اسلایدشوافغانستانتحلیل

۸ ثور و ماجرای پس از آن!

هشت ثور، سالر‌وز پیروزی مجاهدین بر ارتش سرخ است که پس از سال‌ها جنگ و درگیری، دشمن، مجبور به ترک افغانستان شده و شکست سنگینی را تجربه کرد. در این نوشته به دو مسئله اشاره می‌شود که در رابطه به هشت ثور، کمتر مورد تامل بوده‌است.
۱ـ این یک واقعیت است که مردم افغانستان در برابر قشون سرخ، از گوشه گوشه این پهنه بپا ایستادند، سلاح برداشتند و از وطن‌شان دفاع کردند. پیشقراولان و سردمداران این‌گونه حرکت مردمی، تعدادی بودند که یا در محیط دینی رشد و پررورش یافته بودند و یا هم کم و بیش در محیط دانشگاهی تحصیل کردند، که در کل، همه‌ی آنها به نام« سران و یا فرماندهان جهادی» شناخته می‌شود. جهادی‌ها، در دفاع از وطن و مردم‌، در یک دوره خوب و تماشایی عمل کردند. آنها کوه به کوه و سنگر به سنگر دویدند و خزیدند، اما هرگز تن به تسلیم ندادند و در مقال دشمن زانو نزدند. جهادگرانِ آن‌روز، چون کوه استوار و با نیرو و انگیزه‌ی عالی در برابر ابرقدرت شرق که جهان را تحت تاثیر قدرت‌لاهوتی‌اش قرار داده بود، سینه سپر کردند. در این همین مرحله بود که بخش بزرگی از مردم افغانستان، در برابر دشمن«جهاد» کردند. بلی، آنهاد جهاد کردند؛ یعنی در برابر یک متجاوز ایستادند و این یک امر درست و پسندیده بود و هست که در مطابقت با آموزه‌های اسلامی است.
کسانی که نقش مردم افغانستان را در دفاع از کشورشان در برابر متجاوزین، منکر می‌شوند و یا آن را نادرست می‌دانند، بدون شک مرتکب یک نوع بی‌انصافیِ‌ شده‌اند. آن‌روزها، از جوان گرفته تا پیر و از دهقان گرفته تا عالم و روشنفکر، همه در فکر«جهاد» بودند و نیز به این فکر که چگونه دشمن را شکست دهند. بسیاری‌ها با همین فکر و ایده‌ی شان کشته شدند و از خود یتیم و بیوه و بی‌سرپناه برجای گذاشتند؛ بلی، آنها هم«مجاهد» بودند. در هیچ‌ جای جهان، رسم نیست که مدافعین وطن و مردم را به رگ‌بار نقد و ناسزا ببندند و به جرم چند همره و رفیق نااهل شان، کارکرد نیک همگان نادیده گرفته شود.
۲ـ بحث دیگری که در رابطه به هشت ثور مطرح است، نقش‌آفرینی و حضور برخی از مجاهدین، پس از تشکیل حکومت است. مجاهدین در این مرحله، درخشش خوبی نداشتند و موفق نشدند که با هم‌پذیری و همدلی، یک حکومت کارا، خدمتگذار و همه‌شمول را شکل دهند. حرص قدرت و طمع شهرت آنها را به جان هم انداخت و در کوتاه‌ترین زمان، چنان نمایش‌نامه‌ی سخیف و اما سنگینی را به نمایش گذاشتند که هیچ‌وقت فراموش نخواهد شد و همچون اوراق شرم، در تاریخ افغانستان، برای همیشه به یادگار خواهند ماند. این دوره، یکی از بدترین دوره‌هایی بود که مردم افغانستان، تجربه کردند. حکومت ناپایدار مجاهدین، دوره‌ی آواره‌گی و مهاجرت و روزگاران زجر و محرومیت این ملت بود که ثمره‌ی آن، جز به خاک و خون کشیده‌شدن هزاران انسان و مهاجرت صدها هزار نفر به بیرون از کشور، چیز دیگری نبود.
صحنه‌های هولناک و مرگ‌باری که در نتیجه‌ی جنگ داخلی- جنگ‌هایی که شماری از سران مجاهدین عاملین و مسببین آن بودند و بر سر تقسیم قدرت صورت گرفت- بدترین روزهایی بودند که هرگز که از یادها نخواهد رفت.
هرچند مداخلات کشورهای بیرونی نیز در بروز جنگ‌های خانمان‌سوز داخلی بی‌تاثیر نبود، اما از آنجایی که هرانسانی را عقلی‌ست، مجاهدین نیز اگر پس از جهاد، خردمندانه و عقلانی به پیش می‌رفتند، بدون شک، آن‌همه خون بر زمین نمی‌ریخت و این‌همه سیه‌روزی دامنگیر ملت ما نمی‌شد. جهاد، در خاطره‌ي جمعی مردم افغانستان به عنوان یک«ارزش» مطرح است، اما بحث اینجاست که چرا از سوی برخی‌ها، ارزش‌های جهاد به فراموشی سپرده شد و یک‌عده با استفاده از نام و عنوان جهاد، سال‌های سال بر سرنوشت مردم حاکم شدند و از دستاوردهای جهاد، استفاده‌ی سوء کردند!
با این‌همه، می‌توان مجاهدین را به دو کتگوری تقسیم کرد. مجاهدین راستین و مجاهدین دروغین. مجاهدین راستین کسانی بودند و هستند که در برابر دشمنان مردم و میهن، قیام کردند و در بلوای جنگ داخلی و آشوب قدرت‌طلبی به اندازه یک ارزن هم سهم نداشتند.
مجاهدین دروغین اما کسانی بودند و هستند که به بهانه‌ی دفاع از قومیت و هویت، جوی خون در کشور جاری کردند و با دستورپذیری از آن‌سوی مرز، دست به کشتار هموطنان خویش زدند و شهرها ویران کردند و فاجعه آفریدند.
ضیا موسوی- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا