۲۰۱۹ سال جنگ بزرگ در خاورمیانه
اما آیا چنین سناریویی در عمل امکان تحقق خواهد داشت؟ اگر تنها به شواهد ظاهری بسنده کنیم، مجموعه رخدادها وقوع احتمالی چنین سناریویی را پررنگ نشان میدهد.
ریچارد هاس نظریهپرداز محافظهکار امریکایی، باصراحت سال۲۰۱۹ را سال وقوع یک جنگ بزرگ در خاورمیانه میداند و میگوید:« تکرار میکنم؛ هیچکس متضرر نخواهد شد اگر بر روی جنگ در خاورمیانه سرمایهگذاری کند.»
ریچارد هاس رییس شورای روابط خارجی امریکا، محافظهکاری سنتی و منتقد جدی سیاست خارجی ترامپ است؛ اما باید دید این پیشگوییهای وی با این صراحت بر چه مبنایی است و هدف از طرح آن چیست.
چند نکته بهم پیوسته در دیدگاه نظری ریچارد هاس وجود دارد که امکان فهم نگاه وی را که به نظر میرسد رویکرد اصلی راهبردی امریکا در دورنمای آتی است، بهتر فراهم میکند.
اول: وی معتقد است که عصر خاورمیانه پساآمریکایی فرارسیده است. او ویژگی این عصر را ملتزم با سه مولفه میداند که با عملکرد فعلی سیاست خارجی دولت ترامپ همسویی کاملی دارد:
- دخالت غیرنظامی و استفاده از دیپلماسی فعال امریکا
۲. استفاده آمرانه و قهریه از تروریزم محلی
۳. مصئونسازی امریکا با دوری جستن نظامی از منطقه
اما مبنای این استراتژی و عصر پساامریکایی خاورمیانه بر چند فرض است:
۱. اول پذیرش یک قاعده کلی و آن اینکه برای بهبود اوضاع متناسب با سیاست و خواست امریکا باید شرایط بدتر شود تا امکان تحول و نظم جدید پدید آید.
۲. این واقعیت را بپذیریم که خاورمیانه بر دوپایه قدرت استوار شده است: اول، ایران که در حال بازیابی و بازسازی امپراتوری خود است. دوم، اسراییل که منبع اصلی الهامبخشی به امنیت امریکاست.
۳. ناسیونالیزم وسوسیالیزم عربی به عنوان جریانهایی که منظمکننده و توضیحدهنده نظامهای حکومتی در جهان عرب وخاورمیانه است؛ شکست خورده و اسلامگرایی در حال پر کردن این شکاف است. اسلامگرایی دو رویکرد عمده دارد: نوع ایرانی آن و نوع غیرایرانی.
۴. موازنه بین قدرت ایران و اسراییل متاثر از نظامیگری، تروریزم، اسلامگرایی و شکلگیری نیروهای پشتیبان این دوست.
۵. چون دورنمایی از مذاکره و صلح وجود ندارد و تعارض ذاتی این دو قدرت است؛ خاورمیانه مستعد جنگ است.
۶. با درهم ریختن مرزها و بحرانهای داخلی که همه کشورها را به سوی فروپاشی سوق داده؛ زمینه برای شکلگیری جنگ فراهم شده است. این جنگ میتواند به یک نزاع فرامنطقهای بینجامد.
ریچارد هاس معتقد است که تروریزم در سوریه دوباره شکل میگیرد و این کشور هرگز امن نخواهد شد.
عربستان، ترکیه و مصر به سمت دستیابی به سلاح اتمی میروند و عربستان برای امنیت خود به اسراییل تکیه خواهد کرد.
اروپا چون در ناآرامی بسر میبرد و امنیتش در اوکراین از سوی روسیه تهدید میشود؛ همچون چین که با امریکا در جنگ اقتصادی است، تنها قدرتهایی نظارهگر خواهند بود.
روسیه نیز در انتخاب شریک راهبردی بر ترکیه و سوریه تمرکز میکند. چنین نگاهی هم به عربستان و اسراییل خواهد داشت.
با این زمینهچینیها و پیشفرضهای نظری، هاس احتمال جنگ عربستان و اسراییل با ایران را محتمل میداند و بر روی آن شرط بندی میکند.
اما آیا چنین سناریویی در عمل امکان تحقق خواهد داشت؟ اگر تنها به شواهد ظاهری بسنده کنیم، مجموعه رخدادها وقوع احتمالی چنین سناریویی را پررنگ نشان میدهد.
حتی برخی رخدادهای داخلی ما در یکسال اخیر در همین مسیر قرار دارد. اینکه تمام تلاشها برای ایجاد ثبات و آرامش و بهبود تنشها هر روز به بهانهای نقش بر آب میشود؛ بر ابهامها میافزاید.
اما بهرغم همه این شواهد، نه امریکا و نه متحدانش هیچکدام از ثمربخش بودن چنین سناریویی اطمینان ندارند.
به نظر میرسد هاس و همفکرانش با بزرگنمایی این موضوع، قصد برنامهریزی برای حذف جناح تندرو در جبهه محافظهکاران را دارند تا با ایجاد نگرانی در امریکا مانع پیروزی احتمالی ترامپ در انتخابات آینده امریکا شوند.
اما بهرغم جدی بودن این موضوع، سیاستمداران، تصمیمگیرندگان و استراتژیستهای نظامی در ایران باید چنین سناریویی را جدی بگیرند و از بازی در زمین دشمن پرهیز کنند.
مجید یونسیان
منبع: مطالعات امریکا