آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

چین و طا-لبان؛ دوست و دشمن ۳۰ ساله

هنگام صحبت در مورد سیاست بین‌الملل و ارزیابی دستاوردها و شکست‌های چین و ایالات متحده در طوفان افغانستان، باید به خود این یادآوری را کنیم که چین، ایالات متحده، روسیه و به‌ویژه مردم افغانستان چه نقشی دارند؟

چین و طا-لبان

ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید

در ماه می ۲۰۲۱، نیروهای ایالات متحده و ناتو شروع به خروج از افغانستان کردند. از آن زمان، نیروهای طا-لبان به سرعت بخش‌های وسیعی از افغانستان، از جمله کابل را تحت کنترول خود در آوردند. خروج نیروهای امریکایی آن قدر شرم‌آور بود که واکنش آشکار حزب جمهوری‌خواه اجتناب‌ناپذیر بود. علاوه بر این، چین، روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر از ایالات متحده انتقاد کردند که پس از ۲۰ سال استقرار نیروهای این کشور در افغانستان هنگام خروج از این کشور مسئولانه عمل نکردند.
در عین حال، طا-لبان به دنبال گفت‌وگو با دولت چین بودند. در واقع، قبل از خروج نیروهای ایالات متحده، نمایندگان چین و طا-لبان در اوایل سال ۲۰۱۴ بارها به صورت علنی و خصوصی ملاقات کرده بودند. سهیل شاهین، سخنگوی طالبان، در مصاحبه‌ای به تاریخ ماه جولای ۲۰۲۱ گفت که از مشارکت چین در بازسازی استقبال می‌کند. پس از آن، وانگ یی وزیر امور خارجه چین با ملا عبدالغنی برادر یکی از بنیانگذاران طا-لبان در تیانجین ملاقات کرد.
در حال حاضر، رسانه‌های مطرح چین در گزارش‌های خود در مورد وضعیت افغانستان نسبتاً خویشتن‌داری می‌کنند، در حالی که به طور غیرقابل انکاری در مورد پیشرفت روابط بین چین و طا-لبان مثبت هستند. پیپلز دیلی به نقل از وانگ یی نوشت: «طالبان در افغانستان بازیگران محوری نظامی و سیاسی هستند که انتظار می‌رود نقش مهمی در روند صلح، آشتی و بازسازی ایفا کنند.» گلوبل تایمز در سرمقاله‌ای با عنوان «افغانستان خوبی‌ها را آشکار می‌کند» بر عبارت «دشمن دشمن من دوست من است» تاکید کرد و مدعی شد که «طا-لبان همیشه چین را به عنوان یک دوست تلقی کرده‌اند. افغانستان خوبی‌ها و بدی‌ها بین چین و امریکا را نشان می‌دهد.»
در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، ایالات متحده به نیروهای ضد شوروی پول، چین تسلیحات و پاکستان سازماندهی و آن را بسیج کرد. کشورهایی مانند عربستان سعودی و مصر نیز به طرق مختلف در آن شرکت کردند. در چارچوب ذهنیت جنگ سرد، کشورهای تأمین کننده مالی ممکن است از اهداف ملت‌سازی مجاهدین نه حمایت کرده و نه درک کرده باشند، اما موضع مشترک ضد شوروی آن‌ها برای غلبه بر این اختلافات و سایر اختلافات کافی بود.
با این حال، چین و افغانستان همسایه هستند، اما فقط از طریق دهلیز باریک واخان به هم متصل می‌شوند. به دلیل نگرانی‌های امنیتی، چین جاده‌ای به مرز نساخت و موضع محتاطانه‌ای – برخی از تحلیلگران خارجی می‌گویند «منفی» – را در برابر این همسایه‌ای که به «گورستان امپراتوری‌ها» معروف است، حفظ کرده است.
تغییر واقعی نگرش چین نسبت به طا-لبان زمانی رونما شد که طا-لبان بت‌های ۱ هزار و ۵۰۰ ساله بودا در ولایت بامیان را منفجر کرد. این اقدام از سوی جهان محکوم شد و رسانه‌های رسمی چین نیز رویکرد خود را تغییر داد.
تغییر واقعی نگرش چین نسبت به طا-لبان درست پس از آن رونما شد؛ وقتی وزارت خارجه چین در سال ۲۰۰۲ نخستین فهرست گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی را منتشر کرد. بر بنیاد تحقیقات چین، جنبش ترکستان شرقی و سازمان آزادی ترکستان شرقی در افغانستان و با کمک طا-لبان آموزش دیده‌اند. چین از آن زمان ماهیت طا-لبان تهدید بالقوه را درک کرد. بنابراین، نیروهای جدایی‌طلب و تروریستی را به طور رسمی به طا-لبان مرتبط ساخت.
در روابط بین‌الملل، چین فعالانه «دیپلماسی ضد تروریزم» را ترویج کرده است. چین برای پیوستن به ایتلاف بین‌‌المللی ضد تروریزم موافقت کرد، به شرط این‌که ایالات متحده در اولین سال‌گرد حملات ۱۱ سپتمبر سال ۲۰۰۲ رسما جنبش اسلامی ترکستان شرقی را به عنوان یک سازمان تروریستی به رسمیت بشناسد. پکن از جنگ ایالات متحده علیه تروریزم حمایت لوجستیکی کرد. (ایالات متحده بعداً در سال ۲۰۲۰ این جنبش را از فهرست سازمان‌های تروریستی خارج کرد.)
دوست یا دشمن؟
درست است که ایالات متحده در موضع خود نسبت به اقدامات تروریستی در سایر کشورها مبهم و متغیر بوده است، اما تا دهه ۱۹۸۰، تبلیغات چین نیز با ایدیولوژی جنگ سرد «تبلیغ‌شده غرب» مطابقت داشت.
در همان زمان، این تصور که «تروریزم به چین نزدیک می‌شود» به آهنگ غالب گزارش‌ها در مورد تروریزم تبدیل شد و حملات شنیع بر شهروندان چینی در افغانستان توجه زیادی را به خود جلب کرد. پس از شورش‌های جولای ۲۰۰۹ ارومچی، تصویر طا-لبان به سرعت با تصویر اعضای جنبش ترکستان شرقی ادغام شد. کودکانی که به عنوان بمبی انسانی به کار گرفته شدند، زنان شلاق خورده و سنگسار شدند، مردان ربوده و به دار آویخته شدند. همه این ظلم‌ها برملا شد و موضوع حقوق بشر در افغانستان مجدداً مورد بررسی قرار گرفت. این نقض آشکار حقوق بشر بارها و بارها اتفاق افتاده است و بازنگری آن کاملاً ضروری است.

از سوی دیگر، چین به صراحت اعلام کرده است که تنها گروه‌های تروریستی را که این کشور را هدف قرار دهند، در فهرست گروه‌های تروریستی قرار می‌دهد. با رشد حجم تجارت بین‌المللی چین در قرن بیست و یکم و طرح کمربند و جاده، منافع چین در افغانستان به تدریج فراتر از مبارزه با تروریزم و امنیت تبدیل شد و امکان همکاری با طا-لبان را به طور چشم‌گیری روشن کرد. آمارهای مختلف نشان می‌دهد که چین در سال ۲۰۰۲، بزرگ‌ترین کمک کننده و سرمایه گذار در افغانستان است. این کشور طی پنج سال ۱۵۰ میلیون دالر به افغانستان کمک کرد. شرکت‌های چینی در دومین معدن مس بزرگ جهان، معدن مس عینک، آمودریا سرمایه‌گذاری کرده‌اند. استخراج نفت در افغانستان به ترتیب در سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۱ صورت گرفت.
خلاصه این‌که، مهم نیست وضعیت در افغانستان چقدر پویا است و مهم نیست که مسابقه «شما خارج و من داخل» چقدر داغ باشد، در میدان نبرد مردم عادی وجود ندارند، بلکه فقط کشورهایی مانند ایالات متحده، چین، پاکستان و روسیه با منافع موقت خودشان وجود دارند. هدف از این شخصیت‌پردازی، دقیقاً پاک کردن افراد خاص و علایق آن‌ها است که نمی‌توان آن‌ها را در قالب سیاست قدرت‌های بزرگ قرار داد.
بحران موجود در افغانستان غیبت انسان در سیاست بین‌الملل را به بدبینانه‌ترین و فاجعه‌بارترین شکل ممکن نشان می‌دهد. در واقع، هنگام صحبت در مورد سیاست بین‌الملل و ارزیابی دستاوردها و شکست‌های چین و ایالات متحده در طوفان افغانستان، باید به خود این یادآوری را کنیم که چین، ایالات متحده، روسیه و به‌ویژه مردم افغانستان چه نقشی دارند؟ دستاوردهای آن‌ها در این بازی قدرت بزرگ چیست؟ آن‌ها در آینده چگونه تحت تأثیر قرار خواهند گرفت؟ تفاوت اساسی بین بخشی از جمعیت یک کشور مستقل و تبعید‌شدن برخی مردم افغانستان از دنیای حاکم چیست؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا