آخرین اخبارآسیای میانهاسلایدشوتحلیلترجمهجهانمنطقه

چین، روسیه و انتقال قدرت در آسیای‌میانه

ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید

خبرگزاری دید: در حوزه سیاسی، منافع چین و روسیه نیز تا حد زیادی همگرا هستند. هر دو به دنبال حفظ ثبات دولت‌های منطقه و جلوگیری از خیزش‌های مردمی هستند. هم پکن و هم مسکو بر «انقلاب‌های رنگی» تاکید می‌کنند و استدلال می‌کنند که این انقلاب‌ها از غرب الهام‌گرفته و حتی هدایت شده‌اند. اما دیپلماسی پکن در منطقه به‌طور فزاینده‌ای قاطعانه می‌شود؛ چنانچه برخی رویدادها بدون حضور روسیه پیش می‌رود.

چین، روسیه و انتقال قدرت در آسیای‌میانه

محققان از قبل میلاد در مورد خطرات انتقال قدرت نوشته‌اند و سیاست‌گذاران با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند. این امر زمانی رخ می‌دهد که یک قدرت در حال ظهور، قدرت غالب قبلی را در یک سیستم به چالش می‌کشد. در قرن پنجم پیش از میلاد، این پویایی به دهه‌ها جنگ بین ساختارهای اتحاد به رهبری اسپارتا و آتن منجر شد. اگرچه اسپارت در نهایت آتن را در جنگ پلوپونز شکست داد، اما برنده واقعی امپراتوری فارس بود که پس از پایان جنگ، سرزمین‌هایی را از دولت‌های فرسوده ربود.
مطالعات زیاد در مورد به اصطلاح تله توسیدید بر ایالات متحده و چین متمرکز است و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا دو قدرت می‌توانند بدون درگیری در مورد ظهور دومی مذاکره کنند. اما انتقال قدرت حادتر دیگری در حال وقوع است: انتقال قدرت بین روسیه و چین در آسیای مرکزی.
در دهه گذشته، به‌ویژه از زمانی که حمله تمام عیار روسیه به اوکراین در فبروری ۲۰۲۰ آغاز شد، قدرت روسیه در آسیای مرکزی به صورت مطلق تقلیل یافته است.
با این حال، فرسایش قدرت روسیه نسبت به چین مهم‌تر از کاهش قدرت مطلق مسکو است. انتقال قدرت بسیار دشوار است و می‌تواند حتی روابط دوستانه را متاثر ساخته و شرکای قبلی را به رقیب یا بدتر از آن تبدیل کند. شراکت چین و روسیه یک پدیده نسبتاً جدید پس از قرن‌ها روابط عمدتاً رقابتی است. این بدان معناست که پکن و مسکو در طول دهه‌ها دارای حسن‌نیت خوبی نیستند تا از فرسایش قدرت روسیه در منطقه‌ای که برای هر دو بسیار مهم است، استفاده کنند.
آسیای مرکزی برای چین و روسیه اهمیت زیادی دارد. هر دو در این‌ منطقه منافع امنیتی دارند که می‌توان آن‌ها را به عنوان منافع حیاتی و سیاسی و اقتصادی طبقه‌بندی کرد.
تا این مرحله، منافع امنیتی آن‌ها تا حد زیادی همسو است. آن‌ها به دنبال مبارزه با آنچه که هر دو آن را “سه شر” تروریزم، جدایی‌طلبی و افراط‌گرایی مذهبی می‌نامند، هستند و در انجام این کار از مناطق آسیب‌پذیرشان محافظت می‌کنند: سین کیانگ برای چین و مرز طولانی و کم‌جمعیت با قزاقستان برای روسیه.
اما جنگ در اوکراین به اعتبار روسیه به‌عنوان تامین‌کننده امنیت لطمه زده است. کارشناسان منطقه آشکارا در مورد مشارکت با سایر کشورها از جمله چین در زمینه مسائل امنیتی بحث می‌کنند. حضور امنیتی چین در منطقه، هم به صورت حضور امنیتی رسمی در تاجیکستان و هم به صورت حضور امنیتی از طریق شرکت‌های خصوصی در جاهای دیگر افزایش یافته است. شتاب گرفتن این روند ممکن به منبع اصطکاک با روسیه تبدیل شود.
در حوزه سیاسی، منافع چین و روسیه نیز تا حد زیادی همگرا هستند. هر دو به دنبال حفظ ثبات دولت‌های منطقه و جلوگیری از خیزش‌های مردمی هستند. هم پکن و هم مسکو بر «انقلاب‌های رنگی» تاکید می‌کنند و استدلال می‌کنند که این انقلاب‌ها از غرب الهام‌گرفته و حتی هدایت شده‌اند. اما دیپلماسی پکن در منطقه به‌طور فزاینده‌ای قاطعانه می‌شود؛ چنانچه برخی رویدادها بدون حضور روسیه پیش می‌رود.
در همین حوزه اقتصادی است که منافع چین و روسیه در آسیای مرکزی متفاوت است. به‌رغم افزایش تجارت روسیه با منطقه از زمان شروع جنگ در اوکراین، این روند در بلندمدت منفی و تعامل مسکو با پکن در منطقه مجموع صفر است. چین، از طریق شبکه‌های انرژی و حمل و نقل، به تدریج آسیای مرکزی را از مدار اقتصادی روسیه خارج کرده و به مدار خودش می‌کشد. چین و روسیه نیز دیدگاه اقتصادی ناسازگاری برای منطقه دارند. اتحادیه اقتصادی اوراسیای روسیه به دنبال ایجاد یک بازار واحد، بسته و تحت تسلط روسیه است، در حالی که ابتکار کمربند و جاده اقتصادی چین، بخش آسیای مرکزی، به دنبال ایجاد بازارهای متعدد است.
تفاوت در منافع اقتصادی به تنهایی ممکن منجر به رقابت مستقیم نشود، اما با توجه به زمینه، موضوع انتقال قدرت از روسیه به چین در یک منطقه‌ای که هر دو تمایلات مهم تا حیاتی را در آن دارند، اهمیت پیدا می‌کند. آثار ناچیز حضور منطقه‌ای ایالات متحده احتمالاً به سرعت روند رقابت چین و روسیه را افزایش می‌دهد، زیرا این منطقه ترغیب به همکاری را در مقابل آنچه هر کدام به عنوان رقیب اصلی خود می‌بیند، برطرف می‌کند. اگر این روندها در طولانی‌مدت ادامه یابد، احتمال رقابت بین چین و روسیه در آسیای مرکزی بیشتر از احتمال همکاری خواهد بود.

نویسنده: رابرت همیلتون
منبع: FPRI – موسسه تحقیقاتی سیاست خارجی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا