آخرین اخبارافغانستانتحلیلخبر های مهم

چرا نشست مسکو برای افغانستان مهم است

موضوعات مطرح شده بر اهمیت نشست مسکو افزوده و گفت‌وگوهای صلح را از انحصار امریکایی‌ها بیرون می‌کند. همه‌شمول بودن گفت‌وگوهای صلح می‌تواند قناعت تمام اقشار سیاسی، اتنیکی، زبانی، مذهبی و جنسیتی را فراهم کرده و منجر به یک صلح پایدار شود.

چه شد که یک باره گفت‌وگوهای صلح راه افتاد و امریکا حاضر شد با گروه طالبان در گرد میز گفت‌وگو حاضر شود. به صورت کلی اگر پاسخ بدهیم، جواب «نمی‌دانم» است. ولی یک سلسله مسایل در سطح منطقه و جهان رخ داد که جانب امریکا انعطاف نشان داده و به گفت‌وگو حاضر شد. حرف ما اما بر سر این نیست، اکنون همه توجه به مسکو و آنچه قرار است میان طیف‌های مختلف سیاسی در اپوزیسیون حکومت و گروه طالبان در آن جا رخ دهد، معطوف است.
ریکلام خوبی برای این نشست شده و این پرسش مطرح است که چرا این نشست مهم است. چرا همه متوجه آن شده‌اند.
چند موضوع را باید مطرح کرد تا با آن، بتوان اهمیت این نشست را توضیح داد.
گفت‌وگوها انحصاری نیست:
به رغم گفت‌وگوهای انجام شده میان طالبان و امریکایی‌ها، این نشست انحصاری نبوده و طیف‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در آن حضور دارد. اعم از سیاسیون مخالف حکومت، جبهه متحد، تکنوکرات‌ها، کشورهای همسایه و منطقه و جامعه مهاجر افغانستانی در روسیه. به نوعی می‌توان گفت که نشست بین‌الافغانی است و مدیریت آن به دست خود مردم افغانستان. به تبع انحصاری نبودن گفت‌وگوها و حضور سلیقه‌های مختلف سیاسی در آن، نتیجه آن به زودی رسانه‌ای شده و مردم افغانستان در جریان مسایل مطرح شده قرار می‌گیرند. در گذشته همیشه این پرسش پس از مذاکرات مطرح می‌شد که چه چیزی میان طالبان و امریکایی‌ها گذشته و چرا چیزی به رسانه‌ها گفته نمی‌شود.
چون طیف‌های مختلف سیاسی در آن حضور دارد، احتمال معامله و دور زدن « ارزش‌های» پس از ۱۳۸۰ خورشیدی در آن اگر نگوییم کاملاً منتفی است، دست کم بلند نیست.
حضور کشورهای منطقه و شکل‌گیری اجماع منطقه‌ای:
روسیه به عنوان کشوری قدرتمند، گذشته از این که پوتانسیل جهت‌دهی وضعیت منطقه را دارد؛ شناخت خوبی از افغانستان دارد و نمی‌تواند تحمل کند که در آسیای میانه به عنوان حیاط خلوت آن، به بهانه‌های کاملاً اطلاعاتی گروه‌های تروریستی همانند داعش نفوذ کند.
ایران در افغانستان نفوذ فرهنگی خیلی زیاد دارد و از سوی دیگر حضور امریکا را اصلاً بر نمی‌تابد، پس می‌کوشد که هرچه زودتر قضیه جنگ ۱۸ ساله در کشور خاتمه یافته و دست کم حضور امریکا کمرنگ شود.
پاکستان از یک طرف با هند مشکل دارد و از سوی دیگر در این اواخر روابط سردی را با امریکا تجربه می‌کند. تا آن جا که به اسلام‌آباد مربوط می‌شود، منافعش را از دو طریق در افغانستان جست‌وجو کرده است. گاهی با گروه‌های تندرو مذهبی و گاهی با استفاده از اهرم چین و روسیه. پاکستان به خوبی می‌داند که ادامه جنگ در افغانستان نزدیک ترین مسیر دستیابی آن را به منابع عظیم انرژی آسیای میانه می‌بندد.
ترکیه هرچند از نگاه جغرافیایی دورتر واقع شده، ولی علایق فراوانی در افغانستان دارد. ترکیه مورد اعتماد سیاسیون مذهبی و تکنوکرات افغانستان است. این کشور تجربه موفقی در آشتی دادن دین و مدرنیته داشته و این برای افغانستان به خاطر گریز از تاثیرات برخی کشورهای متمایل به بنیادگرایی مذهبی بهتر است.
چین درست در منتها الیه شمال شرقی کشور ما واقع است. گنجی که تاهنوز به خوبی کشف نشده و کم کم باید به آن توجه شود. چین به تازگی طالبان را به عنوان یک جریان سیاسی شناخته و این یعنی جلب اعتماد گروهی که همواره کوشیده به عنوان یک حرکت سیاسی شناخته شود تا تروریستی.
موضوعات مطرح شده بر اهمیت نشست مسکو افزوده و گفت‌وگوهای صلح را از انحصار امریکایی‌ها بیرون می‌کند. همه‌شمول بودن گفت‌وگوهای صلح می‌تواند قناعت تمام اقشار سیاسی، اتنیکی، زبانی، مذهبی و جنسیتی را فراهم کرده و منجر به یک صلح پایدار شود.
در کنار این، دو روز پیش هیئت جریان‌های مختلف سیاسی که عازم مسکو شد با نشر اعلامیه‌ای اذعان کرد که در پی اثبات پایه‌های نظام جمهوری اسلامی و حفظ دستاوردهای ۱۸ سال اخیر است و این موضوع در واقع در راستای صلح پایدار قرار دارد. اکنون اگر ارگ ساز مخالف می‌زند هر شهروند این کشور متوجه نوعی دور زدن «صلح» از سوی آن خواهد شد. ‌

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا