۱۶ سال پس از حمله نظامی امریکا
اکنون پرسش اساسی و اصلی این است که چرا با وجود حضور دهها هزار سرباز خارجی، صرف میلیاردها دالر پول و شکلگیری جریان انتقال مسالمتآمیز قدرت از راه انتخابات، امنیت رو به خرابی رفت و شورشیان مخالف حکومت جان دوباره گرفتند…
از هفتم اکتوبری که ایالات متحده امریکا حملات هواییاش را بر رژیم طالبان آغاز کرد تاکنون ۱۶ سال میگذرد. در نتیجه حمله نظامی امریکا حکومت ۵ ساله طالبان از میان برداشته شد، اداره موقت به وجود آمد و نظام جدید در نشست بن شکل گرفت که برایند آن وضعیت سیاسی حال حاضر کشور است.
شانزده سال پیش که پای امریکا به افغانستان کشیده شد، بیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان در اختیار گروه طالبان بود و مجاهدین سابق زیر چتر دولت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی بر بخشهای کوچکی از کشور حاکمیت داشت. هرچند در آغاز سقوط رژیم طالبان وضعیت امنیتی به گونه نسبی تامین شد و انتظار نمیرفت که دوباره حالات سیاسی و امنیتی تا این حد بحرانی و خارج از اختیار گردد.
اکنون پرسش اساسی و اصلی این است که چرا با وجود حضور دهها هزار سرباز خارجی، صرف میلیاردها دالر پول و شکلگیری جریان انتقال مسالمتآمیز قدرت از راه انتخابات، امنیت رو به خرابی رفت و شورشیان مخالف حکومت جان دوباره گرفتند.
حاصل حضور شانزده ساله نظامیان امریکایی جز برگشت افغانستان به عصر پیشا مجاهدین چیز دیگری نبوده است.
اگر کمی به عقب برگردیم و صفحات تاریخ را مرور کنیم به کودتای هفتم ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی بر میخوریم که نظام کمونیستی با حمایت و کمک مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در کشور شکل گرفت. آن نظام سراپا وابسته به کمکهای انترناسونالیستی مسکو بود و روزی که حضور نظامی شوروی از افغانستان تمام شد، نظام وابسته به آن نیز سریعتر از پیش به سوی پرتگاه شتاب گرفت.
اکنون نیز وضعیت چیزی مشابه آن زمان شده، نظامیان و ادارات غیر نظامی به شدت وابسته به کمکهای ایالات متحده امریکا اند، در ساخت زیربناها و چشمههای درآمدزا برای ادامه حیات نظام برحال توجه نشده و روز به روز وضعیت به سود مخالفان و گروههای تروریستی در حال تغییر است.
یگانه تفاوتی که نظام کمونیستی گذشته با نظام لیبرال کنونی دارد، ایدئولوژیک بودن آن و منفعتمحوری این است. در گذشته از دوست و دشمن تعریف مشخص وجود داشت. هرکس کمونیست وابسته به مسکو بود خودی بود و هرکس علیه مسکو بود بیگانه قلمداد شده و همانند مجرمان با آنان برخورد میشد، ولی حال وضع خرابتر از پیش است. نه دوست تعریف مشخص دارد و نه دشمن به درستی شناخته میشود. هرچه منافع واشنگتن ایجاب کند همان اجرا میشود و بس.
امریکا به جای حمایت از مجاهدین که بیشترین مقاومت را در برابر گروههای تروریستی انجام دادهاند از بروکراتهای از غرب برگشته حمایت کرد و آنها را به قدرت رساند. به قدرت رسیدن آنها و کنار رفتن مجاهدین از قدرت که بزرگترین هرم نفوذ اجتماعی، قومی، سیاسی و نظامی هستند، سبب گسترش تروریزم در کشور، افزایش کشت کوکنار، اوج گرفتن تعصبات قومی و زبانی و انحصار قدرت در دست حلقات خاص شد. نیروهای مسلح تازه تاسیس هم بدون پشتوانه فکری و ایدئولوژیکی تشکیل شد که اکنون نتایج آن در جنگ علیه تروریزم مشاهده میشود.
حال اگر نگاه کوتاهی به کارکرد شانزده ساله امریکاییها در افغانستان بیاندازیم، دیده میشود که هزینه کردن میلیاردها دالر پول نقد، نیروی انسانی و سرمایه فکری در واقع باد در هاون کوبیدن بوده است.
برایند حضور امریکاییها در کشور نتایجی را به بار آورده است که نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت. افغانستان بدترین کشور برای زنان و کودکان، بدترین مکان برای خبرنگاران، فاسد ترین کشورجهان و… دیگر امتیازهای منفی ماحصل حضور و سیاستهای مبهم ایالات متحده امریکا در این کشور بوده است.
هرچند باید یاد کرد که در این دوره شانزده ساله دستاوردهایی نیز وجود داشته که پیش از آن شاید برای انسان افغانستانی خوابی بیش نبود. از تجربه انتخابات گرفته تا رشد رسانهها و ارتباطات، آزادی بیان و تشکیل احزاب سیاسی هرچند در یک وضعیت نمادین.
در آخر میتوان به سادگی ادعا کرد که بعد از شانزده سال تازه واشنگتن متوجه شده که به سوی ترکستان رفته و باید از صفر آغاز کند.
راهبرد جدید امریکا شاهد حی و حاضر این مدعا است که برای لاپوشانی شکست، بر استفاده از نیروی نظامی برای سرکوب مخالفان تاکید شده است.
ظاهر شکوهمند – خبرگزاری دید