پنج روز؛ فرصتی کوتاه برای یک تصمیم بلند!
در صورت روی آوردن بازیگران مدعی تشکیل حکومت موازی، به عقلانیت سیاسی و در پیشگیری رویکردی خردورزانه در قبال واقعیتهای عینی و میدانی افغانستان، پنج روز فرصت مغتنمی برای عبور از بحران و بُنبست است
اشرفغنی رییس جمهور کشور دستور داده است که مقرری اعضای کابینه بنا به درخواست رهبران و بزرگان سیاسی، برای پنج روز متوقف شود.
وحید عمر مشاور آقای غنی روز گذشته در توییترش نوشت که دستور توقف این روند بر اساس درخواست رهبران و بزرگان سیاسی کشور و ایجاد فرصت بیشتر برای گفتوگوهای سیاسی صادر شده است.
این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که حامد کرزی، رییس جمهوری پیشین، عبدالرب رسول سیاف، محمدیونس قانونی و کریم خلیلی در اعلامیهای مشترک گفتند که تلاشها برای حل اختلاف میان اشرفغنی و عبدالله عبدالله برای رسیدن به تفاهم «پیشرفت» داشته است.
این چهار رهبر که در پی حل اختلافات سیاسی میان رییس جمهور غنی و داکتر عبدالله هستند، از اشرفغنی خواستند روند تعیین مقامهای حکومتی را متوقف کند و از عبدالله نیز خواستار تمدید مهلت مذاکره برای حل بحران سیاسی شدند.
اگرچه اختلافات سیاسی میان غنی و عبدالله، بسیار ریشهدار و مبنایی است و انتظار نمیرود در یک بازه زمانی پنج روزه، حل و فصل شود، اما در صورت روی آوردن بازیگران مدعی تشکیل حکومت موازی، به عقلانیت سیاسی و در پیشگیری رویکردی خردورزانه در قبال واقعیتهای عینی و میدانی افغانستان، پنج روز فرصت مغتنمی برای عبور از بحران و بُنبست است.
در این بازه زمانی، دست کم این نتیجه دستیافتنی است که اردوگاه سیاسی عبدالله، توانایی مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و تعیینات حکومتی رییس جمهور غنی را ندارد. در چند روز گذشته که وزرای پیشنهادی خارجه و مالیه به دستور آقای غنی آغاز به کار کردند، هیچ اتفاق بازدارندهای رخ نداد تا این روند را مختل یا رییس جمهور را از عملیاتیسازی طرحها و برنامههایش منصرف کند. در حالی که در مقابل، از سوی آنچه حکومت همهشمول نامیده میشود، حتی یک مأمور دونپایه نیز معرفی نشد. این نشان میدهد که تشکیل حکومت موازی، به رغم اداها و ادعاهای پرهیجان شبه حماسی، چندان هم ارزان و آسان نیست و هزینههای سنگینی میطلبد.
شواهد و قرائن برآمده از انفعال و استیصال اردوگاه عبدالله نیز به روشنی نشان میدهد که برانگیزندگان او برای تشکیل حکومت موازی، توانایی پیچیدن نسخهای شفابخش برای وی را ندارند. رهبران قومی گردآمده در محور عبدالله تصور میکردند به محض بلند شدن صدایی به نام حکومت موازی، ارگ ریاست جمهوری همانند بیدی در باد میلرزد و سفره تقسیم قدرت با او را سخاوتمندانه پهن میکند، اما اینچنین نشد و اشرف غنی، با جدیت و بدون هراس به راه خودش ادامه داد و طبق معمول، دور تازه ریاست جمهوریاش را با عزل و نصبهای مهم در کابینه آغاز کرد؛ روندی که حتی مخالفان سرسخت سیاسیاش نیز از آن بیبهره نماندند و کسانی مثل حنیف اتمر، به رغم تضادها و تخاصمات غلیظ انتخاباتی، در روزگار پساانتخابات، برای مدیریت کشور در کنار آقای غنی قرار گرفتند و اکنون سکان سیاست خارجی کشور را در اختیار دارند.
بر پایه این واقعیت انکارناپذیر، برای کسانی مثل جنرال دوستم و دیگرانی همانند خلیلی و محقق نیز بایسته و شایسته است که در کنشگریهای سیاسی خود، راه عقلانی مقرون به صرفه و آمیخته با رویکرد تعامل خردورزانه با تمام جناحها و جوانب را در پیش گیرند. با توجه به محدودیت زمانی خواستهشده توسط رهبران میانجیگر داخلی، آنان تنها پنج روز فرصت دارند تا یکی از دو گزینه ماندن در کنار عبدالله و تبدیل شدن به مهرههای سوخته خارج از گرودنه بازی سیاسی را انتخاب کنند، یا برگشتن به دامن اشرف غنی و همیاری و همکاری با او در امر اداره کشور را.
اینگونه که برمیآید برای آقای عبدالله نیز چیزی مهمتر از سکونت دوباره در سپیدار نیست؛ بنابراین استبعادی ندارد که او پس از چانهزنیهای زیاد، سرانجام به اشغال یک جایگاه تشریفاتی، اما در ازای ابقا در سپیدار تن دهد. در این صورت، تکلیف یاران انتخاباتی او چه خواهد شد؟ آیا آنان هم به نان و نوایی خواهند رسید یا درنهایت ناگزیر خواهند شد عطای قدرت را به لقایش ببخشند و راه انزوا و انفعال سیاسی را در پیش گیرند و در مراسم خاکسپاری سیاسی خویش سوگوارانه شرکت کنند؟
به نظر میرسد پنج روز آینده، فرصت مغتنمی برای پیشگیری از تدفین سیاسی و تبدیل شدن آنان به مهرههای سوخته شطرنج سیاست افغانستان است.