اسلایدشوافغانستانتحلیلسیاست

پس‌لرزه‌های ورود حکمتیار به کابل

گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان، که تازه به روند صلح پیوسته است، دیروز وارد کابل شد. ورود حکمتیار به کابل اما چندان ساده و بی‌سروصدا هم نبود. آقای حکمتیار را موجی از نظامیان از زمین و هوا همراهی می‌کرد و برخی از سرک‌های کابل نیز که در مسیر گشت‌وگذار رهبر حزب اسلامی قرار داشتند برای چندین ساعت به روی مردم و ترافیک بسته بود.
به هر ترتیب، سرانجام آقای حکمتیار وارد ارگ شد و از او استقبال کردند. حال که آقای حکمتیار پس از سال‌ها دوری از وطن و مخالفت نظامی با دولت افغانستان، قدم به سوی صلح برداشته و به تعبیر خودش«فقط به خاطر صلح» آمده است، آیا می‌شود آمدن او را به فال نیک گرفت و به صلح، ثبات، امنیت و همدیگرپذیری امیدوار باشیم و یا معادله به زیان کشور و ملت رقم خواهد خورد؟
ذکر چند نکته‌ای در این مورد، می‌تواند ما را تا حدی به دریافت پاسخ این پرسش کمک کند:
۱- با این‌که آقای حکمتیار توافق‌نامه صلح را با حکومت افغانستان به امضا رسانده و متعهد شده است که قانون اساسی را ‌بپذیرد و برای تامین صلح و ثبات در کشور تلاش کند و گام بردارد، اما به محض ظاهر شدن آقای حکمتیار در میان مردم، موضع‌گیری‌هایی از طرف وی صورت گرفته و سخن‌هایی از جانب ایشان گفته شده که انگیزه‌های خشونت و ستیزه‌جویی را می‌تواند شکل دهد. وی رسانه‌ها را “شریر” خواند و حکومت افغانستان را نیز”نهاد عاریتی” دانست.
ورود آقای حکمتیار به کابل و برپایی رژه نظامی در سرک‌های کابل نیز تعجب‌هایی را برانگیخت و این حس را به مردم داد که چگونه است حال و روز مردی که صدای صلح را سر داده، اما دم از جنگ هم می‌زند و کاروان همراه‌اش همچون نیروهای گشتاپو در حکومت هتلر، ترس در دل مردم می‌کارد و وحشت خلق می‌کند. کاروان همراه با آقای حکمتیار مردانی مجهز به ‌سلاح و جنگ‌افزار بودند که رفتارهای عجیب داشتند.
موترهای تیزرفتار که با انواع سلاح‌ها مجهز بودند، بخشی از شهر را به آشوب کشیده بودند. آیا این رفتار”صلح‌آمیز” بود که هوادران گلبدین حکمتیار روز گذشته به نمایش گذاشتند؟ قطعن که جواب منفی است. ورود یک مرد به شهری که وی متهم به تخریب آنست، با این فرم و شکلی که دیروز انجام شد، برای بسیاری‌ها نگران‌کننده و ناخوشایند بود. بهتر این بود که هواداران آقای حکمتیار، به مردم شاخه‌های گل می‌داد و با لبخند به شهروندان کابل نزدیک می‌شدند، تا بخشی از آن‌همه رنجی که بر این ملت تحمیل شده بود، به فراموشی می‌رفت.
۲- مراسم روز گذشته در ارگ ریاست‌جمهوری نیز حواشی جالبی داشت که برخی موارد آن حکایت از یک دورنمای تاریک داشت. حکمتیار طالبان را«برادر» خطاب کرد و حتی گفت که اگر طالبان خواسته باشد، حاضر است از این گروه در درون حکومت نمایندگی کند. آقای حکمتیار در حالی طالبان را برادر توصیف می‌کند که حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین نیز چنین آزمایشی را در کارنامه‌اش دارد. آقای کرزی آن‌روزها که دوران اقتدار و مستی‌اش نیز بود، در چندین مورد طالبان را “برادر” خطاب کرد آن‌هم برادر ناراضی؛ برادری که هرگز راضی نشد تا این‌که معلوم شد این برادران به هیچ چیزی جز به سرنگونی نظام، راضی نمی‌شوند. این قصه ادامه داشت تا این‌که فاجعه قول اردوی ۲۰۹ شاهین در مزارشریف خلق شد و گروه طالبان بیش از ۲۰۰ تن را کشته و زخمی ساختند. به دنبال این حادثه بود که آقای کرزی یکباره متوجه‌اش شد، حرفش را پس گرفت و اعلان داشت که ” طالبان دیگر برادران من نیستند.”
این‌بار آقای حکمتیار هوس کرده که طالبان را برادر بخواند. به همین‌رو، وی دیروز به صراحت اعلان کرد که طالبان را برادر خطاب می‌کند. به نظر می‌رسد در شرایط کنونی، برادر خواندن یک گروه هراس‌افکن که هرازچندگاهی خون بی‌گناهان را بر زمین می‌ریزد، کار درستی نیست. چنانچه این حرف، در سطح بلند حکومتی نیز هواخواه ندارد. داکتر عبدالله”عبدالله” رییس اجرائیه حکومت، دیروز گفت که طالبان را برادرش نمی‌داند و حتی طعنه‌ی سیاسی نیز برون داد و در وصف این گروه گفت که من آنها(طالبان) را برادر حکمتیار صاحب می‌دانم.
به هر صورت، برادرخواندن طالب، بیشتر افکار و اندیشه های قبیله‌ای و قومی را بازخوانی می‌کند و چاشنی آن به حساب می‌آید؛ وگرنه گروه هراس‌افکنی که تاهنوز خون هزاران انسان بی‌گناه را برزمین ریخته باشد، نه تنها که برادر خوانده نشود، بلکه بر سرکوب آن افزود شود. حکمتیار اینک در تنگنا قرار دارد وتازه درک کرده که کابل امروز، با کابل بیست سال پیش، تفاوت دارد و تغییرات بس عمیق و بزرگی را تجربه کرده است. امروزه، رسانه‌ها، افکار عمومی و جامعه‌ی جهانی، همه‌ و همه، بیزار از خشونت و طرفدار عدالت، همدیگرپذیری و قانون‌گرایی است

به نظر می‌رسد، با آمدن حکمتیار، اندکی در محیط سیاسی و اجتماعی کشور، تغییر ایجاد خواهد شد. موضع‌گیری‌ها و سخن‌های آقای حکمتیار هرچند صلح‌آمیز و نرم هستند، اما واقعیت چیزی دیگری را نشان می‌دهد و می‌نمایاند که در پس این رفتار مرموز و پیچیده، تناقضی نیز در کار است که میان حرف و عمل فاصله انداخته است.
محمد امین غزنوی- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا