آیا جنوب آسیا میتواند با تجارت منطقهای از دام فقر نجات یابد؟
مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: در شکل ایدهآل، جهانیشدن به دیپلماسی محدود نیاز دارد، زیرا تجارت بینالمللی بهطور طبیعی شامل کسری تجاری با برخی کشورها و مازاد بر سایر کشورها است. این امر بهویژه در زنجیرههای ارزش جهانی مشهود است، جایی که اتکا به چندین کشور، تمرکز صرف بر حفظ یک رابطه تجاری متعادل را غیرعملی و وارونه میسازد.

پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات امریکا، بسیاری محققان بر این باورند که با توجه به اینکه سایر کشورهای غربی نیز موج مشابهی از پوپولیسم را تجربه میکنند، جهان وارد دوره جدیدی از نظم اقتصادی و سیاسی جهانی شده است.
این مطلب به این موضوع میپردازد که در زمینه پوپولیسم جهانی، تجارت منطقهای میتواند جایگزین موثرتری برای دستیابی به مزیتهای نسبی در تجارت بینالمللی و افزایش رونق باشد.
ترامپ و سایر رهبران پوپولیست در غرب یک هدف مشترک دارند: سیاست صنعتی (IP). سیاست صنعتی برنامههای دولتی تحت رهبری دولت هستند – مانند حمایت از تجارت، یارانهها، مشوقهای مالیاتی و بودجه تحقیق و توسعه – که از صنایع یا بخشهای راهبردی پشتیبانی میکنند. هدف آنها ارتقای رقابتپذیری صنعت محلی، حفاظت از مشاغل و افزایش رشد است.
سیاستهای صنعتی تمایل دارند با جهانیشدن مخالفت کنند. با این حال، آنها کاملاً محافظهکار نیستند. در عوض، آنها بهدنبال منطقی کردن روابط تجاری با سایر کشورها هستند. از این نظر، سیاستهای صنعتی، لایهای از دیپلماسی را به تجارت بینالمللی معرفی مینمایند، زیرا دولتها بهطور مستمر هزینهها و منافع تجارت با سایر کشورها را ارزیابی میکنند.
در شکل ایدهآل، جهانیشدن به دیپلماسی محدود نیاز دارد، زیرا تجارت بینالمللی بهطور طبیعی شامل کسری تجاری با برخی کشورها و مازاد بر سایر کشورها است. این امر بهویژه در زنجیرههای ارزش جهانی مشهود است، جایی که اتکا به چندین کشور، تمرکز صرف بر حفظ یک رابطه تجاری متعادل را غیرعملی و وارونه میسازد.
اگر جهانیشدن تضعیف شود، کشورهای در حال توسعه که برای رشد اقتصادی و ایجاد شغل به صادرات متکی هستند، تحت تأثیر نامطلوب قرار خواهند گرفت. علاوه بر این، خطرات مرتبط با اختلالات زنجیره تامین جهانی و تنشهای جیوپولیتیکی احتمالاً افزایش خواهند یافت. برای تنوع بخشیدن به این ریسکها، تجارت منطقهای به سه دلیل اصلی میتواند بهعنوان جایگزین ارزشمند عمل کند:
نخست، وابستگی به بازارهای دور را کاهش میدهد. دوم، کشورهای مربوط به یک منطقه معمولاً پیوندهای فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی مشترک دارند که میتواند به روابط تجاری روانتر، درک بهتر نیازهای بازار، هزینه کمتر، صرفهجویی در مقیاس، تخصص و مذاکره آسانتر در مورد توافقنامههای تجاری منجر شود. در نهایت، تجارت منطقهای میتواند ایجاد صنایع و بخشهای جدید را تحریک، رشد اقتصادی پایدار و تنوع را تسهیل کند که در نهایت آسیبپذیری در برابر شوکهای خارجی را کاهش میدهد.
این رویکرد جایگزین قانعکنندهای برای سیاستهای صنعتی تحت رهبری دولت است، که اغلب با چالشهایی مانند رفتار رانتخواری، عدم تقارن اطلاعاتی و مکانیزمهای بازخورد مواجه میشوند. بنابراین، این امر خطر شکست سیاستها را افزایش میدهد.
جنوب آسیا با بیش از ۱.۸ میلیارد نفر جمعیت، تقریباً ۲۵.۲۹ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد و آن را به یکی از پرجمعیتترین مناطق جهان تبدیل میکند. تجارت بینالمللی منطقه حدود ۴۶.۶۳ درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد – ۲۰.۲۸ درصد صادرات و ۲۶.۳۵ درصد واردات. این امر بر قدرت منطقه در تجارت بینالمللی و همچنین آسیبپذیری آن در برابر تغییرات در چشمانداز اقتصادی جهانی تاکید دارد.
کشورهای جنوب آسیا میتوانند از تمام مزایای یکپارچگی اقتصادی منطقهای که در بالا ذکر شد استفاده کنند. این راهبرد همچنین میتواند قدرت چانهزنی آنها را در تجارت بینالملل با ارایه بازاری که تقریباً ۲۵.۲۹ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد، افزایش دهد.
علاوه بر این، این ادغام جذابیت منطقه را برای سرمایهگذاریهای خارجی و داخلی، مشابه آنچه در اتحادیه اروپا، آسهآن و یواسامسیای USMCA دیده میشود، بهبود میبخشد. متأسفانه، جنوب آسیا در حال حاضر کمترین یکپارچگی اقتصادی را در جهان دارد و تجارت منطقهای تنها حدود ۵ درصد کل تجارت را تشکیل میدهد.
با توجه به مدل گرانشی آسیای جنوبی Unescap، پتانسیل تجارت درون منطقهای در جنوب آسیا دو برابر سطح فعلی آن تخمین زده میشود. این امر ۶۷ درصد از فرصتهای تجاری تحققنیافته را نشان میدهد. تحقیقات انجام شده توسط Unescap و SANEM نشان میدهد که در صورت بهرهبرداری از این فرصتها، این منطقه میتواند تقریباً ۳ درصد از تولید ناخالص داخلیاش را به نفع خود تغییر دهد.
مانع اصلی برای افزایش تجارت منطقهای مسایل سیاسی است. وفتی ملاحظات سیاسی بر منافع اقتصادی اولویت داشته باشند، هزینهها میتواند برای منطقه قابل توجه باشد. در نتیجه، حدود ۴۰ درصد از فقرای جهان در جنوب آسیا زندگی میکنند و این منطقه را به دومین منطقه با بالاترین نرخ فقر پس از آفریقا تبدیل میکند.
رهبران سیاسی باید این واقعیت را بشناسند و از تجربیات اتحادیه اروپا و آسهآن درس بگیرند و درک کنند که توسعه اقتصادی نباید فدای منافع سیاسی شود.
نویسنده: زیشان هاشم
منبع: اکسپرس تریبون – Express Tribune