چرا احزاب سیاسی افغانستان به پختگی نرسیده است؟
همیناکنون دهها حزب در وزارت عدلیه کشور ثبت است و فعالیت میکند. اما پرسش این است که آیا احزاب سیاسی افغانستان بهاساس معیارها و استندردهای لازم عمل میکند و به پختگی رسیده یا خیر.
احزاب، نهادهای قدرتمند سیاسی و اداری، دارای راهبردهای مشخصی هستند که در کشورهای دمکراتیک جزء ناظران دولت و مدافعان ملت بهحساب میآیند. آنچه یک حزب را از دیگر ارگانهای سیاسی – مردمی متمایز میسازد، وجود یک سلسله قوانین بروکراتیک و راهبردهای طولانیمدت در عرصه سیاست است. به همین دلیل در کشورهای دمکراتیک و توسعهیافته، احزاب نقشی بسیار موثر در تسریع و تکامل مشارکتهای سیاسی و اجتماعی شهروندان بازی میکنند.
افغانستان نیز از کشورهایی است احزاب بسیار زیاد در آن فعالیت دارد. همیناکنون دهها حزب در وزارت عدلیه کشور ثبت است و فعالیت میکند. اما پرسش این است که آیا احزاب سیاسی افغانستان بهاساس معیارها و استندردهای لازم عمل میکند و به پختگی رسیده یا خیر؟
هرچند مسائل مهم سیاسی و اجتماعی افغانستان، بهدلیل عدم توجه علمی و اکادمیک، نیاز به بررسیهای عمیق و کارشناسانه دارد؛ اما در یک نگاه گذرا با توجه به تعریفها و معیارهای حزب، میتوان گفت که کارکرد اکثریت احزاب در این کشور، آنگونه که انتظار میرود به پختگی نرسیده و ما شاهد فعالیت احزاب معیاری خیلی کم بودهایم. حتی در برخی موارد شاهد حضور حزب معیاری در این کشور نبودهایم؛ این موارد را میتوان از جمله چالشها و ضعفهای فعالیتهای حزبی در افغانستان بهشمار آورد. برای توضیح بیشتر این موارد میتوان روی نکات زیر اشاره کرد.
معیارهای قومی:
دیدگاه قابل توجه اغلب احزاب در این کشور قومی و مذهبی است و بسیاری از عملکردهای چنین نهادها بر مبنای ارزشهای قومی و مذهبی صورت میگیرد. ما در این کشور احزابی که در هیأت رهبری آن اقوام متفاوت حضور داشته باشند، کمتر داریم. در راس هرم اکثر احزاب سیاسی این کشور، افراد خاص با دیدگاه قومی خاصی فعالیت میکنند؛ این مسئله خصوصاً در مورد احزاب فعال و سرکرده این کشور زیادتر بهچشم میخورد.
گذشته منازعهآور:
مسئله دیگر که بهعنوان نقطه ضعف بعضی احزاب سنتی در کشور قلمداد میشود، گذشته خشونتبار است. این دیدگاه بیشتر به احزابی منوط است که در جنگهای چنددهه اخیر بهشکل درشتی نقش داشتهاند. چنین احزاب نتوانستهاند با مردمسالاری و حاکمیت قانون کنار آیند و در حال حاضر در صدد تسلط غیر مستقیم بر ارگانهای حکومتی با دیدگاههای خاص افراطی هستند. از طرفی هم، این گذشته تلخ باعث شده است که آنان میان گذشته و حال نتوانند ارتباط درست برقرار کرده و با ارزشهای نوین جهانی و انسانی سازگار نشوند.
فراموش نباید کرد که این گذشته منازعهآور مربوط به احزاب نوبنیاد و تازهتاسیس نمیشود.
نداشتن دورنمای مشخص:
از چالشهای مهم دیگر احزاب در افغانستان، نداشتن دورنما و یا مانیفست مشخص در راستای تقویت مردمسالاری است. این موضوع به نبود کادرهای مجرب علمی و کارشناسان سیاسی بر میگردد. در حال حاضر اکثر راهبردهای برخی احزاب این کشور به گرفتن باج، رسیدن به منافع اقتصادی کوتاهمدت و کنار رفتن با این و آن در انتخابات بر میگردد؛ در حالیکه از مهمترین ویژگیهای یک حزب مقتدر و مردمدار، داشتن راهبردهای طولانی جهت تقویت مردمسالاری و حاکمیت قانون است.
نداشتن بودجه مشخص:
بودجه برخی احزاب ایدئولوژیک و قومی در این کشور مشخص نیست و گفته میشود هنوزهم شماری از احزاب در سرزمین ما از منابع بیرونی نامشخص حمایت مالی میشوند.
این موضوع باعث میشود که دیدگاههای ملی کمتر مورد توجه قرار گیرد و حزب نتواند در باره مسائل مشخص آنطور که انتظار میرود موضعگیری کند.
کمبود کادرهای مسلکی:
برخی احزاب این کشور فاقد نیروهای انسانی مسلکی، خبره و توانمند هستند. نهادهای حزبی که با این مشکل روبرو هستند، نمیتوانند نظر به شرایط روز برای مردم خدمت کنند. نداشتن افراد متخصص باعث میشود که احزاب بهجای دقت روی مسایل استراتژیک، به موضوعات پیش پا افتاده بیاندیشند و به مسائل نسبتاً قومی، منطقهای و کوچک دخالت کنند.
با تحلیلهایی که صورت گرفت، میتوان گفت که ما در افغانستان با کمبود و نبود احزاب توانمند، دارای راهبرد درازمدت و کادرهای کارکشته و کارشناس مواجه هستیم. این مسائل از چالشهای کلان احزاب در افغانستان بهشماری میآید. اگر احزاب واقعاً در صدد تقویت مردمسالاری، نظارت از دولت و نقش برجسته در امور بسیار کلان کشور دارند، باید معیاری شوند؛ چرا که در درازمدت این رهبران سنتی با این احزاب قدیمی جایگاهی میان جامعه ندارند.
سید بصیر مصباح، استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر ارتباطات