آخرین اخبارافغانستانتحلیلروند صلحسیاستصلح

پیامدهای مداخله نظامی امریکا در افغانستان و آرایش‌های منطقه‌ای پسا-خروج

اشغال افغانستان از سوی شوروی، پشتیبانی ایالات متحده از شورشیان علیه دولت تحت حمایت روسیه در کابل از آنسوی مرزهای پاکستان و مداخله امریکا پس از ۱۱ سپتمبر، سه پیامد طولانی‌مدت را برای این شبه قاره رقم زد

ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
اکثر امریکایی‌ها تصمیم رییس جمهور جو بایدن در مورد عقب‌نشینی نیروهای امریکایی از افغانستان تا سپتمبر را بسته‌شدن فصل دو دهه مداخله نظامی ایالات متحده می‌‌دانند.
هرچند این خروج برنامه‌ریزی‌شده، آینده افغانستان را در هاله‌ای از ابهام و نااطمینانی قرار می‌دهد، اما این امر ممکن منجر به آرایش‌های وسیعتر جئوپولتیک در منطقه شود. اکنون روزنه امیدی برای عادی‌شدن روابط بین هند و پاکستان به عنوان بخشی از آرایش‌های منطقه‌ای پس از خروج امریکا به وجود آمده که به طور بالقوه برخی پیامدهای منفیِ را که در چهار دهه اخیر جریان داشته است، محدود می‌کند.
هیچ‌چیز آسیای جنوبی را به اندازه تصمیم ایالات متحده برای بسیج و پشتیبانی از جهاد علیه شوروی (بین ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹) تغییر نداده است. محصول این جهاد، از جمله اسامه بن لادن رهبر القاعده، جهان را در آستانه قرن ۲۱ شوکه کرد.
امید زیادی وجود داشت که مداخله نظامی ایالات متحده در افغانستان بتواند حداقل برخی از بدترین نتایج برخاسته از جهاد ضد شوروی را تغییر دهد. اما برایند مبهم است. با خروج ایالات متحده از افغانستان، منطقه مجبور خواهد شد با یا بدون تعامل واشنگتن در آینده کابل وضعیت را جمع‌ و جور کند. اگر واشنگتن روی تسهیل ظهور توازن قدرت محلی و منطقه‌ای در افغانستان و اطراف آن تمرکز کند، ایالات متحده هنوز هم می‌تواند بازی‌گر مهمی در این کشور باشد.
اشغال افغانستان از سوی شوروی، پشتیبانی ایالات متحده از شورشیان علیه دولت تحت حمایت روسیه در کابل از آنسوی مرزهای پاکستان و مداخله امریکا پس از ۱۱ سپتمبر، سه پیامد طولانی‌مدت را برای این شبه قاره رقم زد.
نخست، تزریق افراط‌گرایی مذهبی خشونت‌آمیز به جئوپولیتیک جنوب آسیا بود. هرچند این شبه‌قاره میزبان حدود یک سوم مسلمانان جهان است، اما اسلام و سیاست حتی پس از تقسیم هند در صف‌های مذهبی همچنان متعادل باقی ماند.
دومین پیامد جنگ افغانستان و مداخله طولانی ایالات متحده در آن، باعث رشد روابط نظامی – مدنی پاکستان به نفع ارتش در چهار دهه گذشته شده است.
جورج دبلیو بوش رییس جمهور اسبق امریکا پرویز مشرف رییس جمهور سابق پاکستان را تحت فشار قرار داد تا از سمت فرماندهی ارتش کناره‌گیری، بازگشت بی‌نظیر بوتو رییس جمهور پیشین را تسهیل و انتخابات آزاد و عادلانه را تسهیل کند. اما بوتو کمی بعد ترور شد. دولت اوباما و دموکرات‌ها در کانگرس ایالات متحده بار دیگر برای تقویت دموکراسی پاکستان تلاش کردند، اما نتیجه‌ای در پی نداشت. جانشین‌شدن دولت‌های ملکی هرگز نتوانستند اقتدار کامل را در مورد سیاست‌های ملی که به داشته‌های ارتش پاکستان مبدل شده، به دست آورد. از همین رو، ایالات متحده و غرب چه در مورد سیاست‌های اساسی و چه در قالب دیپلماتیک تصمیم گرفتند با روسای ارتش در مورد موضوعات اصلی مربوط به پاکستان مشارکت و تعامل کنند.
سومین پیامد سیاست‌های ایالات متحده در رابطه به افغانستان از سال ۱۹۷۹ بدینسو، تشدید درگیری بین هند و پاکستان بوده است که شامل معرفی سلاح‌های هسته‌ای، جنگ غیرمتعارف در کشمیر و گسترش درگیری دوجانبه برای دخیل کردن افغانستان می‌شود.
با این حال، یک بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که عادی‌سازی روابط با اسلام‌آباد برای دهلی‌نو همواره اولویت بالاتر از ادامه درگیری چند ساله با پاکستان در افغانستان بوده است. وادار کردن ارتش پاکستان به حل و فصل مسئله کشمیر به گونه معقول و پایان‌دادن به تروریزم مرزی، برای دهلی‌نو و واشنگتن کار آسانی نبوده است.
ایالات متحده‌ که وظیفه کنترول افغانستان را بر عهده دارد – با وابستگی‌اش به پاکستان در این مأموریت – می‌تواند گزینه‌های بیشتری در حمایت از تکامل این شبه‌قاره در جهت مثبت‌تر پیدا کند. اشتباهات گذشته ایالات متحده و قابل‌فهم بودن درگیری آشکار هند و پاکستان ممکن است این امید را ناممکن جلوه دهد. اما محیط منطقه‌ای کاملاً تغییر‌یافته، فضا را برای برخی تفکرات خلاقانه درباره جئوپولیتیک این شبه‌قاره باز کرده است.

نویسنده

سی. راجا موهان

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا