقناع اجتماعی بهره ببرند. این رهبران از یکسو، با شبیه سازی ارایههای ظاهری خود به مزاری، میکوشند نوستالوژی کیش کاریزماتیک مزاری را درچهره و کیش شخصی خود بازسازی کنند؛ از سوی دیگر، باطرح و بازگویی شعارهای برگرفته از الگوی مطالبات سیاسی که مزاری در چارچوب گفتمان سیاسی – ملی مطرح میکرد، تلاش میکنند مشروعیت اجتماعی پرچالش خویش را در میان هزارهها، لاپوشانی نمایند.
- برگزاری مراسم سالیاد مزاری، هرساله یکی از مهمترین فرصتهای نمایش مشروعیت اجتماعی و قدرت سیاسی این رهبران میباشد. هرکدام از این رهبران، تجلیل از «شهادت» مزاری را به مثابه یک مانور سیاسی تلقی کردهاند. بدین معنی که این مراسم به عنوان یک آیین سیاسی- قومی، فرصتی را برای رهبران هزاره فراهم میکرده تا میزان قدرت و محبوبیت و معیار وفاداری و میراثداری سیاسی خود را از مزاری به نمایش بگذارند.
- درطول دو دهه اخیر، دو رهبر عمده سیاسی هزاره، محمدکریم خلیلی و محمد محقق، دو پیراهن جداگانه از روایت مزاری برتن کردهاند. هیچکدام حاضر نشدهاند سالروز شهادت مزاری را از یک تریبون و در یک روز و مشترکاً تجلیل کنند. امسال، از قضای روزگار این دو در یک جبهه سیاسی- انتخاباتی درکنار عبدالله عبدالله قرار گرفته و سالیاد مزاری را یکجا در غرب کابل تجلیل کردهاند. این مراسم، برای این رهبران فرصتی بود که میخواستند از یکطرف، اتحاد سیاسی درونی خودرا در پی سالها رقابت و کشمکش ویرانگر، برای جامعه هزاره نشان بدهند و از جانب دیگر جایگاه و شأن سیاسی خود را در یک ایتلاف ظاهراً ملی به رخ بکشند.
- پرچم ساختن نام مزاری برای به اهتزاز درآوردن بیرق مشروعیت و علم محبوبیت خود در میان هزارهها، سیاست نخ نمایی برای رهبران سیاسی هزاره شده است. جامعه و نسل جدید هزاره به حدکافی به تشخیص و درک سیاسی از سرنوشت خود رسیدهاند. استفاده سیاسی و الهیاتی از نام و الگوی رهبری مزاری، آنگونه که تاکنون ثابت شده، نه توانسته درسرنوشت سیاسی و اقتدار اجتماعی جامعه هزاره، تاثیر عینی و عملیاتی داشته باشد و نه قادر شده پایههای محبوبیت سیاسی و قدرت دگرگونسازی رهبران موجود را تضمین نماید.
- درشرایط خطرناکی که این روزها کل افغانستان در آن قرار دارد، از یکسو شاهد غرور پیروزی طالبان در میدان مذاکرات سیاسی هستیم که آنها را هارتر و مغرور تر برای کشتار شهروندان ساخته و از سوی دیگر در معرض بلای فراگیر ویروس کرونا قرار گرفتهایم که جان بسیاری از مردم را مورد تهدید و آسیب قرارداده، برگزاری مراسم سالگرد شهادت مزاری هیچ توجیه قومی و ضرورت مذهبی و سیاسی نداشت.
برگزار کنندگان این مراسم، در واقع میخواستند در ادامه کمپاینهای انتخاباتی، این تجمع را به عنوان یک مانور اعتراضی علیه مخالفان و رقیبان سیاسی خود ساخته و تریبونی برای چهرههای سیاسی فراهم آورند.
طی سالهای پسین، از کارنامه و شخصیت مزاری به طور مفصل، تجلیل شده است. تقریباً تمام رهبران مهم سیاسی و مقامات دولتی و ملی درمقام تجلیل، تحلیل و تکریم شخصیت او سخن گفتهاند. حتا در ارگ ریاست جمهوری برای مزاری مراسم تجلیل برگزار کردهاند و رسمن به او لقب «شهید وحدت ملی» اهدا نمودهاند. بنابراین، اگر هدف صرفاً تجلیل و تکریم مزاری در سطح ملی باشد، این هدف سالها و بارهاست حاصل شده، اما با توجه به شرایط خطرناکی که ذکر شد، آیا کشانیدن مردم به پای تریبون عناصر سیاسی و بازیگران عرصه قدرت به بهانه مراسم سالیاد مزاری، بازهم میتواند هزینههای دردناک امروز و پارسال را توجیه کند؟
پرسش بنیادین و نهایی این است که هزینه کردن از خون مزاری و احساسات پاک مردم تا کی باید ادامه یابد؟ آیا بانیان و برگزار کنندگان این مانور سیاسی، میتوانند پاسخ اخلاقی و مسئولیت انسانی در قبال دهها قربانی بیگناه این فاجعه داشته باشند؟ اینها سوالات بنیادینی هستند که باید مردم هزاره از رهبران سیاسی خود مطرح کنند و آنان را در پیشگاه خدا، مردم، تاریخ و وجدان بشری پاسخگو بسازند.