آخرین اخبارافغانستانتحلیلخبر های مهمسیاست

چرا ۴۵ هزار نظامی کشته شده است

به نظر می‌رسد غنی با ارائه این آمار در بعد داخلی می‌خواهد افکار عمومی را به خود جلب کند و در بعد خارجی جهان را متوجه سازد که ما یک طرف قضیه بحران افغانستان هستیم و باید در قدرت حضور داشته باشیم.

رییس جمهور غنی در یک اعتراف تلخ در سویس، از کشته شدن ۴۵هزار نظامی در طی بازه زمانی پنج ساله از سال ۲۰۱۴ تا کنون سخن گفته است. پیش از این همیشه آمار قربانیان نیروهای امنیتی و دفاعی کشور از سوی نهادهای دولتی کتمان می‌شد. اکنون دو پرسش باید مطرح شود. یک: چرا این تعداد نظامی کشور قربانی شده است. دو: چرا در چنین مقطعی از زبان رییس جمهور بیان می‌شود.
به نظر می‌رسد پاسخ به این دو پرسش آسان باشد، ولی در عمل آنچنان هم آسان نیست که بتوان به سادگی پاسخی درخور آن ارائه کرد.
پرسش اول؛ چرا این تعداد نظامی کشور قربانی شده است؟
پاسخ آنی که در ذهن متبادر می‌شود، این است که جنگ در کشور جریان دارد، بیش از ۲۰ گروه تروریستی علیه نیروهای نظامی فعالیت دارد و افغانستان خط اول نبرد علیه تروریزم بین‌المللی است، بدون شک چنین است، اما این پاسخ توجیه کننده آمار بلند قربانیان نظامی کشور نیست. از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ که که مسئولیت مستقیم جنگ به دوش نیروهای خارجی بود و در راس آنان نیز امریکایی‌ها قرار داشتند، چیزی در حدود کمتر از ۴۰۰۰ نظامی خارجی در یک بازه زمانی ۱۳ ساله کشته شده است.
جنگ با تروریزم، حملات انتحاری، کمین‌ها و تهاجمات مسلحانه درست. ولی نمی‌توان از عدم اراده سیاسی برای حفاظت از جان نظامیان کشور و غلبه احساسات قومی در برابر گروه طالبان به سادگی گذشت.
از زمان حامد کرزی تاکنون همواره کوشیده شد که از طالبان به عنوان یک گروه تروریستی قباحت زدایی شده و آنان را از تروریزم به « برادران ناراضی»، «مخالفان مسلح دولت» و « فرزندان» این کشور مبدل کنند.
این اصطلاحات از دوره دوم ریاست جمهوری حامد کرزی وارد ادبیات سیاسی و رسانه‌ای حکومت شد و کم کم رفت تا نظامیان کشور را در برابر این گروه در تنگنا قرار بدهد.
از جانب دیگر، این برخورد حکومت با تروریزم سبب شد که پایگاه‌های محلی مخالفان تقویت شده و بتوانند ضربات کاری بر بدنه نظامیان وارد کنند.
عدم اراده و توجه سران حکومت و نظام به وضعیت اعاشوی نظامیان، عدم پشتبانی در خطوط نبرد و بازی سیاسی با نهادهای امنیتی و دفاعی عامل عمده دیگر در بلند رفتن تلفات آنان است.
ما شاهد بودیم که در بغلان، فاریاب، بادغیس، هلمند، ننگرهار و ولایات دیگر نظامیان در محاصره مخالفان مسلح گیر می‌افتادند، ولی حکومت مرکزی کمترین توجهی برای رهایی آنان نمی‌کرد. نویسنده شخصاً از یک منبع معتبر شنیده است که بیش از ۲۰۰ سرباز کماندوی کشور در یک معامله بر سر مواد مخدر در ولسوالی پرچمن ولایت فراه به کام مرگ فرستاده شد.
همه می‌دانیم که در بسا نقاط کشور « تفکر طالبانی» حاکم است و فرق نمی‌کند که باشندگان آن مناطق رسماً عضو سازمان‌های تروریستی باشند یانه. تفکر طالبان به خود خود قاتل صدها سرباز این سرزمین بوده و است، ولی حکومت با بهانه‌های مختلف جلو عملیات‌های نظامی را علیه آن مناطق گرفته و نگذاشت که تفکر طالبان در نطفه خنثی شود. به یاد داریم که حامد کرزی گاهی در هیئت یک سخنگوی گروه طالبان از آنان دفاع کرده و بار علیه عملیات‌های شبانه در مناطقی خاصی موضع گرفت. مناطقی که شب طالب است و روز غیر نظامی.
به یاد داریم که سربازان ارتش در مناطقی زیر آتش سنگین دشمن قرار می‌گرفتند، ولی فرمان آتش متقابل به آنان داده نمی‌شد.( فکر می‌کنم بیان این موارد نیاز به ارائه سند ندارد)
ده‌ها عامل سیاسی و تکنیکی دیگر در بلند رفتن تلفات نظامیان کشور دخیل است؛ از مصروف بودن بیش از حد رییس جمهور در «عزل و نصب‌های» سیاسی و اداری تا «چهارچوب سازی‌های انحصاری».
و اما پرسش دوم: چرا این آمار در چنین مقطعی بیان می‌شود؟
در مرحله که مذاکرات میان طالبان و امریکایی‌ها جریان دارد، سروصدایی از به توافق رسیدن آنان و واشنگتن به گوش می‌رسد، عدم آمادگی طالبان برای گفت‌وگو با کابل، افت شدید حکومت در افکار عمومی و ترس ارگ از دور زده شدن باعث شده که این آمار با چنین عجله‌ای بیان شود.
رییس جمهور غنی در تازه‌ترین واکنش نسبت به توافقات انجام شده میان طالبان و امریکایی‌ها، آن را ناکام خوانده و گفته که بدون حضور دولت افغانستان و کشورهای همسایه در روند صلح نمی‌توان به اجرایی بودن آن امیدوار بود.
پاکستان که مثابه مادر طالبان به شمار می‌رود، ایران با این گروه تعاملاتی انجام داده، چین آن را به عنوان یک گروه سیاسی به رسمیت شناخته، روسیه با آنان ارتباط بر قرار کرده و کشورهای عربی نیز در قضیه دخیل شده‌اند. این موارد باعث نگرانی کابل از آمدن طالبان به قدرت و کنار زده شدن دار و دسته رییس جمهور از ارگ شده و منطقی است که از آمار قربانیان نیروهای نظامی کشور امتیاز سیاسی گرفته شود.

به نظر می‌رسد غنی با ارائه این آمار در بعد داخلی می‌خواهد افکار عمومی را به خود جلب کند و در بعد خارجی جهان را متوجه سازد که ما یک طرف قضیه بحران افغانستان هستیم و باید در قدرت حضور داشته باشیم. ولی آیا بستگان این قربانیان با حکومت همگام خواهند شد؟ به نظر می‌رسد که جواب منفی است.
یادداشت: خبرگزاری دید مسئول آرای نویسندگان مطالب نیست

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا